دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ تیر ۲۳, دوشنبه

در ارتباط «زنده یادگودرزی»با«شادروان شقایقی» اسماعیل وفا یغمائی

دوست سابق،مجاهد سابق، و عضو سابق شورا که با سه واسطه از «سابقون »اند!در سایت «محترم و وزین آفتابکاران» مقاله ای تحت عنوان :لینک دلسوزی "هابیلیانی "برای ساکنان لیبرتی! قلمی فرموده که میتوانید ملاحظه بفرمائید.در این مقاله در ابتدا ایشان فامیل خانم هشترودی را هابیلیانی ونام آقای متین دفتری رازمین دوست ذکر فرموده است.از آنجا که دوست سابق وارجمند..........ادامه  مطلب 

۳۸ نظر:

ناشناس گفت...

عزیزم ببخشید فرزند لطفا
در جائی از مطلب این اقا نوشته شده که هابیلیان یعنی هاشمی مخالف رفتن افراد لیبرتی به اروپا است و همانطور که شما نوشته اید دیگرانی هستند که همین خواسته را دارند اما دشمن خونی همین هابیلیان هستند.
باید به صراحت بگویم میخواهید باور کنید میخواهید باور نکنید اما روزی به اثبات خواهید رسید که از همان پیش از 30 خرداد این بچه ملا رهبر عقیدتی کارهائی کرده است که دقیقا همین جمهوری اسلامی دنبال ان بوده بطور خلاصه میگویم سپاه پاسداران انقلاب جمهوری اسلامی قبل از 30 خرداد برنامه وسیعی داشته که چنین واقعه ای بوجود بیاید اما نمی توانستند به ان جامعه عمل بپوشانند تا اینکه این بچه ملای عقیدتی 30 خرداد را خلق کرد فاجعه ای که جامعه ایران را دگرگون کرد و از همان زمان سپاه پاسداران جنایتکار کشتار ازادیخواهان را بطور رسمی اغاز کرد و و در ادامه ............34 سال است این داستان تکرار میشود انچه پاسداران جمهوری اسلامی بدنبال ان هستند را این بچه ملا عقیدتی انرا انجام میدهد و اخرین نمونه ان نیز همین نقل قول از هابیلیان است که مخالف رفتن نفرات لیبرتی به اروپا است که این کار را نیز این بچه ملای عقیدتی انجام داده .
نتیجه منطقی این است که در بهترین حالت این بچه ملای عقیدتی الت دست و وسیله اهداف جمهوری اسلامی بوده و هست این گردونه ای است که از سوی دو طرف روغنکاری میشود پیوند نانوشته ای که بین این بچه ملای عقیدتی و جمهوری اسلامی وجود دارد نقطه سیاهی بر تاریخ ایرانزمین است و بهتر است بگویم نقطه خیانتی است که این بچه ملای عقیدتی به مردم ایران کرده است .بی جهت نیست که این بچه ملا غیب شده است .
ما سوالات زیادی از این بچه ملا عقیدتی داریم خدایا خدایا تا روز سرنگونی این جمهوری ننگ و جنایت اسلامی رهبر عقیدتی را نگه دار ما سولات زیادی از بابا داریم
امین یا رب العالمین

ناشناس گفت...

در شرف و غیرت آقای حبیبی همین کافی که میدان را در مقابل اوباش ملاها خالی نکرده درود بر او شما هم هر چیزی میخواهید بنویسید
ایرانی

350 گفت...

شرف و غیرت!! به این آقا چند ماه مواجب نده ببین چه خواهد شد.
این آقا اگر شرف داشت و مرد بود که سنگ دروغ و جهل و دیکتاتوری و وطنفروشی و دجالیت رجوی ها را به سینه نمیزد. ای ایرانی تو هر کسی را زیر پرچم رجوی به سینه نمی زنند و به ایران خیانت نمیکند را مبارز میخوانی و بدون اینکه بدانی کسی جز خودتان تره هم برایتان خرد نمی کنند مگر اینکه وعده و قول ایرانفروشی به آنها داده باشید.

فروزنده رحیمی گفت...

اقای اسماعیل با این مقاله به نظر میرسد کمکم داری پاس و ماست را میگیری تا بروی ایران و آنجا یک ملک و ابی بفروشی سفر بخیر اقا را دیدی از قول ما لعنتش کن

ناشناس گفت...


‏آهای ایرانی حالا با چشم خودت می بنی چطور سره از ناسره جدا شده است؟ می ببنی چه نازنین های پاکدامنی دور و بر رهبر عقیدتی هستند؟ این بزرگوار هم یکی از همین گلهای سر سبد اخلاق و پاکدامنی است که اتفاقا خیلی هم از استثمار و کلاهبرداری بیزار است و بخصوص از بالا کشیدن اموال مردم درمانده شدیدا احتراز می کند. خلاصه در همه شئونات زندگی مخصوصا اخلاقی سعی می کند درست جا پای جای رهبر عقیدتی بگذارد. بقیه حضرات دور و بر رهبر هم از همین قماشند. همه شان انسانهایی شریف و پاکدامن از جنس خود رهبر. فرهاد

واقع بین گفت...

اقای یغمائی هم شما و هم اقای حبیبی دارید اشتباه میکنید و از دشمن اصلی غافل شده اید. دشمن نه آقای حبیبی و یا آقای رجوی و یا اقای متین دفتری و نه خانم هشترودی است دشمن خامنه ای و مالکی پست فطرت است چرا این را توجه نمی کنید خواهشا

ناشناس گفت...

من هم با آقای واقع بین موافقم. این چطور جنگی است میان یک شاعر مبارزی که همه عمرش در رنج و غربت گذشته و یک رزمنده که همسر محبوب فرانسوی خودش را که یک واقعا فرشته انمسان دوست بود در زیر شکنجه جلادان خمینی از دست داد.امیدوارم واقعا همه خیلی زود بدانند اینگونه جنگها جز تلف کردن انرزی مردم اسیر ما نیست
سیف االله

فرقان گفت...

آقایان واقع بین و سیف الله
این را به عالیجنابان مجاهدین و شورایی بگوئید، آنها شروع کننده بودند که افسار سگهای زنجیری و پاسداران هرزه شان نظیر همین جناب بسیار پاکدامن!! و مبارز نستوه!!!! و یا آن یکی توله سعید امامی را رها کردند. کمی دور و بر مجاهدین را نگاه کنید. تاسف بار و رقت آور نیست؟ بجز تعداد معدودی انسان صادق، هر چه می بینید از قماش همین آقایان هستند و یا خانمها!! شرمشان باد

ناشناس گفت...

جناب سیف الله
حرف را در مغزت لطفا دو بار بچرخان فلا از نوشتن. کدام رزمنده برادر؟ بعد هم آن خانم شهید شد ذفت این بابا هم اینجا دارد با شرافت و پاکدامنی نانش را می خورد درست بر همان سیاق رهبر بزرگوار اما در اشلی پایینتر ! در کنارش گاهی هم گاه گاهی بدش نمی آید که با ملا توی یک جوال می رود و همین هم باعثشد که که از جوال های مختلف رهبر و بیرونش کنند ! ظاهرا تو هم یک کمی زیادی دلت خوش است !
فرهاد

حسن کمالی گفت...

مرگ بر خامنه ای، درود بر رجوی، درود بر شهیدان، درود بر اسیران. این است شعار ایران.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: از کامنت گذاران محترم خواهش می کنم که تلاش کنند و این نکته را که به چه دلیل ، مصداقی نام خود را از لیست حذف کرد را روشن نمایند. من اصلا نمی دانم آدمی که آن همه مطلب می نوشت ، اساسا این روزها چه می کند و چرا ما باید دلیل کار او را حدس بزنیم؟ می دانید که بیشترین میزان مطلب در تمامی این سالها از آن مصداقی بوده است. نکته بسیار جالب دیگری که آن را ندید می گیرید این است که تعدادی از مقالات منتشر شده در آفتابکاران از مجاهدین ساکن در لیبرتی است و نه آدمهای خارجه نشین و اروپایی .چرا آنها که در عمق ماجرا هستند با شما هم عقیده نیستند؟ و می گویند که هر كسي با مبارزترين و فداكارترين نيروي ضد رژيم و بخصوص با رهبري آن خصومت مي ورزد، و آدرس عوضي ميدهد، دست در دست رژيم ولايت فقيه و نوكرانش دارد و هم جبهه با آنهاست.می گویند که اين جماعت در سربريدن ما و رقص ابليس بر سر اجساد شهداي ما، فقط هم جبهه با رژيم آخوندي نيستند بلكه خود رژيم و دست پروردة اطلاعاتي هاي رژيم هستند. كه اين جماعت چگونه تلاش كردند در همه موارد ما و رهبري مان را مقصر جلوه دهند تا خامنه اي و مالكي دست بازتري در قتل و كشتارمان داشته باشند.

سلول بغلی گفت...

حسن کمالی عزیز
شعارهای قشنگی! دادید. ولی دو شعار نغز قدیمی را فراموش کردید. ایران ولایت، ولایت ایران !!. و دومی خانم مهر تابان میبریدش به تهران!!

عزیز دوران شعار گذشته است و عصر ارتباطات، دنیای بحثو نقد و تبادل نظر و روشنگری است. از آنجا که با اسم خودت آمدی میگویم که شاد باشی و تندرست.

esmail گفت...

جناب نظام ابادی
آقای مصداقی و هر کس دیگر حق دارند امضا کنند یا نکنند . شما چرا دنبال علت هستید.میخواهید چیزکی برای مجادله بیابید؟اشکال ندارد میتوانید به خودشان نوشته جویا شوید ایمیلشان در دسترس است ایشان هم اگر خواست جواب میدهد. پیروزی با اکثریت مطلق آرا خاص جوامع و انجمنهای استبداد زده است و بس. موفق باشید

خدیجه آجیده گفت...

اقای اسماعیل یغمائی هرچه میخواهی بنویس ولی تاریخ اینده ایران از امثال حسن حبیبیها بعنوان یار مقاومت مردم ایران در مقابل بدترین استبداد اخوندها یاد میکند و از تو وانثالت بعنوان کسی که در بدترین شرایط کوشش او در یک کلمه در خدمت منفعت ملاهای پست بود حالا خودت میدانی قضاوت تاریخ هم میرسد

ناشناس گفت...

خدیجه خانم
برای اینکه در آینده از تو هم بخوبی یاد کنند و یکوقت خدای نکرده لکه ننگی به دامنت نچسبد به توصیه بنده گوش کن و دور پاکدامن هایی مانند حبیبی نگرد.
فرهاد

دریچه زرد گفت...

فرهاد گرامی
ممنون از کامنت شما ولی با پوزش از شما روی مسائل شخصی در رابطه با جوابتان به خانم آجیده نروید. مشکلات اصلی شخصی و اخلاقی نیست مشک مشکل سیاسی است با درود

ناشناس گفت...

شاعر لطفا همان عکس نویسنده را که آفتکاران همراه مقاله است بزن کنار نوشته ات. آن عکس خودش شخصیت مهمل این آدم را به خوبی منعکس می کند.

نظاره گر

حقگو گفت...

تاریخ هر قضاوتی در باره سازمان و اعمال آن کرد در باره افراد آن از جمله حسن حبیبی هم خواهد کرد.

ناشناس گفت...

آقا نظام آبادی این استدلال سرکار که هرکس از رهبری مجاهدین و عملکردهای مستبدانه غیر اخلاقی و ضد انسانی و باجعه بار آن در مورد مجاهدین انتقاد کرد، یا هرکس از عملکردهای سیاسی بنا بر شده بر خیابافی های ناشی از شهوت درآغوش کشیدن شاهد قدرت، انتقاد کرد، دست در دست رژیم گذاشته و اصلا از ایادی رژیم است،عین استدال خمینی و آخوندها در اوائل بعد از انقلاب و قبل از شروع کشتار در سال 60 است که به تمام گروههای سیاسی که منتقد آخوندهای پلید و مرتجع بودند برچست «گروهکهای آمریکایی» زده بودند و به مجاهدین هم که منافقین و منافقین آمریکایی و از این قبیل صفات چسبانده بودند،همه می دانیم که آن برچسبها و آن چماق کشی ها خیلی زود به کجا کشید. حالا شما سالهاست دارید برچسب می زنید و خط و نشان می کشید و تشنه خون نشسته اید که کی فرصت برسد و قدرت را قبض بکنید تا با هرچه منتقد است همان بکنید که شایسته دژخمیان رژیم است. اما اینقدر از بالا تا پایین بیشعوریید که نمی فهمید که با این خط و نشان کشیدنها ابلهانه و قلدرمنشانه و خمینی گونه، فقط مردم را از خودتان منزجر تر و در نتیجه امکان یافتن فرصت برای کشتار خمینی گونه و خامنه ای گونه برای خودتان را نا ممکن تر و دور از دسترس تر می کنید. حرف آخر این که هرکس کفته است که منتقدان نیرویی که با رژیم در جنگ است دست در دست رژیم دارند، گه خورده با مربی و معلمان و راهبران و خط دهندگانش. حالا بماند که این مساله را هم همیشه از قلم می اندازید که باید دید مبارزه در چه جهتی است و برای کی و چیست؟ اگر امروز لشکرهایی فدایی اعلیحضرت در صحنه حضور داشت و شاه هم زنده بود و آنها هم در عملیات انتحاری برای بازگشت محمد رضا به سلطنت می کردند، من یکی پشیزی برای جان فشانی های آنها قائل نمی شدم، راستی مگر برای شما حماسه سازی های پاسداران و بسیجیان در راه فتج قدس از کربلا ارزشی دارد؟ من که می گویم هرکس آنها را با این شعار ها به جبهه فرستاد به کشتن داد خائن و جنایتکار بود و گه خورده با هفتاد پشتش شما چه می گویید؟
نظاره گر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر، دستت درد نکند با کامنت تو ،مقداری خندیدیم! این بماند. باور کن که من بر این عقیده نیستم که هر کس منتقد سازمان مجاهدین است مزدور است. آنچه که در بالا نقل کردم بدبینی نویسندگان ساکن لیبرتی است. اتفاقأ ، خودم ارتباط عاطفی بسیار قوی با بعضی از منتقدین دارم که نمی توانم از آنها دست بکشم. و نیز در مقابل رنجی که ساکنین تیف کشیدند چیزی برای گفتن ندارم و به همه آنها از صمیم قلب احترام می گذارم. من خودم جا برای دلایل دیگری نیز باقی می گذارم. مثلا شما ملاحظه کنید که وقتی نویسنده مقاله خطاب به مجاهدی می گوید قرمساق ، پفیوز و یا دیوس ،تو بگو که به چه میزان حقیقت جویی در آن مقاله می توان یافت؟ این به غیر از انتقام جویی به خاطر سالهای جوانی از دست رفته و از این قبیل چه چیز دیگری می تواند باشد؟ اصلا من یک چیزی را خدمت تو می خواهم عرض کنم . چند مقاله پایان نامه در ارتباط با تاریخ معاصر ایران و سازمان مجاهدین در دانشگاه های ایران هست در مقطع کارشناسی ارشد. اگر توانستی که کوچکترین شباهتی بین آنها و مقالات و کامنت های خودتان پیدا کنید ؟ البته به شرطی که بتوانی در اینترنت آنها را بیابی. می خواهم عرض کنم که زبان این پایان نامه ها در دانشگاه امام حسین و از این قبیل بسیار متفاوت از زبان تمامی شماهاست. کوچکترین اثری از توهین و ضدیت در آنها نمی بینی . و در عین حال تلاش دارند که به شکلی منطقی آن جریان را زیر سئوال ببرند. شما نویسنده ای داری که برای مطالعه مقاله او ، در ابتدا یک قرص ضد تهوع می خورم و بعد شروع به خواندن می کنم. در ضمن ، من در بالا گفتم که مصداقی اول اسم خود را آورده و سپس آن را حذف کرده که برای من بسیار جالب بود. می دانی که پرونده تمامی این آدمها زیر بقل مصداقی است و حالا چرا چنین شد؟ بسیار عجیب است.

ناشناس گفت...

آقای نظام آبادی اولا من نمی دانم شما چگونه به آن پایانامه های موجود در دانشگاه امام حسین دست پیداکردی و خواندی ولی مهم نیست. اما خیلی عجیب است که جنابعالی چنین قیاس بی ربطی بین کامنتها با پایان نامه ها کرده ای. می دانی چرا به یک دلیل روشن. جناب! موضوع سازمان مجاهدین به عنوان پایانامه، در زمینه علوم اجمتاعی و سیاسی می تواند موضوع تحقیق باشد، در علوم اجتماعی (و احتمالا در سایر رشته های علوم هم به نوعی) تحقیق کننده باید ذهن خود را از هرگونه پیش داوری و هرگونه طرفیت خالی کند تا بتواند واقعا مسائل را در رابطه علت و معلولی مورد برسی قرار دهد. در اینجا ما در مورد چیزی تحقیق نمی کنیم. ما در مورد آنچه خود تجربه کرده ایم و نتیجه ای که بارها سنجیده ایم موضعگیری می کنیم.ما در مورد اقدام و سیاست های مشخص و نتیجه های آنها موضعگیری می کنیم. حالا ممکن است که منی که فلان کار را نادرست و فلان هزینه پرداختی در مورد تصمیماتی از سوی مسعود رجوی را که جنون میز می دانم،داوری درستی داشته باشم یا نداشته باشم. مساله من مثل خیلی های دیگر با مجاهدین یا اگر دقیق تر بگویم با رهیری مجاهدین این است که اینها از انقلاب ایدئولوژیک به این طرف مسعود رجوی را جای امامی نشاندند که انتقاد از او چیزی مثل کفر و ارتداد و خیانت و همین مهملاتی که این چند وقته مخصوصا در نوشته های مندرج در آن سایت گندگرفته آفتابه داران دیده ایم، است.این است که غیر قابل تحمل است. نیرویی که خیرسرش ادعای استقرار دموکراسی و حق حاکمیت مردم را دارد، باید ظرفیت فوق العاده بالایی برای شنیدن انتقاد داشته باشد و روشنگری در مورد انتقادها روش او باشد و اکر انتقادها وارد بود آنها را بپذیرد. حالا رفتار و روش رهبری مجاهدین مخصوصا شخص مسعود رجوی را که گویی از آسمان افتاده است ، نگاه و مخصوصا ابن پرونده سازی های رذیلانه یک سال گذشته را، بببین چه گند و کثافت گرفته است دستگاه مقام معظم رهبری انقلاب نوین. ملاحظه می کنی که اصلا خنده دار نیست. تراژیک است. بابت خون رنج و... نمی شود قداره کشی کرد و دهان آبریزگاهی مثل دهن محمد اقبال گشود و آنوقت انتظار داشت دیگران از آنها چون رایحه گلسرخ ستایش کنند
نظاره گر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر، تا حدی می توان که بخشی از پایان نامه ها و یا تمام آنها را از طریق اینترنت خواند. سالها ست که دانشگاه ها لیست پایان نامه ها و ابسترکت آنها را بر روی اینترنت گذاشته اند و به این ترتیب می توانند جلوی تقلب را بگیرند و یا با نرم افزاری می توانند که به راحتی شباهت بخشهایی از آن ها را بدست آورند. به هر حال منظور من از این قیاس همانی بود که فهمیدی . وقتی آدم دهان باز می کند و آبریزگاه را به دریچه زرد می آورد و مسئولین سایت یک در میان ناچار می شدند که تذکر بدهند که آقایان این جا مستراح نیست ، دیگر جایی برای رسیدن به حقیقت نیست. در نوشته های شما که سایتهای رژیم از هم می قاپند که دیگر جایی برای یافتن حقیقت نیست. کار شما به این لحاظ تمام است. نظاره گر ، چرا می گویی که ما کاری به حقیقت نداریم. تمامی مسائل برای شما روشن است؟ کدام یک از شما برای نمونه متوجه این نکته هستید و بودید که جلساتی که در میان آنها انجام می شده ، بر اساس مطالعات ، تحقیقات و ادبیات روانشناسی بوده و هزاران جلسه به مانند آنها روزانه در جهان اجرا می شود؟ و یا کدام یک از شما حاضرید که در باره رقص رهایی و رقص عربی که دومی چند بار مطرح شد و از فرط احمقانه بودن نگرفت ، یک برخورد بی طرفانه انجام دهید تا ببینید که بر اساس همان منبع بسیار موثق شما ، یعنی همان زن بیچاره می توان ثابت کرد که از اساس چرند است؟ این همه فحاشی چه جایی برای یک بحث بی طرفانه می گذارد؟ شما با کینه وارد می شوید و با کینه خارج . و بر اساس همین نوشته های شماست که ساکنین لیبرتی می نویسند که شماها به خون آنها تشنه اید ، و یا حد اقل مشکوک به همکاری با دستگاه هستید. راستی می توانی بگویی که در حال حاظر فرق شما با پنجاه شصت نفر جدا شده ای که برای رژیم کار می کنند در چیست؟ در میزان پولی که آنها می گیرند و شما نمی گیرید؟ یکی از آنها را نام می برم . یکی از این جدا شده ها به نام صراف پور است که آقای یغمایی را به شدت نصیحت می کرد که بیا جلو و نترس. تا رسیدن به حقیقت یک گام دیگر بردار!

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر، خواهشأ بیا مردانگی کن و با فرض اینکه مبارزه از اساس درست بوده و به قول مصداقی چند سال پیش، تمام افتخار ما این می توانست و می تواند باشد که هرگز دست از مبارزه نکشیدیم و تن به مصالحه ندادیم، بگو که تو اگر رهبر بودی و قرار بود که پنج هزار نفر را در آن محیط خاص رهبری کنی ، چه می کردی؟ من چند بار در انجا مطرح کردم ولی هیچ کس وارد این مطلب نشد. چند مثال زدم و عرض کردم که قهرمان برای ما ده نفر آدم بی ضرر و بی خطر پشت لپ تاپ نشین بخشنامه ای صادر کرد و نوشته او را با آن همه مواد می توانستی در این سایت و آن سایت ببینی. می توانستی ببینی که منظور، محدود کردن کامنت گذاران و کامنت ها بود و در همان جا آقایی از کامنت گذاران مخالف مجاهدین به نام ندارد که زیاد هم می نوشت ،وارد شد و جنگ در گرفت و بعد از مدتی هم مسئول سایت گفت که شما لفظ جون را به کار می بری و اعتراض خیلی ها را برانگیخته و کامنت شما با لفظ جون دیگر منتشر نخواهد شد و آن آقا هم از آن پس دیگر ننوشت. عرض من این است که در همین جا هم که خطری نیست و خبری نیست بایستی قوانینی داشته باشد . تو بیا و بگو که چطور آن جمعیت را در آن پادگان نظامی هدایت می کردی؟ من البته می دانم که در هیچ موقعیتی ، هیچ کدام از شما ها حتی دو نفر را تحت نظارت خود نداشته اید.

هاشم گفت...

آقا خدابخش که نوشته فردی که در ویدیوی صحنه هايى از ورود جمعيت به گردهمايي بزرگ مقاومت در ويلپنت شاید حسن باشد، ایشان حسن نیست لکه ایوب از بچه های شمال ایران است که من می شناسم و نمی دانم چرا اینگونه شعار داده است چون لیبرال است و اهل اینگونه شعارها هم نیست. و آن کسی هم که با نام حسن کمالی آن شعارها را داده اسم مستعار است. و شانسی با اسم دیگری مشابه شده است. آقایانی که اسم مستعار می دهند توجه کنند که اسمی را انتخاب کنند که کمتر باشد و دقت کنند. چند ماه پیش یکی اسم و فامیل مرا به طور تصادفی نوشته بود که بعضی از دوستان فکر می کردند که منم. انتقاد حق هر انسانی است و توهین نکنید. از آقای یغمایی برای این سایت پربار تشکر می کنم. محفلی برای تفکر و اندیشیدن است. خداوند شما را حفظ کند.

ناشناس گفت...

نظاره گر

حضرت تو همینطور تا ابد می توانی ویراژ بدهی و دائم طلبکاری در مبارزه بودن رهبری مجاهدین و بچه های لیبرتی بکنی و بعد هم ادعای چرند زیارت عاشورایی بکنی که بچه های لیبرتی بر این باورند که ما به خون آنها تشنه ایم. اصلا متوجه هستی که این حرف مثل چرند گویی های مسعود رجوی برای از فرار از مسئولیت خودش در وضع فاجعه باری که مجاهدین را در آن انداخته است که مدعی است که منتقدان زمینه ساز کشتار اشرف و موشک پرانی های به لیبرتی هستند؟ ما تشته به خون بچه های لیبرتی هستیم یا این مسعود رجوی است که از ریخته شدن خون آنها برای ادعای در «کارزار سرنگونی» و جنگ بارژیم بودن بهره برداری می کند؟ مگر همین چند وقت پیش نبود که گفت مجاهدین در این چند مدت «بین موشک خوردن و موش شدن در برابر رژیم مخّیر بوده اند»؟ ما فحش دادن را رواج دادیم؟ کی بود که فجاشی و برچسب زنی را به عنوان «ادبیات» در برابر انتقاد انتخاب کرد؟«عموجان فرومایه» را چه کسی در پاسخ انتقاد و ایراد چه کسی بکار برد؟ د می فرمایید که آن پنج هزار نفر را چطور باید اداره بکند و... مساله این است که اولا کارها دوسته اند آنهایی باید کرد و آنهایی که نباید کرد. برای هر دو اینها زمان و شرایط یک فرصت انتخابی هست که بعد از سپری شدن دیگر فرصت از دست رفته است و باید با شرایط جدید دست و پنجه نرم کرد. چرا شما دائم می خواهی رهبری مجاهدین را از زیر مسئولیت اقدامات ابلهانه و مصیب بار ناشی از خودخواهی اش بیرون بکشی؟ به چه دلیل مسعود رجوی ماندن در عراق انتخاب کرد و ادعای بی ربط «اشرف دژ استراتژیک» مبارزه را انتخاب کرد و اکنون بعد از به کشتن دادن آن 52 نفر در اشرف و ناچار به ترک کامل آخرین نفرات از آن شدن ، ادعای به راه انداختن هزار اشرف می کند؟ چرا به مجاهدین دستور مقابله با نیروهای عراقی را که رفته بودند در اشرف پاسگاه بزنند و بعد در فروردین 90 رفته بودند ایجاد خاک ریز محوطه را محدود بکنند داد؟ مدعی شدند که رژیم با عراق طرح داده بود و می خواستند به کلی آنجا را صاف بکنند و... خب اگر هدفشان این بود که آن درگیری بهانه خوبی بود برای «صاف کردن» آنجا و ریختن نیروی بیشتر و استفاده از گاز اشک آور و شکست دست پای مجاهدین و دستگیری و انتقالشان. حاصل آن ادعاهای «فتج مبین» چی بود برای مجاهدین؟ چرا این ادعاها را کردند؟ می فرمایند آن چند هزار نفر را چطور اداره می کردی؟ من رهبر و فرمانده نیستم و آنجا هم نبوده ام اما یک چیز روشن است و آن این که انسان هستم حتما از کارهایی که نمی کردم این بود این اقدامات پلید و شیطان صفتانه و غیر انسانی «دیگ» و «عملیات جاری» را روی آنها پیاده نمی کردم. از کارهایی در رابطه با بیرون از تشکل خودم نمی کردم این بود که حتما این اندازه شعور به خرج می دادم که کارهای تحریک آمیز مثل پا روی دم سگ گذاشتن نکنم و این قدر شعور داشتم که چنان غرق اوهام نشوم که گمان کنم با تکیه بر تحت حفاظت آمریکا بودن من هر غلطی که دلم خواستم می توان بکنم و دائم انگشت در چشم طرفی که قدرت سیاسی و دولت را در عراق در دست دارد بکنم و علیه او منازعات و رقابتهای داخلی عراق موضع بگیرم، اما و هیچ غلطی نمی تواند بکند و بعد آن طور مجاهدین مظلوم را با دست خالی به زیر چماق و تبر و جلوی مسلسل عراقی ها نمی فرستادم.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر، اولا هاشم خوب گفت که اینجا محفلی برای اندیشیدن و تفکر است . و ایکاش باشد. ولی با این شیوه ای که از کامنت گذاران زخم خورده از روزگار و رژیم و درگیر شدن در سیاست می بینم ، این چنین نیست. در طول بیش از یک سال گذشته ، مقا لات و کامنت ها، مملو از اتهامات زشت و کذب است. ببین، حرف من با شما در طول یک سال گذشته این بوده که برای مثال شما پیله می کنید که چرا رحم فلان زن و یا زنان را که صد نفر می شوند را برداشته اند . آخر این حرفها و این ایرادها یعنی چه ؟ تو که اول می گویی بیست نفر و بعد رقم را به صد نفر می رسانی نمی گویی که از همین جا می توان فهمید که آدم نادرستی هستی ؟ اگر واقعأ در ادعاهای شما حقیقتی وجود داشته باشد که با این ایرادها ی بنی اسراییلی همه آن را ضایع می کنید . رحم زنان را بر میدارند به دلایل گوناگون مثلا دردهای لگنی و انواع کیستها و بیماری های دیگر. دوست داری که همه ایرادها را بیاورم تا ببینی که چقدر سبک است؟ نظاره گر، مجاهد اول یک آدم است با ویژگیهای یک آدم. با این دید ما نباید انتظار داشته باشیم که آنها اصلا مرتکب اشتباه نشده باشند . و کسی چنین ادعایی نکرده است. نکته دیگر اینکه تعدادی از مقاله ها از ساکنین لیبرتی است به مانند نصیری ، طاهر اقبال و چند نفر دیگر و من آن جمله را از خودم بیان نکردم . شما می توانید در تمامی مقاله های آنها از جمله نوشته برادران قهرمان در لیبرتی ،آن ها را بخوانید. راستی نظاره گر ، تو فکر می کنی که واژهایی از قبیل صفر صفر و امثالهم را که آوردی و تصور می کنی با هیولا طرفی از خودشان در آورده اند؟ این جلسات را که به گونه های متفاوت کم و بیش اجرا شده ، خودشان ابداع کرده اند؟

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر، اولا هاشم خوب گفت که اینجا محفلی برای اندیشیدن و تفکر است . و ایکاش باشد. ولی با این شیوه ای که از کامنت گذاران زخم خورده از روزگار و رژیم و درگیر شدن در سیاست می بینم ، این چنین نیست. در طول بیش از یک سال گذشته ، مقا لات و کامنت ها، مملو از اتهامات زشت و کذب است. ببین، حرف من با شما در طول یک سال گذشته این بوده که برای مثال شما پیله می کنید که چرا رحم فلان زن و یا زنان را که صد نفر می شوند را برداشته اند . آخر این حرفها و این ایرادها یعنی چه ؟ تو که اول می گویی بیست نفر و بعد رقم را به صد نفر می رسانی نمی گویی که از همین جا می توان فهمید که آدم نادرستی هستی ؟ اگر واقعأ در ادعاهای شما حقیقتی وجود داشته باشد که با این ایرادها ی بنی اسراییلی همه آن را ضایع می کنید . رحم زنان را بر میدارند به دلایل گوناگون مثلا دردهای لگنی و انواع کیستها و بیماری های دیگر. دوست داری که همه ایرادها را بیاورم تا ببینی که چقدر سبک است؟ نظاره گر، مجاهد اول یک آدم است با ویژگیهای یک آدم. با این دید ما نباید انتظار داشته باشیم که آنها اصلا مرتکب اشتباه نشده باشند . و کسی چنین ادعایی نکرده است. نکته دیگر اینکه تعدادی از مقاله ها از ساکنین لیبرتی است به مانند نصیری ، طاهر اقبال و چند نفر دیگر و من آن جمله را از خودم بیان نکردم . شما می توانید در تمامی مقاله های آنها از جمله نوشته برادران قهرمان در لیبرتی ،آن ها را بخوانید. راستی نظاره گر ، تو فکر می کنی که واژهایی از قبیل صفر صفر و امثالهم را که آوردی و تصور می کنی با هیولا طرفی از خودشان در آورده اند؟ این جلسات را که به گونه های متفاوت کم و بیش اجرا شده ، خودشان ابداع کرده اند؟

احمد رضا.ص گفت...

ایوب دلم میخواست ادمخور بودم تورو میخوردم از دست این بحثات راحت میشدم تو کی میخای بفهمی بابا داره ظلم میشه فقط ظلم خمینی بده بقیه ظلما خوبه؟؟؟

ناشناس گفت...

ایوب نظام آبادی این چرندیات چی است که سرهم بافتی مثل این که سرت آفتاب خورده. این برداشتن لگن و بیست و نفر و صد نفر نمی دانم اینها به بحث من با شما چه ربطی دارد؟ تو مثل این که اصلا از مطالب مدافعان مجاهدین در سایت آفتابکاران و بعضا همبستگی گویا خبر نداری؟ چرندیات امثال سیاوش جعفری و عارف شیرازی جز فحش و لیچار و دهن دریدگی چیزی نیست همه مرید مسعود رجوی هستند. وفتی خود مسعود رجوی کسانی را که روابط و تسکیلات را ترک می کنند در نهایت بلاهت و دریدگی مثل دفع متابولیسم زنده می داند(یعنی مدفوع) به مریدان معلوم است است که مریدان به مصداق وقتی پیش نماز به گ.. پس نماز می ... همین می شود که در صفحات آفتاب کاران اتفاق می افتد.
نظاره گر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: احمد رضا، چرا ناراحت می شی ؟ چرا متوجه نیستی که همه مثل تو نیستند و حکایت آنها چیز دیگری است. تو با این همه رنجی که در زندگی کشیدی مثل من باید سمج باشی و به مسائل پیله کنی . چرا تا کسی حرفی می زند و داستانی سر هم می کند تو باور می کنی ؟ مثلا یک بار گفتی که آن آقا آمده درد دل می کند و تو نمی دانم فلان. ناسلامتی خود تو هنوز که هنوز است یک پا مجاهدی. اگر می خواهی بفهمی که این یعنی چه، یک سر به فیلمهای تصرف اشرف و حمله سربازان عراقی به اشرف بزن و ببین که چه بی باک بودند و در همان زمان تظاهرات در تهران و سرکوبی را داشتیم که در مقایسه با آنها به بازی موش و گربه شبیه بود. آخر مگر تو مجاهد نبودی و نیستی؟ تو چند بار به من گفتی که آخر تو سر پیازی ته پیازی آخر به تو چه؟ قبول دارم . ولی تو که مرد میدان بودی و این همه بیابانها را کوبیدی و در گیر رزم بودی چرا می ایستی و هر کس و ناکسی از راه رسید و هر حرف مفتی از دهانش در آمد، زل می زنی و چیزی که نمی گویی که هیچ ، همراهی هم می کنی. یک نمونه را برایت بگویم . آقا آمده می گوید که من به دلیل انتقاد هشت سال و آن دیگری آمده می گوید که سه سال زندان بودم. آخر چرا آدمها را تا این اندازه نفهم فرض می کنند احمد رضا؟ چرا نمی گویند که در انجا بسیار نفوذی بود ؟ و این داستانها مربوط به آنها می شده است. ببین ، اگر می گویی که اساسا مجاهدین نباید می رفتند و دست به اسلحه می بردند این یک چیزی ، ولی رفتند و درگیر شدند و تو هم که با آنها بودی و رنج کشیدی و دلهره ها را از سر گذراندی، باید بدانی که این مسیر پر سنگلاخ، راه اسفالته و صاف نبوده و بسیار مصیبتها اجتناب ناپذیر بوده است. احمد رضا، من تشابه مبحث علمی بی طرفانه با این اباطیلی که سر هم می کنند را خواستم که به نظر شما بیاورم. به اندازه سر سوزنی بی طرفی علمی در این گونه اتهامات بی اساس نیست. در آخر ، یک چیز را خدمت تو بگویم که هیچکس هیچگاه نباید رنجی که یک گوشه آن سالها رنج در تیف بوده را به دست فراموشی بسپارد . این درست ولی مزدوری با و یا بی جیره مواجب تعد ادی از اینها را نمی خواهی بپذیری؟ بپذیر که زبل خان همه جا هست . زبل خان این جا زبل خان اونجا زبل خان همه جا! .

ناشناس گفت...

نظاره گر
باز هم این ایوب وقتی جوابی به ایرادهای بی ربطش داده شد شروع کرد به عوض کردن مساله و حال صحبت از بحث علمی می کند. این همه تحلیلهای مست و ملنگی مسعود رجوی مگر علمی بوده؟ وقتی خامنه ای سالی را سال خمینی نامید ایشون هم گفت ما این سال رو سال مریم می نامیم علمی بود؟ مگر بردن مهر تابان به ایران با ارتش ازادیبخش به ایران علمی بود؟ سوال کرده بودی چطور باید آن آدمها را اداره می کرد در جوابت گفته بودم که من رهبر نیستم اما انسانم و گفتم که چه کارهایی را نباید می کرد. گفتم:«...می فرمایند آن چند هزار نفر را چطور اداره می کردی؟ من رهبر و فرمانده نیستم و آنجا هم نبوده ام اما یک چیز روشن است و آن این که انسان هستم حتما از کارهایی که نمی کردم این بود این اقدامات پلید و شیطان صفتانه و غیر انسانی «دیگ» و «عملیات جاری» را روی آنها پیاده نمی کردم. از کارهایی در رابطه با بیرون از تشکل خودم نمی کردم این بود که حتما این اندازه شعور به خرج می دادم که کارهای تحریک آمیز مثل پا روی دم سگ گذاشتن نکنم و این قدر شعور داشتم که چنان غرق اوهام نشوم که گمان کنم با تکیه بر تحت حفاظت آمریکا بودن من هر غلطی که دلم خواستم می توان بکنم و دائم انگشت در چشم طرفی که قدرت سیاسی و دولت را در عراق در دست دارد بکنم و علیه او منازعات و رقابتهای داخلی عراق موضع بگیرم، اما و هیچ غلطی نمی تواند بکند و بعد آن طور مجاهدین مظلوم را با دست خالی به زیر چماق و تبر و جلوی مسلسل عراقی ها نمی فرستادم». در مورد اتهامات زده شده به رفتار رهبری مجاهدین مساله دیگ را که خودشان با انتشار «گزارش» اعتراف به مفعول بودن آن انسان نگونبخت سرکوب شده به به مهدی ابریشمچی در واقع بر همگان روشن کردن که چه جهنمی برای افراد برپا می کنند تا «قیامت» را جلوی چشمش ببیند. مساله عملیات جاری را هم که خود مسعود رجوی در پیام چند وقت پیشش به آن اشاره کرده بود و مدعی شد که برای مبارزه با «نفس امّاره» است. اینقدر عِرض خود نبر و زحمت ما مدار لعنت بر هرچه آدم فرصت طلب بی عاطفه و سفسطه گر
نظاره گر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: نظاره گر ، منظور من از اینکه چگونه می بایستی در آن شرایط خاص ، آن جمعیت را اداره کرد و آنها را برای مبارزه نگاهداشت این بود که مثلا نظم و مقررات آنجا را می شد کنار گذاشت ؟ مقرراتی که شماها به شدت نفی می کنید . می شد همچنانکه خانمی مقاله نویس در اینجا اظهار کرد که کاری کنید تمامی این مردها و زنها سهم خود را از زندگی بگیرند و درست و حسابی رابطه داشته باشند و نیز اساسا این که هیچ ، تمایلات غیر طبیعی و نامتعارف را نیز برای این جماعت تجویز می کرد و می گفت که نخیرم! خیلی هم طبیعی است. در ضمن ، تو چرا نامت را عوض می کنی ؟ هر روز که نمی شود به یک نامی در اینجا آمد. باز تکرار می کنم که این نظر شما نسبت به جلساتی که در آنجا صورت می گرفته به شدت عامیانه است و در واقع هیچ از روانشناسی نمی دانید. راستی تا یادم نرفته بگویم که در پس ذهن شما چیست که تا این حد برای آن آدم دل می سوزانید؟ قربانعلی همه جا را داشت خراب می کرد و به حرف آنها توجهی نمی کرد و وقتی هم از آنجا بیرون آمد دروغ نبود که سر هم نکند. یکی از سخنان گهر بار آن بزرگوار شما این بود که آقای اقبال به پسرش طاهر در جلوی همه و همیشه لفظ کره الاغ را به کار می برد. و نیز از افضات ایشان این است که آقایی وارد اتاق اقبال شد مشاهده کرد که ایشان مشغول دیدن فیلم پورنو است. و یا روزی سه هزار بشکه نفت سهم مجاهدین بود و من مانده ام که اگر این آدمها در گروه چه گه وارا و یا زاپاتا و امثال آنها بودند از همان اول اصلا بحث نمی کردند و حداقل کاری را که با آنها می کردند این بود که آنها را از بالای کوه هل می دادند به پایین. نظاره گر ، هم اکنون مشغول جمع آوری و لیست کردن تمامی اتهاماتی از این دست هستم که بسیار خواندنی است. و نام ان را می خواهم بگذارم دائرة المعارفی از اراجیف!

غزلخان گفت...

اگر تو رهبری پس کو دم تو/ کجاست پشم و و کجاست شهر قم تو

ایوب نظام آبادی گفت...


سلام: نظاره گر ، باور کن من اصلا نمی گویم که مجاهدین درست عمل کرده اند که این اصلا به من مربوط نیست. عرض من این است که برخوردی بی طرفانه باید صورت گیرد . این یک جریانی و پدیده ای در تاریخ معاصر ایران است و باید بی غرض با آن برخورد کرد. بعد تو می آیی می گویی که رجوی علمی برخورد کرده است؟ اگر برای تو مسئله روشن است برای من نیست. به عنوان نمونه چرا این سازمانی که می بایستی با گروههای دیگر مقایسه شود و نه با احزاب در قدرت به مانند حزب کمونیست چین و شوروی به مانند آنچه که در گزارش نود ودو آمده ، چرا یک انشعاب نکرده است ولی سازمان چریکهای فدایی بیش از سی انشعاب کرده و چیزی از آن باقی نمانده؟ کار تو به مانند جهانگیر هم که شده فحش دادن ، حال گیری کردن و طعنه زدن. در مورد جلساتی که چند بار مطرح کردی . ببین ، آن شیوه دوم از تراپی که در کامنت های گذشته نوشتم در آمریکا بسیار رایج است اگرچه مخالفین بسیاری نیز دارد. حالا نظر من نسبت به آن جلسات . همان است که مازیار ایزد پناه گفت . من چند بار از او نقل کرده ام . یعنی نظر من مثبت است. نظاره گر ، کار شما به دلیل سختی و ناراحتی های گذشته دیگر فاقد حقیقت یابی است و شما ها فقط به دنبال ضربه زدن و انتقام گیری هستید. رو راست بگویم نمی توان از کسانی که در اینترلینک و دیگران می نویسند انتظار برخورد منصفانه داشت. من تو را نمی شناسم . آیا تو با آنها قرابتی داری و یا یکی از آنها هستی؟

ناشناس گفت...

همین جمله تو «رو راست بگویم نمی توان از کسانی که در اینترلینک و دیگران می نویسند انتظار برخورد منصفانه داشت. من تو را نمی شناسم . آیا تو با آنها قرابتی داری و یا یکی از آنها هستی؟» نشان می دهد که تو خودت تا چه اندازه اهل تحقیق بی غرضانه هستی و از چه قماشی و تا چه اندازه در ناتوانی از جواب دادن به انتقاد، بدون هیچ مشکلی تا اعماق رذالت فرومایگی و بیشرافتی و اتهام زدن می توانی فرو بری، همان کاری که رهبری مجاهدین در مورد آن دو استعفا کردو اتهام خط گرفتن از وزارت اطلاعات را به آنها زد حال توهم داری اتهام نوشتن در اینترلینک را بمن می زنی .از این که بگذریم، حالا گیرم که من هر روز با یک نام اینجا بیایم، مردک خیلی زرنگ، تو که داری از حقانیت رذالتها و سرکوبگری مجاهدین دفاع می کنی، باید یه اصل مساله چوابی بدی با هر اسمی و از طرف هرکس که مساله مطرح شده باشد. باز هم با شارلتانیسم ،داری از موضوعی که مثل خر در گل مانده در آن مانده ای با یک اتهام زدن و با مزخرف گویی فرار می کنی. همان چرندیات مسعود رجوی را غرغره کردی که چرا این سازمان انشعاب نکرده و دیگران کرده اند، اما کلا به روی نا مبارک نمی آوری که اگر دیگران انشعاب کرده اند ممکن است به تشکلهای دیگری اتحادی تشکیل بدهند که در مواردی هم داده اند، اما هیج گروهی مثل مسعود رجوی مزدو و پناه برده به دامن رژیم تولید نکرده است. چرا؟ چیزی جز همان رفتار غیر انسانی در درهم شکستن و له کردن شخصیت آنها، به رغم تمام فداکاریها و از خود گذشتگی هایی کرده بودند می توان دلیل برای آن یافت؟ بعد هم اشک تمساح برای کسانی که در تیف بوده اند می ریزی؟ تعلیمات و بینش تو از آن همان سرچشمه گند و لجنی سرچشمه می گیرد «انقلاب ایدئولوژیک» را تولید کرد. هیچ چیز به رهبری مجاهدین این حق را نمی دهد آن بساط «دیگ » و آن اعمال ضد انسانی را به بهانه شرایطی که در آن قرار دارند، سر مجاهدین و حتی خطا کاران در بین آنها پیاده کنند. من نمی فهم تو چرا در بحث با من و در برابر جوابهای من از کارها و نواشته های دیگران برای من اما و اگر می آوری. به من چه که کی کار مسعود رجوی را با گروههای در قدرت مقایسه کرده؟ من موارد مشخصی در برابر سوالهای تو، از کارهای ابلهانه مسعود رجوی مثل آوردم و تاکید می کنم که بهای سنگین آن را مجاهدین داده اند. از مقرارت و تمایلات طبیعی و از این چیزها هم برای توجیه رفتا ضد انسانی مجاهدین
نظاره گر

مثال می آوری، گویی مجاهدین تنها گروهی در دنیا هستند که در کمپ و اردوگاه و در شرایط دشوار ویژه در حال جنگ هستند. ارتش انقلابی کلمبیا(فارک) 50 سال است در مبارزه مسلحانه است و زنان و دختران هم در کنار مردان جنگیده اند. در ترکیه پ ک ک به رغم دستگیری اوجالان دارد می جنگد. گویی روح فخر الدین حجازی پلید در جسم تو حلول کرده منتها اینبار در دفاع از رجوی و خط ارتجاعی و فعال است.

ناشناس گفت...

اقلن کمی شرف داشته باشید این مرد چنانکه من خبر دارم و همه میدانند همیشه به این جنبش مقاومت پرداخته و کمک کرده است و هیچ نیازی نداشته که پولی بگیرد او به دلیل تلاش اقتصادی و هوشی که دارد همیشه در زندگی اش موفق بوده این را همه هم میدانند
یکنفر اشنا

ناشناس گفت...

یک نفر آشنا، منظورت از آن مرد موفق که همیشه به مقاومت کمک کرده است حسن حبیی است؟ کمک به مقاومت و باهوش بودن دلیل نمی شودد که آن آدم فرصت طلب نباشد و با «هوشی» که دارد برای تبرئه خودش از گندهایی درگذشته زده و از ضعفهایی که داشته، راه «خ... مالی» رهبری مجاهدین را از طریق حمله به منتقدان برگزیده باشد.
داریوش

ناشناس گفت...

ناشناس گفت : به ایوب نظام آبادی یا (مریم مهر تابان آبادی )ترا به جان رهبرعقیدتی ات قسم،ترا به جان مهرتابانت قسم اینقدر پرت وپلا نگو،شما بدلیل شرکت در عملیات های زیاد بر علیه منتقدان دچار موج گرفتگی شدید . ایوب جون در مردرندی دست کمی از (مسعود ومریم ومهدی )ندارید.عزت زیاد