دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

همنشین بهار. گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی(انقلاب ایدئولوزیک. قسمت بیست و سوم). قسمت آخر)

دراینجا قسمت بیست و سوم آخرین قسمت گفتگو را بشنوید:
.
گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱) گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۲)گفت وشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۳) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وقا یغمائی(۴) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی(۵) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی(۶) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی(۷) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۸) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۹)گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۰) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۱) گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۲) گفت . شنود با اسماعیل وفا یغمائی قسمت سیزدهم...ادامه گفت و شنود قسمت (۱۴) ادامه گفتگو قسمت پانزدهم///ادامه گفت‌‌‌وشنود قسمت 17 ادامه گفت‌‌‌وشنودبا اسماعیل وفا یغمائی (18)/// دامه گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی قسمت 19//// ادامه گفتگو قسمت (20)//// ادامه گفتگو قسمت (21)//ادامه گفتگو قسمت(22)
***

۲۲۴ نظر:

‏«قدیمی ترین   ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 224 از 224
ناشناس گفت...

جواد چه فرار به جلویی کرده ام؟ استدلال را با استدلال پاسخ بده. طرز تفکر ارتجاعی از هر نوعش مدام در حال کشیدن دیوار است. تعجب می کنم که دیگر کلمات!؟... و بعد که به مرحلەی عمل می رسد، همەی نقدها شامل هم جبهه شدن با دشمن می شود. باید به خامنه ای گفت : آیا تا به حال کسی نقدی از شما کرده که هم جبهەی دشمن نباشد؟ شما هم می گویید : نقد مبارزین آری ولی به این واسطه مشروعیت برای رژیم خریدن هرگز! و بعد که به مرحلەی عمل می رسد، تمام نقدها به مشروعیت خریدن برای رژیم تعبیر می شود!! باید از شما هم پرسید : اصولا کسی هست که شما را نقد کند و برای رژیم هم مشروعیت نخریده باشد؟!؟
جواد این شباهتها که تقصیر من نیست. چون شما و خامنه ای از نظر طبقاتی به هم نزدیک هستید، کلمات و عبارات و طرز تفکرتان هم شبیه هم می شود. باور کنید این را به خاطر توهین یا انگ زدن نمی گویم. فقط یک واقعیت را به شما نشان می دهم. اگر خوب نگاه کنید، نمونه های بیشماری می یابید که نظرتان به نظر او نزدیک تر است. چندین نمونه قبلا برایت بر شمردم. اگر خواستی نمونه های دیگری را هم به تو نشان می دهم. خامنه ای با امثال شما مشکلی ندارد. آیا به همین خاطر نیست که فعالین و مبارزین داخل را تحت انواع آزارها و اذیت ها قرار می دهد تا از کشور خارج شوند و بیاییند در کنار شما بنشینند؟!؟

ناشناس گفت...

درود به همه عزیزان
چون موضوع گفتگوی شماره ۲۳ ، در مورد آقای مسعود رجوی است، مایلم بر خلاف گفته های پرویز معتمد یکی از مسئولین ساواک تاکید کنم اینکه مسعود رجوی رفته و خانه محمد حنیف نژاد و...را لو داده، کذب محض است.
البته مسعود رجوی رهبر خوبی برای مجاهدین نیست و حرمت آن سازمان و اعتماد مردم ایران را شکسته است. این به جای خود صحیح است.
اما گفته های آن ساواکی (بیژن معتمد مسئول شنود کمیته مشترک) دروغ است. مجاهد قدیمی

آذر گفت...

قیمت خرما ۱۰ روز مانده به ماه رمضان ۶۰ درصد گران شد. چای ۱۰ درصد گران شد

یادآوری : ارسال خرمای رایگان از ایران به استان‌های مسلمان نشین چین

آذر گفت...

اعدام در طی یکماه در ایران سند جنایت حاکمیت آخوندها

طبق گزارش هیومن رایتس واچ روز چهارشنبه ۵خرداد: ۶۰اعدام در یکماه در ایران انجام شده است همچنین نوشته:
طی دو روز گذشته ۱۷زندانی در ایران اعدام شده اند که این زندانیان در دو زندان مختلف در کرج اعدام شدند .
با اعدام این زندانیان در زندانهای مختلف در این ماه تعداد اعدامها به ۶۰نفر رسیده است .
این است نتیجه حکومت آخوند روحانی که روزانه حداقل دو نفر را پای چوبه دار می برد
آذر:
اینست نتیجه حکومت تدبیر و امید روحانی

جواد گفت...

وقتی گفته می شود انتقاد آری تایید رژیم هرگز
معنایش به بیان دیگر این است که شما می توانید هر کسی و هر گروهی را نقد کنید. شما می توانید مبارزه مسلحانه را نقد کنیدو راه حل مسالمت آمیز را ارائه دهید. شما میتوانید زمان شروع مبارزه مسلحانه را اشتباه بدانید که زود بود یا دیر بود یا....
همان طور که آقای یغمایی و آقای همنشین این کار را انجام دادند و به نظر من نمی توان این را خدمت به رژیم یا همسویی با رژیم به شمار آورد.
ولی آنجا که انحراف نیروهای سیاسی و فرصت طلبی آنها بهانه ای می شود برای زیر سوال بردن خط سرنگونی وبهانه ای میشود برای این که این اپورتونیسم را نه خاص این یا آن جریان مشخص بلکه ناشی از خط سرنگونی قلمداد کردن. اینجاست که دیگر هر فرد منصفی می تواند بگوید که این دیگر همسویی با ارتجاع است این دیگر اشکالات جنبش را به نفع رژیم تئوریزه کردن است که گویی هرکس بگوید رژیم باید سرنگون شود از قماش اپورتونیستها و بی اصل و اصول است. منافع دراز مدت مردم را فدای منافع کوتاه مدت خودش می کند.
نه چنین نیست مبارزه در تمام تاریخ فراز و نشیب داشته. ولی از طولانی شدن مبارزه. از انحراف نیروهای مبارز. نباید نتیجه گرفت که تنها راه حل بقای رژیم است چرا که در انقلاب بهم ریختگی هست و ... و سوریه و عراق و لیبی را شاهد آورد ... این قیاسها صحیح نیست و هرگز با قیاس صرف و بدون تحلیل مشخص از شرایط مشخص نمی توان مسایل اجتماعی را تبیین کرد.
جنبش ضعف بسیار دارد این واضح است . باید به آن انتقاد کرد باید در جهت رفع نقائص آن کوشید تا هرچه پرتوان تر به پیش برود نه اینکه در دافعه ی عملکرد این یا آن گروه به زیر قبای ملا خزید و در جشن تمسخر سن وسال رزمندگان آزادی همراه با بازجویان اوین با کنایه ای از صادق هدایت که بیشتر به امثال جنتی وخامنه ای می خورد مبارزان آزادی را به ریشخند گرفت . این است معنای همسویی با رژیم. والا که چون خامنه ای دجالگرانه آمریکا را دشمن می شمارد و به این بهانه هر صدایی را خفه می کند حالا ما هم دشمن خود را معرفی نکنیم که مشابه او نباشیم؟ مگر می شود در عرصه ی سیاسی یک نیروی جدی وحدت و تضادهای خودش را مشخص نکند؟ مگر بحث روشنفکری در کافه های فرنگ است؟ بسیاری از قیاسهای شما قیاسهای منطقا نابجا و غلطی است که به همین سبب آنرا عوامانه نامیدم. چون تنها اذهانی را به خود مشغول می کند که پیروی مد روز حرفهایی را می پذیرند و روی سطح مفاهیم سر می خورند.
از نوشته هایت چنین برمی آید که این اندک سخن بسیار ناکافی است ولی چه میشود کرد. شرمنده که همین را هم باعجله نوشتم انشالله توضیحات مبسوط تا وقت دیگر.

ناشناس گفت...

ممنون از شما که به عنوان "یک نیروی جدی" وحدت و تضاد های خودت را مشخص کردی. اصلا و ابدا هم "بحث روشبفکری در کافه های غرب" نیست!!! و شما هم همین الآن دارید از زندان اوین با من کامنت بازی می کنید و دست به اعتصاب غذا هم زده اید و تو را به بیمارستان زندان برده اند و من هم احتمالا با کمال بی حیایی و پر رویی و گستاخی و بی شرمی، در کافه ای در غرب نشسته ام و همچنان که با یک دست استکان کافەی آمریکایی ام را گرفته ام، با دست دیگر با آیفونم ور می روم و در دریچەی زرد کامنت می گذارم و از تو می خواهم که موضعت را در برابر خامنه ای روشن کنی!!!
جواد نسل ما احتمالا از نظر مغزی سرنگون شده است. باور کن این را به جد می گویم. باور کن نه قصدم توهین است، نه تحقیر، نه شوخی و نه یکی به دو کردن. فکر کنم مشکل مغزی پیدا کرده ایم. یعنی من خودم را می گویم. بد نیست به یک عصب شناس مراجعه کنم . یا از یکی بپرسم : ببخشید ! من الآن کجا هستم؟ کدام کشور؟ کدام شهر؟ کدام محله؟ و احیانا کدام کافه؟ و بعد دوباره بپرسم : ببخشید ساعت چند است؟ از چه روزی؟ از چه ماهی؟ از چه سالی؟(و اگر کار بیخ پیدا کرده است اضافه کنم : از چه قرنی؟)
جواد فقط کسی که آلزایمر سیاسی گرفته باشد متوجه این هم وجه شباهت بین مرتجعین غالب و مغلوب نمی شود. تاکید می کن : فقط کسی که آلزایمر سیاسی گرفته باشد. وگرنه خیلی روشن است :
ارتجاع غالب : نقد خوب است، "مگر" آن جایی که اصول زیر سوال برود. مناظره های تلویزیونی خوب است،"مگر" آنجایی که اصل نظام زیر سوال برود. همه آزادند که نقد کنند، مرا هم نقد کنند، "مگر" آنجایی که با دشمن هم جبهه شوند. بیان افکار و عقاید آزاد است، "مگر" آنجایی که با دشمن همسویی ایجاد شودو...
ارتجاع مغلوب : بحث آزاد خوب است،"مگر" آن جایی که اصول مبارزه زیر سوال برود. نقد خوب است،"مگر" آنجایی که با دشمن همسویی ایجاد شود. برچسب زدن بد است،"مگر" آنجایی که بر پیشانی مخالف چسبانده شود و...
سهراب


jahandid گفت...

با درود،
اصرارى كه براى پاسخگويى به استدلالات خط استمرار طلبى اخوندى مطرح هست در واقع همان هدفى ست كه خود استمرار طلبان ميخواهند. يعنى اينكه "باشه حالا در اينجا كسى طرفدار خامنه اى نيست و اصلن گور پدر خامنه اى، شما بيا با استدلالات ما وارد بحث شو!" پامنبريهاى اين خط را خوب ميشه ديد كه با بكار بردن ارزشهاى بحث ازاد و برخورد دمكراتيك كردن را مورد اشاره قرار داده و بعد هم اگر باز كسى خواست به اصل بحث برگردد مورد حمله و متهم به "هم ريشه طبقاتى" با خامنه اى و همپالگى با پس مانده ترين قشر حاكم ميشود! با همان هدف نخستين ريختن همه در يك مجرايى غير از بحث پايه سرنگونى رژيم. در واقع اين رژيم انقدر پوسيده است كه حتا از حرف زدن در مورد بود و نبود خودش هم دچار رعشه مرگ ميشود. و در يك واكنش ناشى از عصبانيت و فشار اگر دستش برسد ارزو ميكند كه دوران طلايى سال ٦٧ زنده ميشد و فقط با سؤال اينكه ايا سرم وضعت هستى يا نه، حكم حذف و اعدام را در ابعاد غير قابل تصور هر جانى ديگر صادر و اجرا ميكرد. ولى خوب در دنياى مجازى نميشود بساط دار و شكنجه و "حذف" فيزيكى را برقرار كرد و مجبور به چنگ زدن به ارزشهاى مربوط به دنياى متمدن و ازاد ميشود و فرياد اى دزد اى دزد را سر ميدهند!

فكر نميكنم بر كسى پوشيده باشد كه اين رژيم راهى جز سرنگون شدن ندارد و هر كس كه خلاف اين را فكر كند بدون ذره اى ترديد سرش در اخور اخوندى ست و سرنوشت خودش را به عمامه اخوند گره زده است. فقط در مقدار، نسبت به خامنه اى، فاصله ممكن است با خاتمى و رفسنجانى و جنتى و ديگر جانيان اخوندى تفاوت داشته باشند. بالاخره اين رژيم هم "سر و ته" دارد!

حال ما در اينجا از اين بحث ها دستاوردى داشته ايم و ان اين بوده كه نسبت به شگردها و راهكارهاى اخوندى "بحث ازاد" اشنايى بيشترى يافتيم. و در محتوا نيز ميبينيم كه تنها راه درست در برابر اين رژيم چيزى جز همان خواست تمام مردم نميتواند باشد و ان هم سرنگونى تمام أخوندا چه "طلايى" و چه "سبز" !

جواد گفت...

پاسخت تایید پیشاپیش کامنت جهاندید گرامی است.
در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

جواد گفت...

و اما در فر صتی کوتاه :
سئوال مشخص این بود که آیا هر نقدی ضدیت با مبارزه است.
پاسخ مشخص اما داده شد و مرز بین نقد اصولی و نقد مغرضانه یا نقد عوامانه و عوامفریبانه را مشخص کردم.
اما کسی که نخواهد به استدلال تن دهد از تمام متن و محتوای آن به یک عبارت کافه چسبیده و جز لودگی و اینکه شما مرزهایت را مشخص کردی و... چاره ای ندارد. وباز هم قیاسهای عوامانه و تو خالی را ادامه می دهد. جالب اینجاست که باز هم میگوید نگفتم سیاهدانه است!!
به قول آقای جهاندید :
حال ما در اينجا از اين بحث ها دستاوردى داشته ايم و ان اين بوده كه نسبت به شگردها و راهكارهاى اخوندى "بحث ازاد" اشنايى بيشترى يافتيم.

ناشناس گفت...

خب جواد من هم این دستاورد سترگ را به شما تبریک می گویم. بعد از ٣٥ سال "شعار" سرنگونی، نسبت به شگردها و راهكارهاى اخوندى "بحث ازاد" اشنايى بيشترى يافتيد .دستآورد بزرگیست. آن را جشن بگیرید. به یاد آن بابایی افتادم که بعد از ٣٥ سال شعار سرنگونی، بالاخره بیانیه داد و دستآوردهایش را بر شمرد و گفت : نوری مالکی را سرنگون کردیم و به جایش حیدر العبادی گذاشتیم!!!!!
جالب است که با شنیدن پیرمرد خنزرپنزری به یاد جنتی افتادی!!جنتی های زیادی در درونمان چمپاتمه زده اند جواد جان. متوجه شان نیستیم. کمی شجاعت می خواد دیدن خویش و بیزاری از جنتی های درون. اتفاقا جنتی با امثال شما مشکلی ندارد. قبلا وجوه تشابهتان را ذکر کردم. فقط مقدار و کمیتش فرق می کند . مثلا : هر دو از مبارزین داخل متنفرید، مقدار این تنفر ممکن است در شما کم یا زیاد باشد. هر دو چند صدایی را بر نمی تابید. مقدارش ممکن است متفاوت باشد. هر دو در گذشته زندگی می کنید. هر دو برچسب زدن بر پیشانی دشمن را مجاز می شمارید. هر دو با دشمن خودتان هویت می گیرید. هر دو شعار پرداز هستید ، هر دو دچار بیماری و توهم خود بزرگ بینی هستید و هر دو آلزایمر سیاسی دارید و... حالا آدم باید خیلی شجاع باشد که با دیدن پیرمرد خنزرپنزری ، به جای اینکه به یاد جنتی بیفتد، نقش خودش را در او ببیند.به هر حال من باز هم این دستآوردتان را تبریک می گویم. به کوری چشم دشمنان ، برای خودتان اسپند دود کنید.
سهراب

جواد گفت...

لوده سیاسی

ناشناس گفت...

جواد دیگر خیال خودت را با یک فحش دو کلمه ای راحت می کنی. همین بهتر است. آخر استدلال کردن و دلیل آوردن دردسر دارد. همین دو کلمه که نوشته ای کافیست. هم طبقەی اجتماعی و فرهنگ شما را نشان می دهد و هم حرفهای مرا اثبات می کند. وگرنه مثل روز روشن است که هیچ جوابی برای رد وجوه مشترک خودتان با امثال خامنه ای و جنتی ندارید. اگر دارید بفرمایید بگویید. چند تفاوت فرهنگی و طبقاتی خودتان را با امثال خامنه ای و جنتی بنویسید. تفاوتهای معنایی و مفهومی ، نه تفاوتهایی از این قبیل : که آنها ریش دارند و ما نداریم، آنها عبا و عمامه دارند و ما نداریم و.. بلکه تفاوتهای معنایی و بنیادین. اگر چنین تفاوت هایی دارید در چند خط بنویسید. اگر هم نداری ، خوب فکر کن و با بقیەی سرنگونی طلبان هم مشورت کن و به اتفاق هم چند فحش دیگر درست کنید و بنویسید و خیال خودتان را راحت کنید.
سهراب

جواد گفت...

نه اصلا اشتباه نکن لودگی برای تو عین واقعیت است چرا که
وقتی می گویی یک مثال بزن که نقد را قبول داشته باشی. وقتی برایت مثال می آورم و وقتی برایت واضح میشود که منظور چیست بجای قبول اشتباه به معنای ظاهری و عادی یک کلمه می چسبی و مدام با لودگی و خرمردرندی آن را برجسته می کنی. و بعد دوباره حرفهای تکراری و سیاهدانه ای خودت را می زنی و در عین حال از استدلال دم می زنی.
اگر هر کسی در درون خودش یک جنتی دارد تو که درسته یک جنتی قورت داده ای. راستی رعنا و دادا و حیرت و سایر امضاها الان وقتشه که وارد بشن. تاخیر دارن.

jahandid گفت...

با درود،

من فكر ميكنم كه به اندازه درخور حال يك بحث روشنگرانه و مفيد براى جدا كردن سره از ناسره در اينجا وقت گذاشته شده است. دو نظر جدا از هم يكى اصرار بر اين دارد كه بايد بخاطر شكست هاى اين سالهاى سياهى و تباهى اخوندى در جستجوى ان بود كه به چه راهى ميشود بدون بهم ريختن "نظم موجود" از راه مسامحه و اصلاح اين هيولاى وحشى اخوندى به راه فعلى ادامه داد تا زمانى كه بشود اوضاع بهترى يافت. الزام اين خط اين است كه تمام انهايى كه در طول تاريخ مبارزاتى از جان و هستى خود براى ازادى مايه گذاشتند را باد انتقاد و به صلابه كشيد تا راحت بشود همه جنايات اخوندى را بدست فراموشى سپرد و دست بوس جانيانى شد كه خواهان "دوران طلايى خمينى" هستند. خوب خيلى روشن است كه اين عده جدا از توده مردم و اويزان به عباى اخوند، داراى همان فرهنگ منحط و عقب افتاده اخوند جنايتكار هستند و در هر كجا كه امكانش بود و بقول خمينى جلاد قرن، "اسلام مكتب تربيت است. اگر تربيت نشدند مانند امام على در يك سر هفت صدتاشون رو گردن ميزنيم." و بعد هم خائنينى مثل ابراهيم نبوى را مياوريم بعنوان "طنز نويس منتقعد" كه بگويد:" سال ٦٧ تموم شد، ديگه فراموش كنيم كه چه گذشت." و يا مانند هوشنگ امير احمدى بگه "احمد نژاد، امير كبير اين دوران است." و يا يكى هم مانند اينها بياد تووى "دريچه" و همه كسانى كه اين بساط را نميخوان را متهم به عقب افتادگى فكرى و وامانده هاى سياسى بكند. البته باز اين در يك ديد رفتار شناسى و اسيب شناسى كاملن قابل فهم و درك است و اين كار هميشه از بيمارانى سر ميزند كه خودشان همان دردهايى كه ازشان رنج ميببرند را به ديگران نسبت ميدهند و اين گونه فرافكنى ميكنند. همانطور كه گفتم اين بيمارى جديدى نيست و از فرط سرخوردگى و افسردگى ناشى ميشود. فقط بايد كمك تخصوصى و حرفه اى بگيرد، چنانچه بدنبال درمان خود باشد و اين را هم بايد بگويم كه در صورت عدم درمان، عواقب ناگوار براى بيمار در پيش دارد.

در مقابل اين ايده هم ديگرانى هستند كه ميگويند اين دوران سياهى وتباهى اخوندى را تنها و تنها با سرنگونى تام و تمام اخوندها و تمامى ضد ارزشهاى اين طرز فكر ميشود درمان نمود و راه به جلو باز كرد. اين طرز فكر خود در اتش اخوندى سوخته و با قربانيان ان زيسته و دردش درد تمام ٧٠-٨٠ ميليون ادم ايران است. در ارزوى در اغوش كشيدن ازادى ست. ازادى از بند تمام دين و ايين خرافى اسلام.

ناشناس گفت...

جواد اصلا برای من واضح نشد که منظورت از نقد چیست. چون همان طور که قبلا نوشتم تمام مرتجعین همین را می گویند. همه آزادند که نقد کنند "مگر"....
و بعد از این "مگر" است که دیگر همەی اتفاقات می افتد و همە مشمول "مزدور" و "خائن" و "جاسوس" می شوند. نقد دیگر "مگر" و اگر بر نمی دارد. نقد، نقد است. یکی می گوید "مگر" اینکه مخل به مبانی اسلام باشد. یکی هم در آن طرف طیف می گوید : "مگر" مخل به مبانی سرنگونی باشد. این ارتجاع های مختلف با چهرەهای مختلفند که برای نقد، حصار و دیوار می گذارند. رجوی هم می گوید همه آزادند نقد کنند :"مگر" مقاومت(نام مستعار خودش) را به زیر سوال ببرند. این جملەی خودت است : " مگر می شود در عرصه ی سیاسی یک نیروی جدی وحدت و تضادهای خودش را مشخص نکند؟ مگر بحث روشنفکری در کافه های فرنگ است؟"
من هم گفتم اصلا بحث روشنفکری در کافه های غرب نیست و تو هم در زندان اوین با ارتجاع پنجه در پنجه شده ای و من هم در کافه ای در لندن با موبایلم دارم کامنت می گذارم و تو را مزدور می نامم.
جواد از اینکه یک نفر به تو بگوید متوهم ناراحت نشو. از اینکه یک عمر در توهم بمانی و بمیری و آخرش هم نفهمی، بترس. آیا همین توهم و شکاکیت نیست که فکر می کنی کسانی که با اسم رعنا و حیرت و دادا نوشته اند من بوده ام؟ حالا من چطور برای تو ثابت کنم که من فقط با اسم سهراب می نویسم؟ یک چیزی بگو که قابل اثبات باشد. قسمی هست که من بخورم و باور کنی؟ به زرتشت، به محمد، به عیسی، به موسی، به بودا به مزدک، به مانی، به آریو برزن، من فقط با اسم سهراب می نویسم. شما در غربت چرا اینقدر شکاک و بدل دل شده اید؟ با همین شکاکیت و بد دلی هم به قضایای سیاسی نگاه می کنید. نتیجه اش هم همین تحلیل هایتان می شود که بوی طاعون می دهند. از نظر جنتی هم همه جاسوس و نفوذی اند. خیلی جالب است که ناراحت می شوی اگر به تو بگویند که در آیینەی جنتی خودت را ببین. این حرف که فحش و توهین نیست. عملکردهایتان، طرز تفکرتان، جهان بینی تان و رفتارهایتان به هم شبیه است. جنتی چند هزار نفر را برای مجلس رد صلاحیت کرد. همەی آنها از دید او صالح نبودند. چون :
همه صالح هستند "مگر"... باز هم داستان همین "مگر" . "مگر" او تشخیص دهد که صالح نیستند. همین "مگر" هاست که تبدیل به چماق مرتجعین می شود. وقتی می گویم در آیینەی جنتی خودت را ببین، واقعیت را می گویم. تو که از سرنوشتت نمی توانی فرار کنی. چون دو ارتجاع هستید در دو طرف طیف،. دو روی یک سکه، دو روی یک صفحه، دو لبەی یک قیچی. طبیعتا به هم شبیه می شوید.
سهراب

جواد گفت...

به من زبطی ندارد که تو متوجه منظور من نشدی. این مشکل تمام کسانیست که عینک خودخواهی به چشم دارند .
این مشکل خود توست. نوشته بودم که از نوشته هایت میفهمم که همین کوتاه نوشتار بسیار اندک است. چون می دانستم که بجای تلاش برای فهمیدن در پی کلمه ای و عبارتی هستی که آن را بچسبی و دوباره آب را گل آلود کنی و حرفهای عوامانه و سطحی خودت را تکرار کنی. امثال تو از انحرافی به انحرافی در میغلطند و مدام در افراط و تفریطند.
تو فعلا بجای این حرفها بهتر است کلمات توبه نامه ات را به درگاه ارتجاع انتخاب کنی که سبز و بنفش باشد نه سیاه.

ناشناس گفت...

باشه جواد. من به حرفهای تو فکر می کنم و تو هم اگر دوست داشتی به حرفهای من. باشد که هر یک از ما به یک روشن بینی برسیم که اگر حقیقتی در یک کلام دیدیم، بدون در نظر گرفتن صاحب کلام، آن حقیقت را بپذیریم. مهم نیست تو دربارەی من چه فکر می کنی، اما من تو را انسان خوش قلبی می دانم که از اوضاع کشور و وطنش غافل مانده ، اما به شدت وطنش را دوست دارد و حاضر است برای آن بها هم بدهد.امیدوارم همەی ما در مسیری قرار بگیریم که به نفع کشور، مردم و منافع ملی میهنمان باشد. پر واضع است که هیچ انسان شریفی حاکمیت آخوندهای مستبد و خونریز را بر کشورش بر نمی تابد. به امید روزی که در نبود استبداد، در میهن خویش، برای پیشرفت و آبادانی و اصلاح فرهنگی و اجتماعی کشورمان به بحث و تبادل نظر بپردازیم. موفق باشی و خدا نگه دار
سهراب

م.ح .فرانسه گفت...

من فکر میکنم بعضی از این کامنتها خیلی زیرکانه میخواهند میان چند نفر که جرئت کردند از واقعیت حرف بزنند اختلاف بیاندازند مواظب این افراد خیر خواه باشید

فرهاد ا گفت...

تا اسلام حاکم است و دموکراسی واقعی نیست بدبختی ادامه دارد

ناشناس گفت...

رجوی و خمینی و خامنه ای حرف نوی ندارند هردو متعلق به گذشته اند دعوایشان برسر مالکیت مرداب است و لجنزار این میگوید من صاحب لجنزارم آن می گوید من و این وسط چه جانهائی طعمه شد
زیبا پ

زویا.ز گفت...

یاد اعلیحضرت همایونی محمد رضا شاه پهلوی سبز چه مملکتی داشتیم. چقدر آزادی زیاد بود فقط برای یکمشت تروریست آزادی نبود روحش شاد و حالا بکشیم تا کی
زویا. ز

ناشناس گفت...

والامن که سراز موضع اقای همنشین درنیاوردم ایشون مملو از تناقضه و هنوزم ظاهرا از اقای رجوی میترسه ! بابا بشکنید اون توهم را چون ایشون به هزارویک دلیل یک فرصت طلب حرفه ای بودن که در شرایط غیبت بزرگان مجاهدین که کشته یا تغییر ایده الوژی داده بودن توانست با ریختن مبارزات اونها به جیب گشاد خودش اسمی تو جامعه بین جوانان بی اطلاع کسب کنه و غیراز این نیست وگرنه اگه به زندان رفتن باشه که خیلی ها از ایشون بیشتر زندان بودن !!! بعدشم ایشون هزارجور حرف زده که ادم از تناقض حرفاش شاخ درمیاره و فقط اونهایی که در مدار جاذبه سیر میکنن شاخ در نمیارن چون قبلا مغزشون با توجیه یکطرفه شکل گرفته وگرنه اگه اهل تفکربودن که نمیزاشتن به فردیتشون هرروز توهین کنن !این جماعت 40 ساله عادت کرده تناقض بشنوه ومابه ازای ان کف بزنه ودیگر هیچ . حیف از اون نسلی که رفت و زندگی و روابط شاهانه مادام و موسیو را ندید .بعدشم چرا روی اصل قضیه انگشت نمیزارین ؟ اقای رجوی از وزارت اطلاعات عراق بصورت پنهانی جیره و مواجب میگرفته و جالبه که میامده در جمع و با ژست فرصت طلبانه معمول خودش مدعی میشده که مستقل هست و از هیچ قدرتی پولی نمیگیره ! یعنی این جماعتی که الان 60 تا 70 سالشونه و همچنان در مدار جاذبه در حال چرخ و فلک سواری هستن این گندکاری ها و مزدوری ها را ندیدن ؟ نکنه بنا به فرهنگ ادعاهای پوشالی اقای رجوی اسمش "مزدوری قهرمانانه" است ! ؟این جماعت چرخ و فلک سوار ایا تا حالا از خودشون نپرسیدن که کدام نمونه تاریخی را سراغ دارن که رهبر مبارزات در غیبت باشه ؟! ایا چگوارا در غیبت بود یاتا قبل از مرگ پیشاپیش یارانش ؟ ایا اگر کسی سراغ چگوارا را میگرفت مارک میخورد ؟ اصن نیاز بود که سراغشو بگیرن ؟ ایا تو این جماعت یکی از خودش تا حالا سوال نکرده که مجاهدین قبل از 57 نظامیان امریکارا شکار میکردند ولی مجاهدین بعد از 57 عشق عکس و نوکر نظامیان امریکایی هستن ! و جالبه که بعد از 57 با سرقت سابقه مبارزاتی همونهایی که سینه نظامیان امریکایی را میشکافتن خودشونو فرصت طلبانه مطرح کردن و ژست مبارزاتی گرفتن و اگه اون ژست ها و فرصت طلبی ها و توی جیب ریختن هارو با حمایت های جورواجور از پدر بزرگوار مخلوط کنی چیزی جز یک اش هچل هفت هفت جوش ازتوش در نمیاد ... وضع امروز خوردن همان اشی بوده که چشم بسته ریختن تو حلقشون ...

ناشناس گفت...

سلام ... گیریم که وحید افراخته زیر شکنجه کم اورد و چند نفری را لو داد اما اقای اسدیان و اربابش اقای رجوی در اندازه ای نبستند که بخواهند از ضعف افراخته تو جیب خودشون بریزند ... انها در زمان خودش بند کفش افراخته هم نبوده اند ... اما متاسفانه فرهنگ فرصت طلبی مرز و حد نمیشناسد . اگر ذوب شده گان در ولایت عقیدتی دست رسی به منابع واقعی داشتند و یا اگر در مدار جاذبه الکی قرار نداشتند شاید به اقای حمید اسدیان میکفتند خجالت بکش و حیا کن ....

ناشناس گفت...

داشتم فیلم انتخاب رییس جمهور شدن مریم خانم را تو یوتیوپ تماشا میکردم که یوهو تیوپ پاره کردم ! چقدر شبیه انتخابات (انتصابات)ماست ! از قبل تعیین میکنن بعد میاترنش یه رای فرمالیته میگیرن و بعد طرف میشود رییس جمهور ! خانم با کلی ناز و کرشمه و تواضع فریبکارانه میگه بشرطی میشم که دست شما بالا سرم باشه !!! اوا مادر !!! وقتی رهبر فرصت طلب اصرار میکنه ایشونم میگه چون دستور شماست بنابراین قبول میکنم چون دستور شماست ! یعنی چون از کانال ولایت رد شده بنابراین رای بقیه پشیزی ارزش نداره ... چون دستور شماست !!! اوا مادر ! حالا جالبه که این خانم بزرگوار دم از ازادی میزنه ! یکی نیست بهش بگه اگه بیل زنی اول در .....خودتو بیل بزن . اول به ذوب شده گان در رهبری عقیدتیتون دوزار ازادی بدهید تا بتونن فردیت شونو شکوفا کنن بعد دم از ازادی بزن لطفا . اصن مگه در تشکلات توتالیتاری چیزی بنام ازادی هست ؟ من که هرچی منبع و خاطره و مقاله فابریک اینارو مطالعه کردم چیزی جز فرصت طلبی ختص ندیدم و کشف نکردم . جالبه یواشکی از وزارت اطلاعات عراق جرینک جرینگ پول مزدوری تحویل میگیرن و برای ملاقات با صدام التماس میکنن بعدمنتقد را به شغل ناشریف خودشون متهم میکنن ! خداییش این دیگه خیلی رو میخواد !معمولا فرصت طلبان دست پیش میگیرن که پس نیافتن و این کاملا قابل فهم است اما چرا پامنبری هایشان هنوز متوجه نشده اند ؟ اصن پامنبری ها جز کف زدن هنر دیگری دارند ؟ من خودم در فیلم دیدم که در هنگام سخنرانی مشعشع رهبر عقیدتی در حال چرت بود ولی تا صدای کف زدن امد از چرت پرید و بلافاصله کف زد !!! کف زدن بعد از چرت تا بحال ندیده بودم .

‏«قدیمی ترین ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 224 از 224   ‏جدیدتر› ‏جدیدترین»