دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ شهریور ۱۴, جمعه

کوشش کن داشته باشی.. اسماعیل وفا یغمائی

شاعر ارجمند  و استاد علامه جناب پیمان  با دنباله روی از سبک  مرحوم علامه  طباطبائی  لینک(همی گویم و گفته ام بارها)و احتمالا با تاثر از یکی از شعرهای خود من لینک( فری بر شما نسل عیارها)شعری سروده که در این لینک .......ادامه مطلب

۶۳ نظر:

ناشناس گفت...

از مجاهدین باید عبور کرد

۱- برخوردهای ناروای رهبری مجاهدین با منتقدین درسهای بزرگی بهمراه داشت. مردم ایران بیش از پیش با ادعاهای طبَق طبَق مداحان سازمانی که اینک بی صاحب شده و بغایت رقت آمیز است، آشنا شدند.
۲- هر چه در دیگ بود به کمچه آمد و همه دیدند که علی آباد در و بالونی ندارد. البته از آغاز هم نداشت منتها کسی باور نمی‌کرد.
الان مثل روز روش شده که سازمان مربوطه و شاخک هایش در برابر پرسشها و انتقادات به حقی که از کارکرد رهبری آن شده، جز دَره وری و تهمت و افترا، پاسخی ندارند.
۳- مامورین مربوطه، که نقش پليس سياسی را در اينترنت بازی کرده و برای منتقدان، پرونده سازی امنيتی می‌کنند، در فیسبوک، توییتر، بالاترین، دریچه زرد و...کارشان هرزه نویسی، پراکنده گویی، انحراف بحث و انداختن کاربران به جاده خاکی است.
واکنشهای حقیر آنان در شبکه اجتماعی و در سایتهای به اصطلاح همبستگی و آفتاب و مهتاب، افشاگر بی حرفی و بی ظرفیتی است و نشانگر این است که کفگیر حسابی به ته دیگ خورده است.‌
۴- رهبری سازمان به رنج و شکنج همه کسانیکه به ایمان و امید به آن روآوردند و بیشترشان جان باختند، در عمل بی اعتنایی نموده، زبان دشمنان واقعی مردم ایران (رژیم و نوکرانش) را باز کرده است.
۵- رهبری سازمان در ذهن و قلب اکثریت مردم ایران اعتبار خود را از دست داده و اکنون به هیچ گزارش و آمار و خبری از ناحیه مجاهدین و سیمای به اصطلاح آزادی نمی‌توان اعتماد کرد.
۶- موضوع سازمان مربوطه بخش بسیار ناچیزی از انبوه مسائلی است که در ایران و جهان می گذرد، مشغله ذهنی ما نباید فقط این موضوع باشد و به آن بیش از حد مشغول باشیم.
۷- نشانه شناسی رفتار و حالات و موقعيت های فرهنگ در حال گذار ما به هزار زبان می‌گوید: وقت آن است که از مجاهدین عبور کنیم.
(تا آنجا که به شبکه اجتماعی و این سایت برمی‌گردد) می‌بایست يک «کمونيته» ی رسانه ای غيرمتمرکز، و ديناميک، متشکل از همه گرايش ها (اعم از دينی و سکولار، مؤمن و آته ئيست)، با همدلی و همکاری، به آرامی و بدون جنجال دست به کار ایجابی بزند.
می‌بایست به جای برخوردهای سلبی (در نفی و نقد رهبری مجاهدین) رو به برخوردهای ایجابی بیآوریم. یعنی خود حرف تازه بزنیم...
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر
۸- ...
۹- ...
۱۰- ...
پرسان

ناشناس گفت...

درود بر اقای پیمان و شعر حقی که سروده
بجای عصبانیت از پیام او درس بگیرید
ایرانی

م-ت اخلاقی گفت...

آقای پیمان پیمان شکن ،ادّعای "شرف" کردن از طرف شما و همه یاران هم کاسه شما،درست عین ادّعای خامنه ای وآن وزیر حقوق بشرش برادر دوّم لاریجانی است که از آن حقوق دم می زنند و قصد درس دادنش به جهان را دارند.


لختی به به مراد سابقتان یعنی مرحوم بختیار فکر کرده واز او کمی انصاف و شرف بیاموزید.

فعلا عزّت شمادر نزد "شریف" های هم "پیمان" زیاد باد.

همی گویم و گفته ام بارها
تورا نیست کاری به این کارها

زندانی سیاسی.

م- ت اخلاقی

فضولخان فضول آبادی گفت...

سعدی گفته
شرف مرد به جود است و کرامت به سجود
خوب این ادم باشرف با این شعرش داره سجود میکنه طرف مقابلم بهش جود میکنه

ناشناس گفت...

درود بر جمشید پیمان
دوستدار جمشید پیمان

ناشناس گفت...

محتوا ی حرفهایت نه به درد ما بل به درد خودت و تقرب بیشترت به «مرکز کائنات» میخورد و بس! بنابراین اگر هم گفته ای دیگر نگو عزیز، من و ما نیازی به فرمایشات شما نداریم که بسا قاصدان رهائی و هدایت کوششها کردند و مع الاسف مفید نیفتاد که خودش داستانی است. درود مینو

م.ح.فرانسه گفت...

اقای یغمائی
با سلام خدمت شما
من هم مثل پرسان معتقدم نباید به این افراد جوابی بدهید این افراد با چیزهائی که مینویسند و پاسخهائی که می گیرندذهنها مخصوصا ذهن هواداران را از سئوالات اصلی منحرف میکنند سئوالاتی مثل سرنوشت ساکنان لیبرتی و سرنگونی وغیبت رهبر و مثل این سئوالات اینها جار و جنجال را لازم دارند بهترین کار این است که هیچ نوع جوابی داده نشود افرادی مثل این آقا از خدا میخواهند یک جوابی به اینها داده بشود تا بتوانند اهمیت خودشان را نشان بدهند و بقول شما خدا! رزقشان را زیاد کند شما حساب کنید یک مدت این جار و جنجالی نباشد اینها چه میکنند؟؟ لطفا جواب ندهید بگذارید هر چه میخواهند بنویسند اینها مدتهاست از دور خارجند وخودشان هم میدانند

مصطفی مطلوبی گفت...

آقای یغمائ یسلام. قصدم طرفداری یا دفاغ از پیمان نیست.امیدوارم پامنبریهات بنده را هم فحش باران نکنند. من سایت آفتابکاران را دیدم و بعدش هم رفتم صفحه فیس بوک آقای پیمان را دیدم. اونجا نه عکسی بود و نه کاریکاتوری.از کجا مطمئنی که پیمان آن کاریکاتورا قاتق شعرش کرده؟ درضمن این بنده خدا اسمی از کسی نبرده بود. فقط سوالم این است که جناب یغمائی شما چرا به خودت خریدی و فکر کردی طرف مقصودش تو و کسانی بوده که تو ازشون اینجا اسم بردی؟ مگر این چیزهائی که طرف توی شعرش گفته به تو و دوستانت میچسبد که عصبانی شدی؟ در ضمن اگر موضوع برایت بی اهمیت است چرا جوش آورده ای و با عصبانیت عکس العمل نشان داده ای. من حتی کامنت های صفحه فیس بوک طرف را خواندم هیچ احدالناسی از تو و رفقات اسمی نبرده بود. آقای یغمائی بی ظرفیتی از خودت نشان دادی.

esmail گفت...

حضرت مطلوبی
سلام
شما نیاز به چشم پزشک داری عزیز
این لینک را ببین
در ضمن کلمه بیشرف از زبان بیشرفان کلمه جالبی نیست! هست؟مقدمه حضرتش به اندازه کافی گویاست که منظور کیست
خوش باشی
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=4219

esmail گفت...

بعد التحریر
برای من ماجرا کاملا روشن است ولی حضرتش میتواند از افتابکاران بعنوان نویسنده بپرسد چرا آن کاریکاتور را گذاشته است

احمد رضا.ص گفت...

اقا مطلوبی
شما کجای کاری این یک خط است که باید همینطور پاچه بگیرند چند مدت قبل حمید اسدیان یه شعر نوشت به اسم زوال یک حمله ای کرد به یغمائی الان نوبت پیمان است پس فردا طارق تو این دستگاه باید حمله کنی وگرنه یقتو میگیرن شما یا نمی فهمی یا خودتو زدی به اون راه

ثریا ریگی گفت...

جنگ شاعران با شاعران زیبا نیست لطفا توجه کنید لطفا

ناشناس گفت...

تاریخ درج مقاله چهارشنبه-1393:06:12

-1393:06:12

بیچاره شعر و بیچاره تر تشکیلاتی که این چنین به قهقرا رفته است.

یکشنبه ۹ شهریور ۹۳ در سایت آفتاب و مهتاب، هرزه نامه‌ای درج می‌شود از فردی که در محافل خصوصی پشت سر مجاهدین صفحه ها گذاشته و می‌گذارد. کسانیکه با وی در لندن حشر و نشر داشته و دارند در جریان امر هستند.

خود نوشته باندازه کافی گویاست. گویای وضع رقت بار سازمانی که روز و روزگاری چشم و چراغ ملت بود و اکنون این چنین به پیسی و زشت کاری افتاده است.

کنار هرزه نامه مزبور عکسی هست که در قاب آن تصاویری از حمله کنندکان به اشرف، همچنین سید علی خامنه ای، قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، وزیر اطلاعات رژیم، مالکی، کپلر، احمدی نژاد،...، همچنین کریم قصیم، محمد رضا روحانی، همنشین، ایرج مصداقی و...دیده می‌شود.

جمشید پیمان آمده و در مدح هرزه نویس مزبور «شعر» سروده است. آزادی است البته و بحثی نیست!!

بر کسانیکه زیر علم چاپلوسان و مداحان سینه می زنند نیز روشن است که حضرت پیمان (که به هیچ پیمانی وفادار نیست) پیشتر نیز، بارها کلماتی را که از جنس قلم است و به آن سوگند می‌خورند آلوده کرده‌است،
بیچاره شعر و بیچاره تر تشکیلاتی که این چنین به قهقرا رفته است.
پرسان

فروزنده رحیمی گفت...

بر همه چیزها وموضع ضد انقلابی اقای یغمائی و دوستان باید مسئله کمپلکس ایشان را هم در نظر گرفت کمپلکس جایگزین شدن شاعری بزرگ و آزاده که درکنار مقاومت است با شاعری که مبارزه را نکشید و هم موضع با ضد انقلاب شد و دیگر هیچ جایگاهی ندارد.واقعا متاسفم

اشرف نشان سابق گفت...

اقای یغمائی شما چرا از یک کلمه بیشرف اینقدر عصبانی شده ای من و چند هزار مثل من صدها بار در جلسات حوض و کوره و غسل و مثل اینا بهمان گفتند بیشرف بی ناموس پفیوز جاکش دیوث ضد انقلاب بسیجی پاسدار قاتل بریده مزدور تحمل کردیم حالا یکنفری به شما یک کلمه گفته شما مقاله مینویسی . امیدوارم یکروز فیلمهای این جلسات خش بشه تا ببینین که بیشرف خیلیم محترمانه هست

شجاع گفت...

هم آقای یغمایی و هم آقای پیمان و طارق و از دنیا رفته کمال و بقیه آدمهای خوبی بوده و هستند. ریشه این بدبختی ها افرادی خودخواه و مستبد و خیانتکار و حقه بازی بنام رهبران عقیدتی اند که مثل خامنه ای و خمینی ضد بشر و تفرقه انداز و ضد حقیقت هستند. بدبختانه این هنرمندها هم دست این خیانتکاران اصلی را نخواندند و یا دیر خواندند. در کل برای هر دوی این شاعران سردرگم هستند و ناآگانه به جان یکدیگر افتاده اند. متاسف م برای همه آنها و لعنت بر مسبب این وضعیت.

ناشناس گفت...

فؤاد
خدا عمر به شما منتقدين بدهد كه باعث شديد شعراء زيادى در اين سازمان سر بلند كنند . شرم اور است مثل اين كه همه شما هوا داران وهواخواهان به خواب خركوشى رفته ايد بيدار شويد وحقايق را ببينيد نه تو شاعر تازه به ميدان امده ونه بقيه نمى توانيد سر هفتاد مليون وشايد هم بيشتر ملت ايران را كلاه بكذاريد دست همه شما وبه خصوص رهبر عاليقدرتون براى همه رو شده بيش ازاين تلاش نكنيد كه از شير هميشه بيدار تون مسيح مقدس بسازيد كه خيلى خيلى دير شده كذشت دوران كورش تو بخواب ما بيداريم امروز ملت ايران بيدار است ومحال است بتوانيد كلاهى را كه شاه و خمينى بر سر ما كذاشتند دوباره سرمان بكذاريد

ناشناس گفت...

این که استاد فیزیک اتمی باشی، یا «شاعر» باشی یا استاد جرّاح باشی، چریک سابق و زندانی سیاسی سابق باشی یا وکیل و حقوق دان باشی یا دیپلمات سابق باشی، فرقی نمی کند،الدنگی و جاکشی، چیزی نیست که بشود پشت عناوین پنهانش کرد یا عنوانها اعم از اعطایی یا واقعی و کسب شده طی روند معمولی در کار دانشگاهی و صنفی،بتوانند به آن رنگ و محتوی دیگری بدهد. الدنگ ها و فرصت طلبها، به همه جور جاکشی و فرومایگی تن در می دهند و با فرو رفتن در اعماق لجن و برداشتن مشتی از اعماق لجن و پراتاب آن به سوی منتقدان، مدال «رکورد» گذاری در توانایی و «نبریدن» در دویدن دنبال رهبر، و آفرین و بارک الله از مراد و «مرکز کائنات» و گوهر عالم وجود و چهره ی بدلیل «تاریخساز» دریافت می کنند. جمشید پیمان یکی از «پهلوانان» پرنفسی است که منبع بی پایان از آنچه او را «مرد میدان» این «گود» رکورد شکنی می کند در خود دارد. اما بابت آن «نگفتم» ها این راهم باید به عنوان پاسخ کوتاهی به او گفت که تو ... خوردی که گفتی یا نگفتی. برو فکری به خرفتی خودت بکن و دست از خود نمایی های ابلهانه با این تعفن پراکنی ها بردار که آخر عمری چیزی از این کارها جز نفرت و انزجار افکار عمومی نصیبت نخواهد شد.
شعر دوست

اصغر الشعرا گفت...

گر که تو باشی منبع شعر و شرف
بنده بلی بیشرفم بیشرف

دوستدار مسعود عزیز گفت...

ایکاش این سایت آفتابه داران نبود و اینقدر بیشتر لطمه به حیثیت یک عده مجاهد رنجدیده نمیزد واقعا این سایت فایده اش جز جنجال بر پا نمودن چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوستدار مسعود عزیز گفت...

در ضمن جناب شعر دوست انسان شعر دوست که اینقدر بد دهن نمی باشد

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: مردم، وقتی می گویم که مزدوران رژیم به این سایت سر می زنند و از من مدرک می خواهید ، چه بهتر از خود نوشته ها که گویای همه چیز است . خواهش می کنم که یکبار دیگر نوشته شعر دوست را بخوانید، کینه و نفرتی و شرارتی که در نویسنده می بینید شما را به یاد نویسندگان سایتهای زنجیره ای نمی اندازد؟ مغز ما باید شبیه به اسفنج و یا دمپایی ابری باشد که نتوانیم این را تشخیص دهیم.

ناشناس گفت...

این عنصر مفلوک خودبزرگ بین که اسم ایوب نظام آبادی را برای خود برگزیده، به خیال خودش اینجا بین کامنت گذاران دارد کار اطلاعاتی به نفع دستگاه منفور پرونده ساز مسعود رجوی می کند و دائما دنبال کشف شباهت بین این نوشته و آن نوشته است، با بلاهتی که از ویژگی همه خودبزرگ بینان است، گمان می کند که با برچب زنی و اتهام زنی در اینجا در بخش کامنت وبلاگ اسماعیل وفا یغمایی( همان اسماعیل وفا یغمایی که دستگاه پرونده سازی و برچسب زنی مسعود رجوی با تمام ظرفیتش و حتی با بکار گرفتن «آرم شورایی» در برچسب زنی هایش، به او برچسب در خدمت دستگاه اطلاعاتی بودن زد) آمده در اینحا برچسب مزدوری به کامنت گذاری بزند که قبلا هم به دهن کسانی که ... خوری های کرده بودند زده است، حالا من به این روده دراز الدنگ می گویم مزدور تویی و فرومایگانی مثل تو که مثل حزب اللهی ها و چماقداران اوائل انقلاب دارید عمل می کنید، چون منطق و حرف قانع کننده یی ندارید و چون پرده از چند دهه از نامردمی ها و رفتار خیانت بار دستگاهی که در خدمت آن هستید، در مورد کسانی که به رهبری دستگاه اعتماد کرده بودند، بر افتاده است، حالا به هرکس که زبانِ انتقاد و اعتراض گشوده برچسب و اتهام می زنید. البته که کارهایی که از دستگاه رهبری محاهدین سر زده نفرت انگیز است و نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود. حالا ای مردم آیا در آن کامنتی که من گذاشته ام شرارتی هستد یا شرارت در کار آن شرورانی است که به اسماعیل وفا یغمایی، ایرج مصداقی، دکتر قصیم، محمد رضا روحانی، به گوران و به جمالی برچسب مزدوری رژیم و در خدمت دستگاه اطلاتی رژیم بودن می زنند. آیا این ابوب نظام آبادی با کامنتی که گذاشته(البته اولین بارش هم نیست که از این اتهامات به کامنت گذاران می زند)، آیا دست در همان کاسه یی نبرده که جمشید پیمان برده و از همان چیزی نخورده که او خورده، و چون برای چندمین بار و خیلی بیشرمانه و با دریدگی برچسب زنی کرده است آیا آنچه را که خورده دولپی و لف لف نخورده؟
شعر دوست

ناشناس گفت...

میگم که این رابطه شما منتقدین با مجاهدین دقیقا همون رابطه مجاهدینه با رژیم.
همون اندازه که رژیم و مجاهدین بهم نیاز دارند و کار این بدون وجود اون یکی پیش نمیره کار شما هم با مجاهدین همینطوره یعنی بازم لازم و ملزوم همدیگه شدین انگار.
اصلا وقتی چند روز سایت آفتاب مهتاب چیزی علیه شما نمی نویسه و شما هم بهانه برای نوشتن ندارید انگار کسل هستید و بی انگیزه و سایتهاتون کسالت آور میشن و حرفی برای گفتن انگار نیست.
آدم رغبت نمی کنه بیاد توی سایتهاتون چون چیزی برای خوندن نیست ولی همینکه اونا یه چیزی می نویسند شما هم دوباره زنده میشین و خون توی رگاتون به چرخش در میاد و مایه حیات رو رو هوا می قاپین و د بنویس.
تمامش هم تکراری.
خوب باشد ا ما قبول کردیم که رجوی مزدور رجوی اطلاعاتی خوب شما ولش کنید بیاید یه راه حل دیگه غیر از او بدین.
به رجوی هم باید همینو گفت که آقا اصلا این منتقد ها همه از هضم رابع گذشته خوب حالا که رفتند و صفوف شما هم پاک و پاکیزه و مطهر شد دیگه مشکلت الان چیه که نمی تونی یک قدم رو به جلو داشته باشی.
ولی خودمونیم واقعا همه در یک دور تکراری دارید عمر خودتون را هدر میدین.
بابا فحش یک روز دو روز ده روز صد روز الان شما یکسال و نیمه دارین هی بهم فحش می دین خوب یک جایی دیگه تموم کنید بیاید جدی باشین و برین سراغ سوالهای سختر و سراغ سوال اصلی و بگید چکار بکنیم که این رژیم سرنگون بشه؟
پهلوان قند هار

ناشناس گفت...

بیچاره شعر...
مسئله فقط و فقط، فرصت‌طلبی فردی است که شعر را به چاپلوسی و لودگی آلوده، و پا روی مروت و انصاف گذاشته‌است و چون حرفی برای گفتن ندارد، بی حرفی هایش را با پرحرفی و هرزه نویسی درز می‌گیرد.
آقای ایوب (و ایوب ها) مسئله فقط و فقط، موضوع فوق است. از پراکنده گویی و برچسب زدن دست بردارید و نظر خودتان را در مورد مضمون این به اصطلاح شعر که با تهمت و افترا آغاز شده و از موسی دوران و کلام خدا بر دار، سر برآورده، بنویسید.

از جمشید پیمان بپرسید منظورش از «موسی دوران» چه کسی است؟
و بگویید مگر تو اصلاً به «کلام خدا» معتقد هستی که بر سر دارها برود یا نرود؟
پرسان

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: شعر دوست ، با عرض معذرت ،با سر رفتی توی خلا و تمام واژه های این بخش را بکار می بری. من را به یاد آقای ا. ش می اندازی . بددهن ترین مقاله نویسی است که می شناسم. به هر حال به نظر من که تفاوتی نیست ماهیت حرفها کاملا یکی است و هدف نیز یکی. چه علی خواجه چه خواجه علی.
شعر دوست، هر چه باشی حتمأ شعر دوست نیستی . مگر یک آدم می تواند اهل ادبیات باشد و این همه خوش دهن ؟ باور نمی کنم. شعر دوست خواهش می کنم که بگو ، مجاهدین چه بلایی بر سر تو آوردند که تا این حد تا حد مسعود دلیلی از آنها بیزاری؟ با تشکر.

احمد رضا.ص گفت...

آقا ایوب دیدی بالاخره خودت اعتراف کردی اونجا بلا سر آدم میاوردن! حالا باید دید چه بلائی سر تو آوردن که اینطور غلام حلقه بگوش شدی و چرت و پرت مینویسی . مرتیکه یک کلمه نمیری روی اینکه چرا پیمان اومده در شعرش به همه گفته بیشرف!یا خری یا کوری یا هم خری و هم کور بعد میگی چه بلائی سر شعر دوست آوردن جدا خاک تو اون سرت کنن که خیلی نفهمی

بریده گفت...

موسی دوران که معلومه کیه همونی که رود نیل و شکافت و همه را سر کار گذاشت

ناشناس گفت...

ناشناس گفت :

پهلوان قندهارالطبسی دجالتر از خمینی خودتی ،بهتره از پدر خوانده ات امریکا بپرسی برای سرنگونی رژیم چه دستوری باید اجرا کنید؟ پهلوان قندهار

ناشناس گفت...

بالاخره بالا این الدنگ خودش اعتراف کرد که دهن دریدگی و برچسب زنی هایش از کجا ناشی می شود و آن ارشادات ادیبانه و ظاهر بی غرض و مرض را کنار گذاشت و آنچه از آموزش ایدئولوژیک یک مرید خالص مکتب «لا حیا فی الدین» داشت بالا آورد و با یاد آوری این که تشابهی در کامنت من و کسی که به نظر می رسد با نوشته هایش نیمسوزی در آستین یا هر جای دیگر ایشان فرو کرده باشد، دیده، نشان داد که آن گه خوری در کامنت قبلی در برچسب زدن از چه آموزش و بینش و چه سوزشی ناشی شده است. من به این موجود مفلوک و خودبزرگ بین باید این نکته را یاد آوری کنم که ای نادان بدبخت اولا من کسی نبودم که مجاهدین بتوانند بلایی به سر من بیاورند. در ثانی هر بلایی هم آنها به سر دیگرانی که داستانش را می شنویم آورده اند، در واقع تیشه ای بود که به ریشه خودشان زده اند و این همه انزجار و نفرت دستگاه رهبری مجاهدین که متاسفانه دود آتش شرارت رفتار آنان چهره کل تشکیلاتی را که از حمایت و محبت بسیاری تا سال 60 و بعد هنوز حمایت قابل توجهی تا سال 63 برخوردار بود را سیاه کرده است، همان بلایی است که رهبری مجاهدین به سر خودش آورده است. به این خودبزرگ بین مشنگ این راهم به نظر می رسد که باید به تاکید یا آوری کنم که ای الاغ جان نفرت و انزجار گسترده یی که در بین ایرانیان متنفر از رژیم - که رابطه یی با مجاهدین نداشته اند که آنها «بلایی» به سرشان آورده باشند-، نسبت به رهبر مجاهدین دیده می شود، به خاطر رفتار ضد مردمی و دیکتاتور مابانه و سرکوبگرانه رهبری و مریدانی حزب اللهی امثال تو است. بالاخره در پایان این را هم یاد آوری می کنم که الاغ خر غلط زن در حوض خلا،
شاعران بزرگ هم در شعرهایی در هجو کردن ابلهان و پفیوزان دارند که در آخر دیوان شعر آنها می توان دید و در آن هجو کردنها طرف مورد نظر را تا ماتحت سگ فرو برده و به خیلی چیزها تشبیه کرده اند که محاوره و گفتگوهم کمتر بکار می رود اما این از منزلت آنان نمی کاهد. با امثال تو باید با ادبیات هجو کردن برخورد کرد ولی متاسفانه در کامنت این کار را نمی شود کرد چون درج نخواهد شد.
شعر دوست

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: احمد رضای عزیز، من متحیرم از این نفرتی که در شما هست و چطور این همه کینه در شما انباشته شده است. من یک بار از تو خواستم این مسئله را بشکافی ولی تو فقط در ضدیت با آنها می نویسی و استدلال نمی کنی. آخر بگو که چه بدی از آنها دیده ای؟ ببین ، وقتی آدمهایی که در تیف بودند و آنهمه رنج کشیدند از خود می گویند به مانند خاطرات اسماییل هوشیار از تیف، در این حالت آدم توجیه می شود و به راز این همه دشمنی پی می برد. در صورت دیگر ، می توانی بسیجی باشی و ریشه حزب الهی داشته باشی ، یعنی اصالتا ژن آنها را داشته باشی و سر انجام خود را نشان داده و یا به عبارت دیگر یک آخوند در درون تو بوده و سرانجام سر باز کرده و خود را نشان داده است و یا به نوعی دیگر این نفرت باید توجیه شود.

احمد رضا.ص گفت...

ایوب نظام آبادی با تو مث آدم نمیشه حرف زد با شماها باید مث خودت برخورد کرد شعر دوست اگر میخواست با سر بره تو خلا میرفت زیارت قبر بابای تو که یک گهی مثل تو رو پس انداخته . مرتیکه ابله بیشعور ادب و شرم و حیام هم خوب چیزیه در باره بلا هم مطمئن باش اون بلائی رو که به سر تو آوردن سر کس دیگه نیاوردن چون از ترس همون بلایئی که سرت اومده داری اینطور زوزه میکشی. چند روز نبودی و از دس یک ادم بی تربیت بی پدر مادری مث تو راحت بودیم تا یه چیز از مصداقی زدن تو هم اومدی حالا خوب معلوم میشه که اصلا تو چکاره ای و وظیفه تو توی تشکیلات چی هست

ناشناس گفت...

آقای ایوب، پاسخ مرا بده
خودت می دانی در اینجا مسئله فقط و فقط، فرصت‌طلبی فردی است که شعر را به چاپلوسی و لودگی آلوده، و پا روی مروت و انصاف گذاشته‌است.
مسئله فقط و فقط، موضوع فوق است.
در مورد مضمون این به اصطلاح شعر نظر بده، که با تهمت و افترا آغاز شده و از «موسی دوران» و «کلام خدا بر دار»، سر برآورده است.
از جمشید پیمان باید پرسید منظورش از «موسی دوران» چه کسی است؟
و باید به او گفت مگر تو اصلاً به «کلام خدا» معتقد هستی که بر سر دارها برود یا نرود؟

پرسان

ناشناس گفت...

جناب پرسان تلاش شما بیهوده است. این مرتیکه دبنگ ایوب خفه‌خون گرفته و به سؤالات منطقی شما پاسخ نمی‌دهد. مگر رهبر عقیدتی‌اش جواب میده که این مرتیکه جواب بده.

آنتی ایوب (فرزاد سابق)

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: سلام بر منبع ادب و فروتنی جناب شعر دوست، سبکی را که در نوشتن بکار می بری ابداع همان آقایی است که گفتم . تازه فتوا صادر کرده بود که همه با هم به مجاهدین فحش دهیم . خدا رحم کرد و معلوم نیست به چه دلیل این فتوا اجرا نشد. به مانند شما که می گویی امکان آن نیست و کامنت منتشر نخواهد شد. نمی دانم اگر بخواهی و بخواهد که آن سبکی که وعده دادی و داد عملی کند چه خواهد شد؟ خواهش می کنم بگو که این لحن گفتاری و نوشتاری چه دردی از شما دوا می کند؟
شعر دوست ، علاوه بر سبک خاص او به یک چیز دیگر علاقه مند است که خدمت تو می گویم. چند بار نوشته که با پاشنه پا هر جا هوادار مجاهدین را دیدید به سر و کله او بزنید ونیزنفراتی ازپیروان او تاکید کرده اند این کار خوب است و موفق ،زیرا که همه آنها مسائل قانونی دارند و در نتیجه شکایت نمی کنند. فکر می کنم که خیلی برنامه wwe raw را می بیند ونیز به Sheamus خیلی علاقه مند است چون تخصص او زدن با پاشنه پا به سر حریف است که همیشه هم موفق است. از این بگذرم . نظرت نسبت به این حرف اسماییل هوشیار چیست ؟ او می گوید که کار اصلی روشنفکر گذاشتن علامت سوال درذهن مخاطب است . جواب با خود مخاطب است . درهمین نوشته آخر مصداقی ، اولین سوال این است که : ۱- آیا مسعود رجوی وعده‌ی سرنگونی ۶ ماهه در سال ۶۰ داده بود ؟ جواب سوالش مثبت است ، مسعود رجوی وعده ای داد که عملی نشد . اما برای اینکه ذهن مخاطب با یک اشاره طرف مقابل به وزارت اطلاعات نرود ، قبلش و حتما باید فاکتورهای اثباتی سوالات نفی کننده را معرفی کرد ! مثلا دراینجا سوال اول باید این باشد که : کدام نیروی تاثیر گذار ، درمقطع 1360 عملکرد و ذهنی بهتر داشتند و راهی بهتر به جز آنچه عملا طی شد را تجویز کردند ؟ نمیشود با ذهن 1392 و بعد از مسیر 35 ساله پراتیک تا به امروز...سال 1360 را قضاوتی درست کرد . چون اول خودم علامت سوال میشوم . من بدنه جریانی بودم که خط به خط و کلمه به کلمه همان تئوری های غلط را پیش میبردم .

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: احمد رضای عزیز معلم امور تربیتی ، خوشحالم از اینکه به اصل خودت برگشتی و خودت را سانسور نمی کنی . امید وارم که این سایت همچنان آدمهایی به مانند تو ومن را تحمل کند.

ناشناس گفت...

آقا درب این چاه مسراح که اسمش را گذاشته اید نظرات را بگذارید.
این چه گند گاو چاله دهانی هایی هست که اینجا منتشر می کنید؟
آن یارو آمده اینجا تمرین هزل بکند آن یکی به پدر آن کامنت نویس فحش می دهد و..
آقا واقعا شر آوره این نظرات و آبوری منتقد و سایت دریچه و همه را با هم برده اند این اشغالهایی که اینجا نظر می نویسند.
واقعا شما نظر نویس های دریچه به حزب الهی های رژیم هم گفته اید زکی.
پهلوان قندهار

ناشناس گفت...

آی حمار نازنین که شعر را با یونجه عوضی گرفتی
تو که خودت دوست نداری زیر مقالاتت کسی نظر بنویسد بهتر نیست موقع نظر دادنت ذر زیر نظرات دیگرا کمی ترمزت را بکشی ؟
پهلوان قندهار

همین گفت...

پهلوان قندهار جان ما همینیم دیگه!خودتو نگاه کن عصبانی هستی چرا بقیه گاوگند چاله هستند ولی خودت تو همین دو خط چهار تا فحش دادی. بگذار خوب هم را تماشا کنیم

بریده گفت...

من شک ندارم اکثر این بچه های کامنت گذار این فحشها را از جلسات غسل و وضو کوره و صلیب و کوفت و زهر مار یاد گرفتند من خودم حد اقل صد تا فحش جدید از خواهرها و برادرهای مسئول یاد گرفتم خوب آدم هفت هشت سال که هر شب فحش بخوره دلش میخاد به یکی دلشو خالی کنه پهلوان قندهار مثلا من خیلی دلم میخواد حسابی فحشت بدم ولی جلوی خودمو میگیرم البته فعلا

ناشناس گفت...

بابا جان من این به اصطلاح فحش من در مقابل فحش های چاروادری شما حکم نقل و نبات را داره که می ریزن روی سر عروس!
آخه حیا ندارید شعور که دارید یه کم! چرا به پدر آن آقا فحش می دید؟
چرا تمرین هزلتان را اینجا می کنید؟
خوب باشد قبول می کنم که شما مادر زاد چاله میدانی نیستید و در اشرف اینهمه فحش های چارواداری را یاد گرفته اید ولی آخر اینجا که اشرف نیست! اینجا ینگه دنیاست و از شما انتظار شعور و تربیت بیشتری دارند مردم. این نوشته های گلاب اندر گلاب شما را فقط اشرفی های و بریده هیا سابق و اسبق که نمی خونن آدمهای متمدن هم از اینجا رد میشن ومی خونن بعد به اموات همه تان درود می فرستند که یک گلابی هایی مثل شما را پس انداختن
جدا با این تربیت و شعور که توی نظرات شما هست آدم ارزو می کنه که ایکاش هیچوقت از مادر زاده نمی شدید!
شما اول بیاید نشون بدید انسان هستید بعد دم از سیاست بزنید و خیر سرتون برای آزادی ایران چاک دهنتون را بکشید.
حالا از ما گفتن بود و از شما هم خجالت نشکیدن
پهلوان قندهار

ناشناس گفت...

اگر پهلوان قندهار و آن ایوب نظام آبادی که با بیشرمی هم مثل ریگ دروغ می گویند و هم تهمت می زنند دهن خودشان را ببندند، آن پیشنهاد پهلوان قندهار که باید او را «پخمه قندخور هار» نامید، خود به خود عملی خواهد شد و در آن چاه مورد نظر در این صفحه کامنت بسته خواهد شد.

نظاره گر

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: پهلوان، اینکه در کامنت ها فحش می بینی و عصبانی شدی طبیعی است ولی باور کن که اصلا مهم نیست دیگران چه نظری نسبت به ما دارند و خوب و بد نظرات دیگران چه اهمیتی دارد و ما هر چه که هستیم هستیم. این که می گویی در این مستراح را ببندید توهین است و من با توهین از جانب خودمان موافق نیستم . کار درستی نکردی. فرق است بین کسی که مبدع کثیف نویسی از نوع خاصی است و دیگران را نیز تشویق به کثیف نویسی می کند و کسی که تلاش می کند ادب را رعایت کند. نکته ای که مایلم در اینجا مطرح کنم این است که مجاهدین با مشکلات بسیاری دست به گریبان بودند بی اغراق هزاران مشکل در روز. یکی از آنها بودن همین آدمها به مانند قربانعلی، بتول و امثال اینها در میان آنهاست. قصد توهین ندارم ولی می بینم که بدون آگاهی از سختی کار وارد مبارزه شدند و به هر حال با این آدمها می خواستند که مبارزه کنند .البته بخش بسیار کوچکی از آنها اینگونه بودند و بی فکر و بی آرمان و فاقد کوچکترین آگاهی و شعور طبقاتی وارد آنجا شدند و برای خودشان و مجاهدین مشکل درست کردند و می کنند. حال با وجدان خودمان اندکی خلوت کنیم و قضاوت کنیم که آیا می شود با وجود اینها، به آزادی تا حد صد در صد پایبند بود؟

ناشناس گفت...

ایوب باز آن روی سنگ پایی خودرا نشان داد و حرف از آزادی می زند و طلبکار در آمده خود و جریانی را که نمایندگی می کند مدافع «آزادی صددر صد» می داند و دیگران را که خشمگین از دریدگی و دروغ و دغل و سرکوبگری رهبری مجاهدین فاقد ظرفیت آزادی! این مجاهدین با مشکلات رو به رو بوده اند توجیه کننده رفتار قلدرمنشانه و کارهای ناروای آنان نسبت به منتقدان و نارضیان نیست. نباید پرسید که چرا محض رضای خدا در این سی سال آنها یک مورد هم که شده یک مطلب انتقادی را در سایت و نشریه خود درج نکردند و در کنار آن جواب منطقی و غیر کثیف نویسی به آن نداند؟

دروگر

ناشناس گفت...

سلام بر آقای هادی خرسندی و هر کس ایشان را می‌شناسد

آقای هادی خرسندی عزیز آیا شما خودتان برای سایت حسین توتونچی (آفتابکاران) نوشته هایتان را می‌فرستید که درج کنند و آلودگی های خودشان را بپوشانند؟
اگر نه، لطفاً برایشان بنویسید به این سوءاستفاده پایان بدهند. آنها با نوشته‌های دکتر ملکی هم همین کار را می‌کنند.

با احترام
دوست هادی

ناشناس گفت...

واقعا اگر جایزه نوبلی برای پر رویی وقاحت باشد آن را باید به همین ایوب داد. با وقاحت دارد به یکی از همپالگی های خودش اندرز می دهد که که نباید عصبانی بشود و توهین بکند توجه کنید:«این که می گویی در این مستراح را ببندید توهین است و من با توهین از جانب خودمان موافق نیستم . کار درستی نکردی. فرق است بین کسی که مبدع کثیف نویسی از نوع خاصی است و دیگران را نیز تشویق به کثیف نویسی می کند و کسی که تلاش می کند ادب را رعایت کند». اما مرید پر روی مسعود رجوی به روی خود نمی آورد که در همین صفحه در چند کامنت قبل، دهن گشاد متعفنش را گشود و بمن گفت :«شعر دوست ، با عرض معذرت ،با سر رفتی توی خلا و تمام واژه های این بخش را بکار می بری. من را به یاد آقای ا. ش می اندازی . بددهن ترین مقاله نویسی است که می شناسم. ». آخر ای مردک آخوند صفت بیشرم، تو که می خواهی دیگری نصحیت و ارشاد بکنی، اول بخاطر آن چه خورده ای از خودت انتقاد کن و بگو که شعر دوست حق داشت که گفت من(ایوب) دست در همان کاسه یی برده بودم که جمشید پیمان برده بود و دولپی و لف لف هم خوردم آنچه را که خوردم. فراموش نکن که بزرگان گفته اند، «رطب خورده منع رطب چون کند».
شعر دوست

فضولخان فضول آبادی گفت...

این ایوب فامیل اصلیش ایوب نازی آبادی هست چون اونجا معروفه سگاش بد جوری پاچه میگیرند اینهم باید نازی آبادی باشه چون هم میگیره هم از رو نمیره

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: ای شعر دوست ، غلط نکنم تو همان ا . ش هستی که مبدع کثیف نویسی هستی که خاص خودت است و هیچ کس به گرد تو نمی رسد. اگر من آن کلمه را بکار بردم قصدم توهین به تو نبود . به این دلیل است که در نوشته های تو ، تو گویی یک سطل کثافت در این صفحه خالی کرده اند. همین و بس.

احمد رضا.ص گفت...

ایوب نازی آبادی
واقعا دریدگی تو به رهبرت رفته اولا خاک تو اون سرت کنن بعدش همه مثل تو نیستن اون ا.ش که نمیدونم منظورت کیه احتمالا اینقدر نترس بوده که اسمشو بنویسه که تو هی اش کنی ولی تو کی هستی؟که با اسم مستعار همینطورواق واقهای انقلابی میکنی بازم خاک تو اون سر نفهمت

فضولخان فضول آبادی گفت...

این خاک بر سر احمق منظورش از ا. ش شاعر بزرگ ایران و افتخار همه احمد شاملوست. خاک بر سر اینقدر بی ذوق و بیشعور و احمق هست که نوشته های احمد شاملو را یک سطل کثافت میبیند من هم موافقم که جدا خاک بر سرت کنند و امیدوارم گورت را گم کنی.

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: دوست قدیمی و عزیز و معلم امور تربیتی احمد رضا، تو می گفتی که من بسیجی ام و رژیمی که البته دومی آن درست است میزان تری گلیسیرید من خیلی بالاست. با اینکه اصلا لب به گوشت از دوران نوجوانی نزده ام و به همین سان چربی ، این است دیگر ، ارثی است.فضول خان ، ا. ش . احمد شاملو نیست. من عرض کردم که او مبدع نوعی کثیف نویسی خاص خود است. و چیزی شبیه شعر دوست می نویسد.

ناشناس گفت...

آخر بنده زبان دراز و کوتاه فهم خدا، تو مبتلا به بیماری از خود راضی بودن و خودشفیتگی از نوع وخیمش هستی، با بلاهتی که از امثال تو در سطوح مختلف دیده شده، گمان می کنی هرچه از ذهن ناقصت تراوش و از دهن گشاد متعفنت خارج می شود، دیگران مثل دانه الماس و جواهر در هوا می قاپند. اینقدر ابلهی که نمی فهمی که اگر می خواهی کسی را در افکار عمومی «از سکه بیاندازی»، باید اسم و رسمش را دیگران بدانند و زشتکاری های او را با نمونه و مثال آوردن از آنها به مردم معرفی و استدالات خودت را هم بیان کنی. اما باز دهن آنچنانی ات را باز کردی و با حدس و گمان و شباهتی که از نظر تو بین این کامنت های این کامنت گذار و نوشته های کسی که به نظر می رسد کشیده سنگینی به گوش است زده یا با گرز آتشین به سرت کوبیده و خیلی عقده و کینه از او بدل داری،انتقاد از کار و رفتار تو توسط این کامنت گذار را ریختن یک سطل کثافت به این صفحه می دانی(که حتما از تاثیر کامنت روی خودت ناشی می شود یعنی هرچه بوده روی سر تو ریخته شده)،این دلیل نمی شود که دیگران هم نامربوط های گندگاو چاله دهانی تو را به حق و «انتقاد» بداند. با اسم و رسم بگو آن ا.ش چه کسی است و کثیف نویسی هایش کدام ها بوده اند و لینک آنها را هم بده که دیگران هم مستقیما مراجعه کنند و بخوانند و داوری کنند و ببیند که آیا واقعا انتقادت وارد است یا نه و بالاخره لااقل دلیل این کینه مالیخولیایی تو به آن ا.ش چیست. والا هی تکرار می کنی که در نظر مبارکت او بدهن ترین آدم است و... این فقط حالت هیستریک تو را می رساند که البته حالتی است که در کل دستگاه ولایت نوین حتی در بالاترین سطوح نسبت به منتقدان دیده می شود نامتعادل بودن حالت روانی آنهارا می رساند. می بینی که خیلی نادان هستی. دلیل این نادانی هم آموزش دیدن تو در روابط بر مبنای مریدی و مرادی است. وقتی کسی خودش قبول کرد گوسفندی است و نیاز به چوپانی برای هدایت خود دارد(چوپانی که می تواند هم گوسفند را بدوشد هم اگر لازم دید کارد به حلقش بکشد، اما گوسفند این را نمی فهمد)، دیگر نمی تواند جرات فکر کردن به خیلی چیزها و فهمیدن حقایق دردناک داشته باشد، چون اولین چیزی که خواهد فهمید این است که خیلی ابله بوده و خیلی کلاه سرش رفته و خیلی «دوشیده» شده و تنها چیزی که برایش میماند این است که به همین دلخوش و راضی باشد که هنوز زنده است. گمان این چند سطر هم همان احساس ریخته شدن یک سطل کثافت روی سرت را به تو بدهد(البته خواست و قصد من این نیست)که تو آن را در صفحه کامنتها می بینی.
شعر دوست

ایوب نظام آبادی گفت...

سلامم: جناب ا.ش عذر می خواهم جناب شعر دوست، اوضاع روحی شما بسیار وخیم است و این را به راحتی از نوشته ات می توان فهمید. به نظر می رسد که احساس می کنی بسیار مورد سو استفاده قرار گرفته و دوشیده شده ای و هم اکنون خیلی خود را مغبون می بینی. ولی خدا وکیلی عجب فحاشی هستی . نمی دانم اگر مرا هم با اردنگ دیپورت کرده بودند شاید من هم به همین وضعیت روحی دچار می شدم. احمد رضا و نظاره گر و دیگران به گرد تو هم نمی رسند. گمان نمی کنم که آنها را به عنوان شاگرد خودت هم قبول کنی. شعر دوست ، از اینکه اسم آن آقا را صریح ننوشتم این است که ما در این صفحه بعضی چیزها را باید رعایت کنیم. نمی شود اسم آن آقا را صریح گفت.

ناشناس گفت...

آقای ایوب پاسخ دهید.

سلام آقای ایوب، به جای پراکنده گویی و سم پاشی لطفاً پاسخ سئوالات مرا بدهید.
شما و دیگران می‌دانند در اینجا (زیر این مطلب که نظرها نوشته شده) موضوع نظر، فقط و فقط، فرصت‌طلبی فردی است که شعر را به چاپلوسی و لودگی آلوده، و پا روی مروت و انصاف گذاشته‌است و اخیراً هم «بفرموده» مدعی شده که سایت آفتابکاران ربطی به مجاهدین ندارد !!
معلوم نیست چرا آن عضو مجاهدین که نام خودش را «رضا محمدی» گذاشته، چرا خودش یا مسئولین بالاترش به آقای نوری علا نامه ننوشته و به جمشید پیمان که نه سر پیاز است و نه ته پیاز، ماموریت داده‌اند پیش بیافتد و چیزی به این مضمون بنویسد که سایت مربوطه متعلق به مجاهدین نیست و ایضاً رضا محمدی هم ربطی به سازمان ندارد!!

آقای ایوب، در اینجا مسئله فقط و فقط، موضوع به اصطلاح شعر آقای پیمان است که که با تهمت و افترا آغاز شده و از «موسی دوران» و «کلام خدا بر دار»، سر برآورده است.
چون می‌دانم غیر از شما، دیگر ایوب ها هم ۳ پرسش زیر را می‌خوانند از آقای پیمان سئوال می کنم:
آقای پیمان منظور سرکار از «موسی دوران» چه کسی است؟
پرسش دوم:
مگر جنابعالی اصلاً به «کلام خدا» معتقد هستی که بر سر دارها برود یا نرود؟
پرسش آخر:
عضو مجاهدین زیر نام رضا محمدی آن غلط زیادی را در مورد آقای نوری علا کرده‌است و بی اجازه مسئولش هم نبوده، به شما چه که دخالت می‌کنید؟

پرسان

ناشناس گفت...

حیرت انگیز است وقاحت این جماعت عقده ای. به جای این که با توجه به انتقادات تلاش کنند ایرادها و اشتباهات خود را رفع و جبران کنند، روز به روز وقیج تر می شوند. این البته برای کسانی که نمی خواهند واقعیت را بپذیرند شاید تنها مسکن و تنها راه علاج درد بی درمان شکست باشد. حکایت این ایوب شغال آبادی است که تلاش می کند با زوزه دائمی اش در اینجا حقایق را لوث کند. من به این آدم بیمار و مرید پایدار پلیدی می گویم اگر منظورت از «ا. ش» و آن که گفته بود جواب اوباش را باید مناسب با رفتار آنها داد و فحش دادن را هم در برابر فحاشی و تهمت زنی را هم جایز دانسته بود(و این مربوط به واکنشی در برابر ترانه سراپا توهین آمیزی که مجاهدین علیه دو عضو مستعفی و «شاعر» ساخته بودند)، همانی باشد که مطالبش را در دریچه هم می شود خواند، پس روانی و بیمار و بیشرم تویی که داری این همه دروغ سر هم می بافی.تو می توانی و حق داری از دیدگاه خود و باورهای خودت- گیربم که باور های ابلهانه و ارتجاعی خودت- به کار هرکسی ایراد بگیری، اما حق تحریف حقایق و واقعیت ها را نداری. بنابر این، این که می گویی« نمی دانم اگر مرا هم با اردنگ دیپورت کرده بودند شاید من هم به همین وضعیت روحی دچار می شدم» حرف نامربوط و دروغی کثیفی است که برای رضایت خاطر حقیر و خفیف خودت می زنی. آخر ای مرید پلیدی کسانی که مطلب «ا. ش» را بعد از ماجرای اقدام ننگین و مستبدانه مسعود رجوی در بسیجی که علیه دو عضو مستعفی شورا راه انداخت و آن« بیانیه تفصیلی شورای ملی مقاومت» را بیرون داد خواننده باشند و مخصوصا مطلب «چرا با دکتر هزار خانی گفتگو نکردم» را، می بینند که تو داری با بی شرمی یک مرید پلیدی دروغ می گویی. فکری به حال نزار و بی آبرویی خودت بکن! دست از این تلاشهای احمقانه برای انحراف کشیدن ایراد و انتقاد موجود در کامنتها را، بردارد. با تلاشهای ابلهانه تو، نه آب رفته و زمان از دست رفته به درازای سه دهه به جوی باز خواهد گشت و نه آبروی رفته در اثر کارهای مستبدانه و ابلهانه رهبری مجاهدین. تنها راه درست باقی مانده، انتقاد از خود و پوزش خواهی از حرمت شکنی هاست که باید مسعود رجوی و مهدی ابریشمچی و مریم همسر سابق او وهمسر کنونی «رهبر مقاومت» از مردم ایران و از قربانیان سرکوبگری و استبداد و نیز از بازماندگانِ کشته شدگان قربانی تقصیرها و خطاها و یکدنگی های ابلهانه شان بکنند. در ضمن به سوالهای پرسان هم جواب بده.
وب گرد

ایوب نظام آبادی گفت...

سلام: پرسان ، از فرط دشمنی به هر چیزی متوسل می شوید که یک سقلمه ای بزنید. آن آقا هم همینطور. این جوانمردانه نیست که هواداری و یا کسی چیزی بگوید و آن را به حساب یک گروه گذاشت به همین سان که نوری علا انجام داده. کسی چیزی گفته و او می گوید که سازمان مجاهدین از من باز خواست کرده . این می شود روشنفکر ما. آخر اسم این را چه می شود گذاشت که فردی در همین صفحه نوشته بود که ایوب سخنگوی مجاهدین است و بنابر این هر چه من می نویسم ایده رسمی سازمان است. شلختگی در نوشتن و حرف زدن هم حدی دارد. آقایی مرتکب اشتباه شده و شما بدو بدو آمدید و سو استفاده می کنید و آن اشتباه را به حساب دیگری می گذارید. شما هم این را می دانید که مجاهدین و هم شورای ملی مقاومت در رابطه با مسائل و موضوعات در سایت های رسمی خود اطلاعیه و بیانیه های رسمی صادر می کنند . ولی خوب اگر این را بپذیرید که این سوژه را برای حمله از دست می دهید.

ناشناس گفت...

فردوس
اقاى بيمان شرافت را برادر شريف به شما وام داد؟ تا سايت افتابه داران را به او كرايه دادى ؟ انوقت حسين اقا توتو نجى سرباز فرارى جبهه ميدان را به تجارتخانه خود در اسلو برد و انجا از طرف شريف به افتابه دارى مشغول شد . حالا شما طمع كردى كه عليه الف شين يعنى احمد شاملو ارثيه كيلانى را با لا بكشى . يادتان هست كه شير هميشه در خواب لقب شاعر ملى را به اسديان ويغمائى نبخشيد ولى به او داد . وقتى شاملو در ملاقات با شريف از همكارى با شورا خوددارى كرد به امر شريف ملك الشعراى رهبر عقيدتى همان شاعر ملى نشريه در اورد تا الف شين يعنى احمد شاملو را تمام سوز كند .
نشريه در هزاران نسخه اماده شد. اول تعدادى از ان را در اور به اعضاى شورا دادند كه داد متين دفترى روحانى هزار خانى وقصيم وحتى معصومى در امد . نشريه روى دست برادر شريف كه بابت تمام سوز كردن الف شين نقره داغ شده بود ورهبر عقيدتى كه لقب شاعر ملى بخشيده بود باد كرد . انها عقب نشستند و شاعر ملى بور شد و اختلافات با استعفاى ان شاعر ملى تا كنون ادامه دارد . او شاعر ملى رهبر عقيدتى بود . تو كه به فرمايش رهبرت به درجه مداحى ادمى مثل فلاح مفتخر شده اى بهتر است به همين مقدار قر وطنازى ادامه بدهى . نام الف شين انقدر وزن دارد كه جسارت به او صدها نفر مثل تو را له مى كند. احترام خودت را حفظ كن وبراى زبان بازى ونوكرى راه جديد ترى را انتخاب كن

ناشناس گفت...

سلام ایوب
با اشاره به پرسشی که از شما داشتم، نوشته‌اید «از فرط دشمنی به هر چیزی متوسل می‌شوید»

برادر عزیز من دشمنی حز رژیم حاکم بر میهنمان نمی‌شناسم.
بله، من هم می‌دانم که «مجاهدین و شورای ملی مقاومت در رابطه با مسائل و موضوعات در سایت های رسمی خود اطلاعیه و بیانیه های رسمی صادر می کنند» اما من و شما و دیگران ، این را هم می‌دانیم که، موضعگیری‌هایی را که آن دو نهاد صلاح نمی‌دانند (یا جرئت ندارند) به نام خودشان منتشر کنند، از جان بولتون و طارق الهاشمی گرفته تا حسین توتونچی و جمشید پیمان و دیگرانی که با اسامی مستعار (که همه می‌دانند اعضای سازمان هستند و با اوکی مسئول بالاتر هرزه نویسی می‌کنند) منتشر می‌کنند.

کاری که ندارد. سازمان یا شورا رسماً اطلاعیه بدهند که هرزه نویسی و هرزه نگاری امثال جمشید پیمان و توقیق و محمد اقبال و آن به اصطلاح ترانه های هرزه، هیچ (هیچ) ربطی به سازمان ندارد. همه خفقان می‌گیریم.

ضمناً شما باز از پاسخ به سئوال اصلی در رفتید و به کوچه خاکی زدید. برادرانه به شما و دوسنانتان پیشنهاد می‌کنم اینقدر بد از مجاهدین دفاع نکنید.
روزه سکوت بگیرید و مطالعه کنید. نه فقط مطالعه کتاب و..، مطالعه در مورد این مسئله که چرا چنین شد؟ چرا بچه های سازمان یکی یکی کنده شدند و بر خلاف تصور، به بیراهه هم نرفته، قرص و محکم روبروی ظلم و ستم حکومت ایستاده‌اند؟

ضمناً فردوس و دوستان دیگر را توجه می‌دهم که الف-شین (در نظرات ایوب) احمد شاملو نیست. انسان عزیز دیگری است که ایوب ها، خالا حالاها باید بدوند تا به شمه‌ای از اعتراضات به حق وی پی ببرند. همین بس که «برادر حبیب»، چشم دیدنش را هم ندارد و تلاش زیادی کرد نوشته‌هایش را سایتهای خوشنام نزنند که فایده نکرد و مسئولین آن سایتها اعتنا نکردند.
با احترام
پرسان

ناشناس گفت...

مرتیکه‌ی دبنگ ایوب، رضا محمدی یکی از مسئولان مجاهدین در اورسورواز است. خودت را به خریت زدی یا واقعاً ابلهی.
حتماً معتقدی بقیه هم که با نام‌های مستعار می‌نویسند هواداران مجاهدین هستند.

آنتی ایوب

ناشناس گفت...

بابا خجالت بکشید
حالا دیگه نقل دهتانتون شده اقای نوری علا اقای نوری علا
نوری علا کیه بابا جان حوصله دارید خودتون را علاف کردیدو با همه درگیر میشین بخاطر نوری علا؟
اصلا ما ایرانی ها خیلی بد بختیم که همیشه باید دنبال یه اقایی بگریدم دستمال بدست و هی ببریمش بالا
این نوری علا نوری علا ابزی را بذارید کنار برید سر کار و زندگیتون
پرسان تو خودت هم یه مدت روزه صمت بگیری بد نیست ها. بجای نوری علا نوری علا کردن بری بشینی کتاب بخونی
پهلوان قندهار

ناشناس گفت...

پرسان
دشمنى تو با مجاهدين نياز به اثبات ندارد. أيوب هم مترسكى است كه شما هوادار مجاهدين مى دانيد. او هوادار هوا است و رفتارش به جوجه حزب اللهى در پوش هوادار مجاهدين نزديكتر است. چرا مثل سوسولها گريه زارى مى كنى. آزادى بيان يعنى همين، نارا حتى از فحاشى آفتابكاران؟ خب غلط كرديد فحاشى كرديد. بر خلاف ايوب قلابى كه زور مى زند شما را در ذهن منتقد جا بزند، شما و ما بقى فحاش ها در جبهه دشمن هستيد، هوادار مجاهدين از نظر من مى تواند هر جور دوست داشت جواب فحاشى و تهمت را بدهد، رهبر عقيدتى شما كه به زبان خودش رهبر مجاهدين و كاظم رجوى را همكار ساواك معرفى مىكند.پس سوسول نباش، تو صف دشمن هستيد، تنظيم هم با شما در اين كادر قابل فهم. مجاهدين از چى شما مى ترسند؟ ارازل رژيم كه مقابل هوادار زرد ميكنند. شما سوسولها كه جاى خود داريد كه تحمل جواب فحاشى خود را نيز نداريد. حالا هي با ايوب تاتر بازى كنيد. حالا بأيد ديد سانسورچى چه ميكند، ولى نكته را خوانده كه كافى است.
هوادار اف ١٦ مجاهدين

ناشناس گفت...

هوادار اف 16 راست میگی ما در صف دشمن هستیم چون شما و کل مجاهدین ادامه همان رزیم منفور پفیوز جنایتکار خمینی و خامنه ای هستید. در فکر یکی هستید.جنگتان فقط بر سر قدرت است و بس رهبر شما خیلی راحت اگر کمی خود خواه نبود میتوانست با خمینی بماند الان هم یک ولی فقیه مینیمالیزه شده است که سی سال است به همه چیز گلاب زده است و مطمئن باش در همان مخفیگاه خواهد ماند بنابراین تو هم بعنوان یک بسیجی خفه شو و دهانت را ببند
دشمن ولایت فقیه

ناشناس گفت...

سلام هوادار اف ١٦ ...
جنابعالی که خودتان را بر خلاف آنچه در مورد ایوب نوشته اید‌، «مترسک» نمی‌دانبد. یعنی نه هوادار هوا، بلکهً هوادار مجاهدین هستید. یک سئوال دارم:

آیا سازمان یا شورا هم ادعای جمشید پیمان را تأیید می‌کنند که سایت آفتابگردان ربطی به مجاهدین ندارد و «رضا محمدی» هم برایشان بیگانه است؟
آیا خود شما حاضرید در سایت آفتابگردان نامه وی را به نوری علا (و پاسخ کوتاه نوری علا را به وی) منتشر کنید؟
پرسان