دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

روایت دردهای من.... قسمت شانزدهم رضا گوران

ساختمان بازداشتگاه جدید همانند یک ویلا ساخته شده بود رو به شمال و 2 اتاق داشت یک راهرو کوچک همراه سرویس بهداشتی، یک اتاق به طول تقریبا 6 متر و عرض 4 مترسمت چپ بود و اتاق بعدی بخاطر راهرو و توالت و حمام کمی کوچکتربه نظر می رسید و اگر اشتباه نکنم 4 متر در 3 متر طول و عرض داشت موکت کاری و با رنگ سفید نقاشی شده بود و  ادامه‌ی مطلب...

۲۲ نظر:

ناشناس گفت...

نوشته است " "حمید م" اهل شهرستان خرمدره از توابع استان زنجان و از هم وطنان آذری بود قدی نزدیک به 180 سانتیمتر چهار شانه هیکلی پر و درشت داشت، زیر گردن و کمی از صورتش در
بچگی سوخته بود و چشمانش کمی کج بودند
چطور ننوشتی که زندانبانان زیر گردن و صورتش را سوزانده بودند و چشمش را هم کج کرده بودند!- درضمن زندان دو اتاق خوابه با حیاط و گلکاری هم از آن چیزهای نایاب است ! حسن -ح

ناشناس گفت...

به این جمله نگاه کنید " من و فرهاد داشتیم در رابطه با جاکشی ابریشمچی صحبت می کردیم که فرمانده اش سر رسید و گفت باهات کار دارند و او را با خود برد از آن لحظه به بعد هیچگاه نه او را در تشکیلات و مناسبات مجاهدین دیدم ونه خبری از او شد." بیخود نبوده که میگفته اند رژیمی هستی . چون هیچ کسی که طرفدار رژیم نباشد اینطور از یک مجاهد صحبت نمی کند - علی طریقی

ناشناس گفت...

کاک رضای عزیز با میلیون درود پهلوان !
هر کدام از این خاطرات و نوشتهات را که می خوانم انصافان شکنجه میشم به این فکر می کردم که رجوی و با ندش که نان مزدوری سید الرئیس را می خوردن به این شکل با کسانی که معترض درون تشکیلات بودن این جنایت و شنکجه ها را انجام می دادن اگر قدرت و پایگاهی مثل پدر خوا ندشون خمینی داشتن چه می شد باید خمینی جلو اینها لنگ می انداخت ! آقا رضا گرامی یک سوال دارم بعد از ٣ سال شنکنجه و زجر و تهمت نفوذی بعد از آزادی شما را برگرداندن توی روابط تشکیلاتی خودشون ؟ از نوشته اخیرت اینطوری برداشت کردم ! لطفن اگر وقت و حوصله ای برایتان مانده به ان قسمت هم به پردازید !

آرزوی سلامتی و تندرستی برایتان دارم پهلوان کرمانشاه !

محمد سعید

ناشناس گفت...

حالیته گفت

شیر دالاهو ایندفعه شاهکار کردی. خصوصاً این سه‌ قسمت از نوشته ات.
اول اینکه بلاخره از خودت خودی نشون دادی و با توف و موف حمله کردی به این شنکجه گران، ماشالله قهرمان کرمانشاه, ماشالله, ماشالله, ماشالله.
دوم اینکه این قسمت که دیگه خیلی‌ جالب بود، اونجا را میگم که دستاتو به صندلی بسته بودن و سرت را زدند به پنجره، سوم اینکه به یاد اسماعیل افتادی.
اما شیر دالاهو، تو چطور بعد از اینهمه شکنجه هنوز به فکر این بودی که یه جوری این کارا را به مسعود برسونی در صورتی که قبل از اینا همش به مسعود توهین میکردی، فکر کنم که یا خیلی‌ ساده تشریف داری یا دیگران را ساده میپنداری (البته می‌شه چیزی دیگه‌ام گفت که فعلا احتیاجی‌ نیست).
راستی‌ تا یادم نرفته اگه میتونی‌ این نقشه سلول‌ها را هم بکشی بد نیست، مثلان بگی‌ که این زندان که رو به جنوب یا شمال بوده سمت راستش به اینجا میخوره و سمت چپش اینطوری، حالا هر جوری که دوست داری دیگه (کتاب مصداقی را بخون چون می‌تونه بهت ایده بده، همونو میگم که نقشه سلولا را کشیده).
در ضمن دفعه قبل نرسیدم کامنت بنویسم، یه سوالی داشتم، هنوز جای بخیه‌ها روی لبات هست؟ یه عکسم اگه بذاری خیلی‌ خوب میشه.
اصلا رودرواسی نکن و بنویس چون نوشته بودی که ظرفیت تشریح و نوشتن دیگه نداری، از شیر دالاهو و پهلوان کرمانشاه بیشتر از اینا انتظار میره، تو که تاا اینجاشو امدی، باقیشم بیا.
سعی‌ کن رو این چیزأیی که برات نوشتم فکر کنی‌ و نوشته ات رو بست بعدی چون "واقعاً" داره کم کم شکل میگیره.
چون در یکی‌ از کامنتهای قبلی‌ گویا به آقای اسماعیل عزیز برخورده بود، جا داره همینجا اعلام کنم که اسماعیل حالیشه و اگر کسی دیگری هم هست که می‌خواد من بگم حالیشه حتما ا علام کند. حالیته

در آخر اینکه یاد اون مرد بزرگ بخیر که اگر الان زنده بود میگفت که کلنگ از آسمان افتاد و نشکست، حالیته

ثریا ریگی گفت...

بگذاریم همه سخن بگویند. نگذاریم رازها در تاریکی باقی بمانند زبان مهم نیست حقیقت مهم است

ناشناس گفت...

بادرود رضا
اشاره کردید به شریف در نشستها ی موسوم به پنج روزه سال 68 (انتخاب مسئول اولی مریم رجوی)جمع حاضر عنوان شد چرامریم و چرا برادر شریف نه،همانجا ازاو خواست پشت میکروفن بیائید و کمی از خودبگوید شریف آچمز شد ،و در حالی که رنگ و روی زرد و قرمز شده تلاش به گونه که خود می خواهد موضوع را رفع و رجوع شرعی کند!مسعود گفت نه برادرشریف از زندان بگو شریف قفل کرد،و توان ادامه بحث را نداشت!مسعود سئوال کرد پاسخ این سوال را میخواهم با آخوندهابودی یا نه؟واو پذ یرفت ،و اضافه کرد میشه بیشتر توضیح بدی و او هم تا میتو نست داد ،و مسعود اضافه و بعد؟شریف اضافه کرد شما دست منو گرفتی واز این منجلاب رها کردی!!!از آخوند چه توقعی دارید؟؟رضاجان بنویس
طارق

ناشناس گفت...

رضا جان
اصولا همردیف رهبر عقیدتی چه لزومی به رای گیری برای مسئول اولی سازمان دارد؟رهبر عقیدتی فراتر ازسازمان است ، وی تلاش کرد آنهم با سفسطه گری خاص خود تنها نقش خود را برجسته کند و بقیه را پایین «بکشه»
مریم دراین خیمه شب بازی ،عروسکی پیش نیودازدید او همردیف رهبر عقیدتی موضوعیت ندارد،چراکه نوعی تهدید برای اوتلقی میشد.
طارق

ناشناس گفت...

سلام
مرگ بر اصل ولایت فقیه
این خواست ملت ایران
نگو رضا بگو شورش، بگو شیرکوه
ایران زمین

ناشناس گفت...

آقا رضا فکر می کنی چرا
آقای حالیته ،نالیده! خورده به خال،آره
حالیته نالیده
صنف غارنیشینان

حميد ع گفت...

۱۷-آیا شهادت قربانیان زندان‌های مجاهدین و شیوه‌های بازجویی از آن‌ها در دوره‌های مختلف را خوانده‌اید؟ آیا شیوه‌های به‌کارگرفته شده از سوی بازجویان و شکنجه‌گران مجاهدین برای اقرارگرفتن از آن‌ها مشمئز کننده نیست؟ آیا صحنه‌های بازجویی متهمان قتل‌های زنجیره‌ای را به یاد شما نمی‌آورند؟‌ چه فرقی بین شکنجه‌گران رژیم و مجاهدین است؟‌

۱۸-آیا مجاهدین حاضرند نام کلیه‌ی کسانی را که به عنوان «نفوذی» رژیم در پروژه‌ی «رفع ابهام» کشف شدند اعلام کرده و در مورد سرنوشت این افراد اطلاع‌رسانی کنند؟ آیا مجاهدین حاضرند اسامی آن‌هایی را که به خاطر برخوردهای انسانی و دیدن روابط پاک و انقلابی حاکم بر این سازمان دچار تحول درونی شده و به جای خدمت به رژیم با تکیه بر «انقلاب مریم» به صفوف مجاهدین پیوسته‌اند اعلام کنند؟ چند نفر از افرادی که اعتراف کردند «نفوذی» رژیم هستند همچنان در مناسبات مجاهدین حضور دارند؟

حميد ع گفت...

۱۹-آیا مجاهدین حاضرند با قربانیان این پروژه که تعدادی‌شان در اروپا به سر می‌برند در یک بحث رودر‌رو شرکت کنند و مستندات‌شان را در اختیار مردم قرار دهند؟

۲۰- چرا مسعود رجوی پس از آزادی افراد از زندان، شخصاً با آن‌ها دیدار و برایشان سخنرانی می‌کرد؟ آیا این پروژه با هدایت شخص وی و به بهانه‌ی توطئه‌ی رژیم برای ترور وی اجرا نشد؟ آیا نام این پروژه خود گویای ماهیت ضد حقوق بشری آن نیست؟ آیا رهبری مجاهدین حاضر است با پذیرش مسئولیت این پروژه‌ی ضد‌انسانی از قربانیان آن پوزش‌خواهی کند؟

حميد ع گفت...

۲۷۱-اگر پاسخ‌ به مجموعه‌ی این سؤالات دارای بار منفی نسبت به مجاهدین است، چگونه به هوادارای از جریانی که در «قدرت» نیست و مرتکب چنین اعمالی شده ادامه می‌دهید؟ در مقابل وجدان خود چه پاسخی دارید؟

ناشناس گفت...

جواب به ایوب شیاد

آیت‌الله دستغیب می‌گوید:‌

می گویند نوشته های تو بر ضد نظام است چون دول خارجی می خوانند وگسترش می دهند.

جواب اولا: آنچه نوشته ام انتقاد از انجام خلاف شرعها وخلاف قانون اساسی بوده است.

ثانیا: اینجانب با خارجیها تماس ندارم و گفتگویی نکرده ام .

ثالثا: اگر به احکام شرع به فتوای جمیع علما ی حوزه و قانون اساسی با نظر حقوقدانان منصف عمل شود بهترین کشور در جهان را خواهیم داشت و همه سر تسلیم خواهند داشت .

سید علی محمد دستغیب

۱۳۹۳/۶/۱۰

فرزاد

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: من نمی دانم که متوجه شدید و یا قبول دارید که نوشته های رضا گوران از آن خودش نیست و یک روستایی ساده دل نمی تواند اینچنین بنویسد یا نه؟ شما جملاتی به مانند "ای کاش آقای رجوی جرات کند و آن نوارها را پخش کند" را در مقالات چه کسی دیده اید؟ از این بگذرم. به حمید عرض می کنم که مسئله نفوذی ها و هر مسئله ای در درون آنها به مراتب پیچیده تر از آن است که فردی به ادعای خودش یک روز درون آنها نبوده بتواند قاطعانه نظر دهد. اگر چه به زعم خود ایشان این جنگ است ویافتن حقیقت نیست و باید به هر ترتیب که ممکن بود ضربه را زد و زمینه برای دیگران که کار رانهایی کنند، آماده کرد. حمید ، برای مثال، تعدادی نفوذی در همانجا ماندگار شدند و تبدیل به یک مجاهد شدند و تعدادی نیز سالها در آنجا ماندند و نتوانستند که خودشان را با آنها وفق دهند و سر انجام در موقع مناسب جداشدند. در فیلم بازگشت ممنوع ، فردی که هیجده سال دراشرف بود می گفت که این عکس من هنگامی که بسیجی بودم وقبل از آمدن به اشرف در دوران نوجوانی، ولی نگفت که نفوذی بوده ولی به هر حال می شد که استنباط کرد که نفوذی بوده . حالا ، حرف من این است که آنها باید بیایند و اسامی همه را بیرون دهند که چه شود؟ مثلا ، تعدادی از آنها سرباز اسیر شده در جنگ هستند . اسامی آنها را بدهند که چه شود ؟ من اصلا سر در نمی آورم.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: حمید ، سئوال آخر بسیار خوب است و نشان دهنده کینه و دشمنی است و بس. می خواهد که سر به تن آنها نباشد. نمی دانم که اسماییل هوشیار را می شناسی و می خوانی و یا نه . بسیار مخالف مجاهدین می نویسد. می گوید " اما این سوسک زمین سیاست تفاوت بین نقد و قضاوت را هنوز نمیداند . مسعود رجوی و خمینی در مقطع 1360 را نمیشود امروز قضاوتی مثبت کرد . ولی میشود گفت که همه ما با هم ، به صفت جمعی ، چه درمقام رهبر وچه عوامل اجرایی از هر طرفی خراب کردیم . اگر کسی با ذهن و درک امروزش قرار شد 35 سال پیش را قضاوت کند و دنبال مقصر ردیف اول و تاریخی این پروسه خونین باشد حتما باید از خودش شروع کند ! پرهیز از جنگ و درگیری های مقطع سال 1360 بهترین گزینه برای تمام جامعه ایران بود . اما یادمان نرود که این نتیجه و درک امروز من است . دیروزِ من و ما و روندی که طی شد جبری بود که هنوز هم استمرار دارد . و من همیشه از خودم سوال میکنم که آیا واقعا اجتناب پذیر بود ؟ جواب این سوال را صحنه امروز همه مان داد میزند !"

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: حرف من این است که تمام این ادعا ها فارغ از آن محیط خاصی که در آن تمامی این اعمال انجام شده است مطرح می گردد. فارغ از بافت. من قصد تأیید آنها را ندارم ولی برای قضاوتی منصفانه می بایستی به محیط و زمان آن توجه کرد. مثلا قربانعلی سنگ انداز و چشم کور کن در اروپا نبوده و مسئله ایجاد کرده ، بلکه در چنان محیطی و زمانی بوده و بی توجهی به این مطلب بی انصافی است. همه ما متحیریم که چرا آن آقا یک شبه دچار چنین تغییر صد و هشتاد درجه ای شد. هوشیار می گوید که در مورد مصداقی ، جبری در کار نبود بلکه اختیاری و با شوق فراوان وارد این صحنه شد . این به شخصیت درونی ضعیف و هپروتی خودش برمیگردد . ارباب بی مروت، برای هرقدمی و کاری عامل مشخصی را به کار میگیرد ، این عامل مختصاتی باید داشته باشد که الزاما بهترین نیست ، مواقعی حلقات ضعیف و زشت ، بهترین انتخاب برای کارش است . برای مرحله فعلی بیشتر از این نیازی ندارد . چنین چرخش ناشیانه و ناگهانی ( گزارشات سالیانه و تکراری مصداقی ) فقط میتواند به پشتوانه ارباب بی مروت انجام شده باشد.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: فرزاد جان ، این چیزی را که نقل کردی به من چه ارتباطی دارد؟ ولی از ثالثا آن خوشم آمد که با تمام وجود بهشت برینی که درست کردند را لمس کردیم!

ناشناس گفت...

ناشناس گفت:
درود بر رضای گرامی ، این شیاد بی بوته ، ایوب نظام آبادی این شیخک حرم و ملیجک دربار بیت رهبری و یکی از همسران صیغه ای رهبر با نوشتن این خزئبلات چه چیزی را میخواهد ثابت کند !!!!؟؟؟!! بوی تعفن شیادی های رهبرت تا ملیونها کیلومتر فرا گرفته .تا آدمهایی به مانند این شیاد وجود دارد هیچوفت ایران زمین رنگ آزادی را نخواهد دید.همه این شکنجه ها در نظر ایوب وایوبها دروغه.وقتی سربازان گمنام مسعود رجوی به اوردوگاه (حله و رمادی)بچه هی جدا شده <> را مورد ضرب و شتم قرار میدادند :ایوب چرا صداات در نیامد،ایوب نظام آبادی از مادر رضوان بپرس سر پسرش چه بلایی آوردنند ،رضا و رضا ها فرزندان ایران زمین هستند. فراموش نکن، وقیح بودن هم اندازهای دارد. ایوب نظاو آبادی کرمانشاه شهری تر است یا طبس ؟؟!!
-

ناشناس گفت...

naza be inke sazmane mogahedin niroeye moghavmate iranzamin ast man har nav tohmat w sampatike siasi ra be anan mahkom mikonam.

ناشناس گفت...

baa salam be ham mihanane mobarez man ozve yki az sazmanhaye commonisty tashkilate chareg az keshwar hastam .wa tamame tohmathaey ke be sazmane mogahedin midahand ra be shedat mahkom mikonam wa anra eghmaze siasie regim zede bashary midanam .

ناشناس گفت...

آقا یان خیلی محترم حمید م , علی طریقی و دلقک معروف حالیته اگر چیزی در چنته دارید بیاید رو کنید نقد کنید توضیح بد هید, مردانه , زنانه بیاید در یک برنامه تلویزونی با حضور همین قربانیان و شا هد ها روشنگری کنید ,آقای گوران یکی از صدها نفری است که بسا ط دستگاه فریب و زندان و شکنجه رجوی را بر ملا کرده از زندگی شخصی و خانوادگی نوشته تا دوزخ اشرف دقیقن هم آنچه بر وی گذشته و دیده شرح میدهد با عکس و نام و نشان واقعی ! دستگاه زندان و شکنجه در جهنم عراق لکه ننگی بر پیشانی شازده و با ند پاه بوس و دست بوسش که هیچوقت پاک نمی شود. رجوی چنان مست قدرت ودر دستگاه مخوف صدام حل شده بود و کنترل خود را از دست داده بود و با خیال کودکانه روانی خودش می خواست با رژیم مال کردن افراد این همه گناه و خیانت را سرپوش بگذارد. انهایکه هم به ایران هم برگشتن واقعیت ها را گفتن کم گفتن از رذالت و مزدوری رجوی زیاد نگفتن !

اشرفی سابق

ناشناس گفت...

اشرفی سابق، یکی‌ از مشکلات افرادی مثل شما اینه که زندگی خود را از دست رفته میبینی‌ و فکر میکنی‌ که اگر اونجا نمیرفتی کسی‌ می‌شدی. نه خیر اشتباه فکر میکنی‌.
شما از جمله افرادی هستی‌ که نه در گذشته کسی‌ بودی و نه در حال و نه در اینده. همیشه دنباله رو بودی و هنوز هم هستی‌ فقط مرادت عوض شده و وگر نه همونی که بودی الان هم هستی‌. شما کسی‌ هستی‌ که فکر میکنی‌ که با دغل و دروغ میتونی‌ خودت را ارضا کنی‌. اگر فکر میکنی‌ که می‌تونه کمکت کنه حتما ادامه بعده اما راه به جایی نخواهی برد.
چون اشرفی سابق هم هستی‌ مطمئنا بالای ۵۰ سال سنّ داری، برو اون شعر سنّ که رسید به پنجاه را هم بخون چون به نظر میرسه که خیلی‌ بهت فشار اومده. حالیته

یاد اون مرد بزرگ بخیر که اگر الان زنده بود میگفت: کلنگ از آسمان افتاد و نشکست.


حالیته