دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۰ فروردین ۱۸, چهارشنبه

سرود انترناسیونال! سرود پس از شکست و سرودی که پیروز خواهد شد اسماعیل وفا یغمائی


سرود انترناسیونال سرود پس ازشکست ولی سرودی پیروزمند. سرودی که از خون فروریخته سی هزار کشته، پنجاه هزار تیرباران شده و هزاران هزار زخمی و به تبعید رفته زبانه کشید.برخیزیم و به احترام به تک تک واژه ها درود بفرستیم
پس فردا اول ماه مه است. روز جهانی کارگر.آبرو وحیثیت این روز آنقدر هست و ابهتش آنقدر زیاد و شکوهش آنقدر درخشان که در کنار کارگران همچنین تمام جانورانی هم که آنان را چاپیده اند و می چاپند کفش و کلاه کرده اند و آماده اند تا احترامات لازم را بجا بیاورند!! سرود این روز سرود انترناسیونال است. اوژن پوتیه آن را سرود، در موقعی که در سال 1871 کمون پاریس در زمان ناپلئون سوم و پس از شکست فرانسه از پروس وشورش مردم به علت فقر و برپائی کمون،  توسط ادولف تیرآدولف تیر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادرئیس جمهور موقت به خون
کشیده شد و کمونارها کشتار شدند.

***
کمون از روز ۲ آوریل مورد تهاجم نیروهای حکومت (ارتش ورسای) قرار گرفت و شهر به طور منظم بمباران می‌شد. برتری حکومت چنان بود که از اواسط آوریل حتی حاضر به مذاکره هم نشد.
حومهٔ خارجی شهر، «کوربووا»، تسخیر شد و تلاش با تاخیر از سوی نیروهای خود کمون برای حمله به ورسای شکست خورد. دفاع و بقا مهم‌ترین مسائل گشتند. زنان طبقهٔ کارگر پاریس این‌جا نقش مهمی بازی کرد. آن‌ها به گارد ملی پیوستند و حتی ارتش خود را تشکیل دادند و چندی بعد قهرمانانه جنگیدند تا از قصر بلانش (کلید مهمی برای دست رسی به مونمارتر) دفاع کنند. اما نباید فراموش کرد، که حتی در حکومت کمون زنان حق رای نداشتند و هیچ عضو زنی در شورا نبود


در این میان، کمون از پشتیبانی بسیار قوی از جامعهٔ بزرگ پناهندگان و تبعیدیان سیاسی خارجی در پاریس برخوردار بود. یکی از آن‌ها، افسر سابق لهستانی و مبارزی در راه استقلال کشورش از روسیه، یاروسلاو دامبروسکی، یکی از بهترین ژنرال‌های کمون بود. شورا شدیداً به انترناسیونالیسم معتقد بود و به نام «برادری» ستون «وندی می» که پیروزی‌های ناپلئون اول را جشن می‌گرفت و از نگاه کمون نماد شوونیسم بود پایین کشیده شد.


در خارج از فرانسه انواع تظاهرات‌ها در دفاع از کمون برپا می‌گشت و پیام‌هایی که آرزوی موفقیت می‌کردند از سوی اتحادیه‌های کارگری و سازمان های‌سوسیالیست من‌جمله چندتایی از آن‌ها در آلمان ارسال گشت. اما هرگونه امیدی به دریافت کمک جدی از سایر شهرهای فرانسه نقش برآب شد. آدولف تیرو وزرایش در ورسای موفق شده بودند اجازه ندهند تقریباً هیچ گونه اطلاعاتی از پاریس به بیرون درز کند و در فرانسهٔ ایالتی و روستایی، همیشه روحیهٔ شکاکانه‌ای نسبت به کلان شهرها وجود داشت. جنبش‌هایی در ناربون، لیموژ و مارسی شدیداً سرکوب شدند.


وقتی موقعیت بدتر شد بخشی از شورا موفق شد رای خود را به کرسی بنشاند (این بخش توسط یوجین ورلین، از مخالفان کارل مارکس، و بقیهٔ میانه‌روها با مخالفت روبه رو شد) و «کمیتهٔ امنیت عمومی» بر مدل ارگان ژاکوبی که با همین نام در ۱۷۹۲ تشکیل شده بود را تأسیس کند. قدرت‌های این کمیته بسیار وسیع و بی حد و حصر بودند. اما حالا زمان این که کاری از دست یک قدرت محکم مرکزی برآید گذشته بود.


در ۲۱ مه دروازه‌ای در بخش غربی دیوار مستحکم شهر، درهم شکسته شد (یا به احتمال بیش تر با خیانت به روی دشمن باز شد) و نیروهای ورسای شروع به فتح دوبارهٔ شهر کردند. آن‌ها از فتح محله‌های مرفه غربی شروع کردند؛ جایی که توسط ساکنانی که پس از صلح پاریس را ترک نگفته بودند با خوشامد گویی روبه رو شدند.


تشکیلات محلی قوی که همیشه ویژگی مثبتی برای کمون بودند حال به نوعی زیان تبدیل شدند. به جای یک برنامهٔ منظم سراسری برای هر دفاع، هر سازمان محلی با تمام قوا اما بی برنامه برای بقا جنگید و به نوبت خود شکست خورد. شبکهٔ خیابان‌های باریک که در انقلاب‌های پیشین پاریسی همهٔ محله‌ها را تقریباً نفوذ ناپذیر می‌ساختند به طور گسترده با بلوارهای عریض تعویض شده بودند. اما ورسایی‌ها از قدرت مرکزی و توپ خانه‌ای مدرن سود می‌بردند. در طول حمله، نیروهای دولتی باعث مرگ بسیاری از شهروندان بی سلاح شدند. زندانی‌ها بی حساب و کتاب تیرباران می‌شدند و بسیاری از اعدام‌ها در معرض عموم بود. در نمایش بیهوده‌ای از قدرت از ۲۴ مه تا ۲۶ مه بسیاری از گروگان‌ها به قتل رسیدند. از دولت حدود ۹۰۰ نفر کشته شدند.


محکمترین مقاومت از مناطق شرق که بیشتر کارگری بودند برخاست. در آن‌جا جنگ خیابانی تا هشت روز دیگر هم ادامه یافت (نبردهای خونین خیابانی این هفته را هفتهٔ خونین می‌نامند). تا ۲۷ مه دیگر تنها عدهٔ قلیلی از مقاومت‌کنندگان باقی‌مانده بودند. آن‌ها در مناطق فقیرتر شرق مثل مناطق بلویل و منیلمونتان مستقر بودند.


در چهار بعدازظهر عصر فردا آخرین سنگر مقاومت در بلویل سقوط کرد و مارشال مک ماهون اعلامیه‌ای منتشر کرد: «خطاب به ساکنان پاریس. ارتش فرانسه برای نجات شما آمده‌است. پاریس آزاد شد! سربازان ما در ساعت چهار آخرین بخش شورشی را هم تسخیر کردند. امروز جنگ تمام شده‌است. نظم، کار و امنیت دوباره متولد خواهند شد.»


سخت‌ترین تلافی‌ها آغاز شد. هرگونه حمایت از کمون جرم محسوب می‌شد و هزاران نفر به این جرم دستگیر شدند. بسیاری از کمونارها پای دیواری گذاشته شدند و تیرباران شدند و این دیوار امروز به نام دیوار کمونارها معروف است و در گورستان پرلاشز واقع شده‌است. هزاران نفر از سایر کمونارها نیز در ورسای محاکمه شدند. تعداد اندکی از کمونارها از مرزهای شمالی با پروس فرار کردند. تا روزها و هفته‌ها مردان و زنان و کودکان بسیاری در زندان‌های موقتی ورسای اوضاع سختی می‌گذراندند. بعدها آنان محاکمه شدند. بعضاً اعدام شدند. بعضاً به کار اجباری محکوم شدند و تعداد بسیاری تبعید شدند یا به زندگی در جزایر خالی از سکنهٔ فرانسه در اقیانوس آرام محکوم شدند. تعداد دقیق کشته شدگان هفتهٔ خونین را هرگز نمی‌توان تعیین کرد اما معمولاً ۳۰ هزار نفر کشته (و بسیاری بیشتر زخمی) را تخمین می‌زنند. در ضمن ۵۰ هزار نفر بعدها اعدام شدند یا به زندان رفتند و ۷۰۰۰ نفر به کالدونیای جدید تبعید شدند. در سال ۱۸۸۰ در جریان عفو عمومی بسیاری از زندانیان آزاد شدند.پاریس به مدت پنج سال تحت حکومت نظامی باقی‌ماند.


***


این سرود سرود دلاورانه پس از شکست است. این سرود بعدها و بعدها هزاران بار و میلیونها بارخوانده شد و میشود. در طول قرن بیستم و تا پایان، این سرود بازیچه بسیاری رجال و حکومتهائی شد که به بهانه کارگر خر خودشان را میراندند و برخی شان هنوز هم میرانند. سرود رسمی روسیه کنونی و شوروی سابق این سرود بود. در هرکجا که شورشی و انقلابی و تحولی بود این سرود عزتی داشت و خوانده میشد.عزت و شکوه این سرود ناشی از رنج و توان کارگرانی بود که قرنهاست زمین ما را ساخته اند و همیشه بازیچه و گاو شیر ده گاه برده داران گاه فئودالان وگاه سرمایه داران و سر انجام سوسیال سرمایه داران بوده اند ولی هنوز هم نیروی توفنده و آشکار و نهان جهانند و اگر چه در نقطه رهبری این نیرو همیشه کسی غیر از خودشان خرش را رانده ولی هنوز هم همه میدانند عزت و شکوه دستان و نیروی کارگران جای خود را دارد.


**


درایران هم این سرود شناخته شده است و خواندنی و شنیدنی اگر چه بسیار کسانی که آن را میخواندند و یا میخوانند و ادعای رهبری طبقه کارگر یا مستضعفین جهان را داشته و دارند در ته کار در پی نمدی از کلاه قدرت بودند و خودشان هم گاهی خبر نداشتند و سالها این سرود را خواندند و بر پوسته این سرود خرشان را راندند و اگر بر سر کار می آمدند یا به فرض محال بیایندحد اکثر یا پل پت میشدند یا کیم ایل سونگ و یا قذافی مرحوم!! پس سپاس خدا را که به آنان رحم کرد و نیامدند تا لعنت و نفرین نسل بعد از خود را داشته باشند و خداوند متعال تصمیم گرفت بجای تمام آن حامیان طبقه کارگر، حضرت امام بیاید و سبیل همه را دود بدهد تا نسل اینده او را مورد نوازش قرار دهد و نه حامیان طبقه کارگر را ، بدین ترتیب روشن میشود که خداوند متعال هم حامیان حتی پوشالی طبقه کارگر را دوست دارد. در هر حال غرض از نوشتن این سطور آن است که علیرغم همه این ماجراها و در حالیکه چین و شوروی انترناسیونال خوان در دو سوی ریش امام خامنه ای ایستاده اند و احمدی نژاد مورد لطف بسیاری از خرده انترناسیونال خوانهابود این سرود به دور از این آلودگیها و در گذر از تمام مراکز الودگی و دهانهای آلوده پاکیزه و درخشان مانده است و خواهد ماند. بعنوان مثال میتوان گفت گذر این سرود در کام شارلاتانها مانند گذر مریم عذرا از هزار خرابات می ماند که نه گردی بر پاکیزگی دامان مریم عذرا و نه غباری بر حقیقت این سرود نشسته است.


***


در جهانی که فقر و ثروت به هول انگیزترین شکل در برابر هم صف آرائی کرده اند و کاپیتالیسم افسار گسیخته و نه کاپیتالیسم آغازین که سیمائی قابل تحمل داشت برچهار عنصر وجود آب و باد و آتش و خاک ، و انسان و طبیعت بمعنای واقعی کلمه در حال تغوط و غثیان است و نه تنها با نیروی سیاست و نظامی با با فرهنگی بسیار قدرتمند و مسحور کننده ولی پوک و لجن و برپائی ولایت فقیهی فرهنگی و مسری(ولایت فقیهی بمراتب نیرومند تر و هولناک تر از ولایت فقیه ملایان) در تلاش ساختن انسانی است که جز به خور و خواب و خشم وشهوت نیندیشد، جز به تن و امکانات تن نیندیشد، و در حصار اندیویدالیزم تنها و قابل دسترس وقابل زوال باشد تا بتواند هرچه میخواهد بکند و نهایتا در باره انبوه عظیم و میلیاردی بندگان و بردگان خود تصمیم بگیرد هیچ راهی جز سفر به مقصد این سرود برای کسانی که در امید و نومیدی هنوز اعتقاد دارند باید زمین و طبیعت و انسان را نجات داد نمی ماند.


به نظر من هر که باشیم و هر مذهب و ائینی داشته باشیم در صحنه جامعه و زندگی اجتماعی، در تهاجم دایناسور سیری ناپذیر هزار چنگال درنده ای که درخت و جانور و انسان و طبیعت را میدرد و میگوارد و نعره هل من مزید میکشد ما در نهایت سپری و سلاحی و راهی جز سوسیالیسم نداریم. دایناسور همه چیز دارد و همه چیز را به کار گرفته است در این سو نیروی بشریتی همدرد تنها سلاح است ... و این سرود در این میدان خود را نشان خواهد داد.


***


سراینده این سرود از حقیقتی روشن سخن گفته است و حرف او حق است و کارگران نهایتا و در تحلیل آخر حق دارند و اگر چه نه به عمر ما و این سنگ بست کنونی که هوشیاری و تکنیک و توانمندی کاپیتالیسم آنرا ایجاد کرده بلکه در روزگاری دیگر که نه سرمایه داری بخاطر انقلابات کشورهای عقب مانده! بلکه بخاطر تضادهای درون خود و نیزسر برکشیدن نیروئی آگاه در زیر سبیل خود در گل فرو خواهد رفت این سرود خواهد درخشید و با نیروئی هزار باره طنین انداز خواهد شد. در روز اول ماه می با درودی به اوژن پوتیه و سلامی به کارگران جهان این سرود را زمزمه کنیم.


اسماعیل وفا یغمایی



انترناسیونال - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
____________________________________________



سرود انترناسیونال

برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی
جوشیده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی
باید از ریشه براندازیم كهنه جهان جور و بند
و آنگه نوین جهانی سازیم هیچ بودگان هرچیز گردند
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نژاد انسانها (٢)
برما نبخشند فتح و شادی خدا، نه شه نه قهرمان
با دست خود گیریم آزادی در پیكارهای بی امان
تا ظلم از عالم بروبیم نعمت خود آریم به كف
دمیم آتش را و بكوبیم تا وقتیكه آهن گرم است
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نژاد انسانها (٢)
تنها ما توده جهانیم اردوی بیشمار كار
داریم حقوق جهانبانی نه كه خونخواران غدار
غرد وقتی رعد مرگ آور بر رهزنان و دژخیمان
در این عالم بر ما سراسر تابد خورشید نور افشان
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نژاد انسانها (٢)

زندگی اوژن پوتیه
اوژن پوتیه شاعری انقلابی بود كه شعر انترناسیونال را در فردای شكست كمون پاریس بسال ١٨٧١ سرود. كمون پاریس نخستین تلاش طبقه كارگر برای كسب قدرت بحساب میآمد. حال این شعر به سرود كارگران آگاه در تمامی كشورها بدل گشته است. ٢۵ سال بعد از مرگ پوتیه، لنین مطلب ذیل را در مورد این شعر و سراینده اش نگاشت:

«نوامبر سال گذشته ـ ١٩١٢ ـ مصادف بود با بیست و پنجمین سال درگذشت كارگر و شاعر انقلابی فرانسوی، اوژن پوتیه. او سراینده شهر مشهور پرولتری، "انترناسیونال"، است: "برخیز! ای داغ لعنت خورده...."
این شعر به تمامی زبانها ـ اعم از اروپائی و غیراروپائی ـ ترجمه شده است. وقتی دست سرنوشت، یك كارگر آگاه را به نقطه ای از جهان پرتاب میكند كه او خود را در آنجا بیگانه، ناآشنا به زبان، بدون دوست، دور از كشور خود می یابد، او میتواند با ترنم آشنای "انترناسیونال" رفقا و دوستانش را پیدا كند. كارگران همه كشورها، اثر رزمنده پیگیر و شاعر پرولتر را بتصویب رسانده و آنرا به شعر جهانی پرولتاریا بدل ساختند.
به همین ترتیب كارگران همه كشورها اینك بر خاطره اوژن پوتیه ارج مینهند. همسر و دختر وی هنوز در قید حیاتند و با تنگدستی روزگار میگذرانند. سراینده انترناسیونال نیز همه عمر را به مسكنت گذراند. او بتاریخ ۴ اكتبر ١٨١٦ در پاریس متولد شد. ١۴ ساله بود كه نخستین ترانه اش را سرود و بر آن عنوان "زنده باد آزادی!" نهاد. بسال ١٨۴٨ او بمثابه یك جنگجو در سنگر نبرد عظیم كارگران علیه بورژوازی قرار داشت." پوتیه در خانواده ای فقیر تولد یافت و تمام عمر را در فقر گذراند. او نخست بعنوان كارگر بسته بند و سپس قالب ریز كارگاه، قوت لایموتش را تامین میكرد. از سال ١٨٤٠ به بعد، او به تمامی وقایع بزرگ در حیات فرانسه با شعر پاسخ گفت، آگاهی را در میان عقب ماندگان برانگیخت، كارگران را به اتحاد فراخواند و بورژوازی و حكومت بورژوائی فرانسه را بزیر شلاق كشاند.
در روزهای كمون كبیر پاریس (١٨٧١)، پوتیه به عضویت كمون انتخاب شد. از ٣٦٠٠ رای، ٣٣۵٢ رای نصیب وی گشت. او در فعالیتهای نخستین حكومت پرولتری یعنی كمون شركت جست.
سقوط كمون، پوتیه را مجبور كرد به انگلستان بگریزد و سپس به آمریكا برود. او شعر مشهور انترناسیونال را در ژوئن ١٨٧١، فردای شكست خونین ماه مه، سروده است.
كمون درهم شكسته شد اما انترناسیونال پوتیه، ایده های كمون را در سراسر جهان اشاعه داد و این این ایده ها زنده تر از هر زمان دیگر گشته است. بسال ١٨٧٦، پوتیه در تبعید شعر "از كارگران آمریكا به كارگران فرانسه" را سرود. پوتیه در این شعر زندگی كارگران را زیر یوغ امپریالیسم، فقر، كار كمرشكن، استثمار و اعتماد استوار آنان به پیروزی فردا را تصویر كرده است.
فقط ٩ سال از كمون میگذشت كه پوتیه به فرانسه بازگشت و به "حزب كارگران" پیوست. نخستین جلد دیوان وی بسال ١٨٨۴ منتشر شد. جلد دوم تحت عنوان "ترانه های انقلابی" در سال ١٨٨٧ بچاپ رسید.
شماری از ترانه های دیگر این كارگر شاعر بعد از مرگ وی منتشر گردید.
٨ نوامبر ١٨٨٧، كارگران پاریس جسد اوژن پوتیه را به گورستان "پر لاشز"، محل دفن كمونارهای اعدامی، حمل كردند. پلیس با سبعیت به جمعیت حمله برد تا پرچم سرخ را بزور از دستشان خارج سازد. جمعیتی گسترده در مراسم تشییع جنازه شركت جسته بود. از هر طرف فریاد "زنده باد پوتیه!" بگوش میرسید. پوتیه در فقر مرد. اما از خود یادگاری بجای نهاد كه ماندگارتر از هر اثر آفریده دست بشر است. پوتیه یكی از بزرگترین مروجین ترانه ساز بود. وقتیكه او نخستین ترانه اش را سرود، شمار كارگران سوسیالیست حداكثر چند ده نفر میشد. اینك دهها میلیون پرولتر با شعر تاریخی اوژن پوتیه آشنایند.»
مقاله زیر كه به ترسیم زمینه تاریخی ظهور سرود انترناسیونال میپردازد، از هفته نامه "خبرنامه پكن" بسال ١٩٧٢ استخراج شده است: ١٨ مارس ١٨٧١، پرولتاریا و مردم پاریس قیام مسلح جسورانه ای را برپا داشتند و كمون پاریس را پایه گذاری نمودند. این نخستین رژیم پرولتری در تاریخ بشر، نخستین تلاش عظیم پرولتاریا جهت سرنگونی بورژوازی و استقرار دیكتاتوری پرولتاریا بود. كمون پاریس بواسطه تهاجم سخت و سركوب خونین "تی یر" جلاد و همكاری بیسمارك شكست خورد. اما همانگونه كه ماركس خاطر نشان ساخت: جنبش افتخار آفرین ١٨ مارس "طلوع انقلاب عظیم اجتماعی بود كه بشر را برای همیشه از رژیم طبقاتی رها میسازد.
"اعضای كمون پاریس مقاومت شدیداً قهرمانه ای در مقابل دشمنان طبقاتی داخلی و خارجی از خود نشان دادند. در آن هفته خونریزی، خیابانها از جسد پوشیده بود و لخته های خون در هر كجای پاریس موج میزد. پیگرد و كشتار تا اوائل ژوئن ادامه داشت. یك روزنامه ورسائی بتاریخ ٣٠ مه اعلام كرد كه اوژن پوتیه دستگیر شده و بقتل رسیده است. اما در واقع، شاعر در اختفا بسر میبرد. در میانه غرش گلوله و آتش، زیر بار تهدید مرگ، زمانیكه پشت پنجره گاریهای حامل اجساد قربانیان عبور میكرد، شاعر پرولتر بزرگ ما در روزهای نخستین ژوئن در حومه پاریس بسر میبرد. و بی آنكه تزلزل یا روحیه باختگی در او راه یابد، تجربه شكست را جمعبندی میكرد و احساسات جوشانش را به كلمه تبدیل مینمود تا شعری فوق العاده و الهامبخش بسراید: "انترناسیونال". شعر از اراده استوار بردگانی كه تاریخ را آفریدند و ایمان به پیروزی حتمی امر كمونیسم آكنده شد. "انترناسیونال" پیش بینی میكرد كه: "بگذار هر چیز مكان خود را بیابد، انترناسیونال میباید نژاد بشر گردد." پوتیه با سرودن شعر خود، بنای یادبود فناناپذیری را برای اعضای كمون پاریس برپا داشت، و در عین حال "انترناسیونال"، فراخوان قهرمانان كمون به آیندگان بود كه انقلاب را تا به آخر به پیش برند.
در ماه ژوئن ١٨٨٨، شش ماه بعد از مرگ پوتیه، "پی یر دوژیته" برای نخستین بار شعر انترناسیونال را خواند. این كارگر و آهنگساز فرانسوی از روح انترناسیونال بشوق آمد. بازبینی تجربه تاریخی جنبش كارگری، او را بفكر خیلی چیزها انداخت ـ وفاداری پوتیه و توده ها به ماركسیسم و خواستشان به كمونیسم، زندگی پوتیه، صحنه های نبرد كمون پاریس... گوئی بسال كبیر ١٨٧١ بازگشته است. پس شب هنگام، كار آهنگ گذاشتن بروی انترناسیونال را با ارگ ساده اش شروع نمود. دوژیته تمام شب را كار كرد و وقتی وظیفه اش به انجام رسید كه خورشید از شرق طلوع كرده بود.
در ژوئیه ١٨٨٨، آهنگساز در یك گردهمآئی از سوی روزنامه فروشان شهر لیل،نخستین اجرای كر انترناسیونال را رهبری نمود. از آن پس، انترناسیونال در تمام فرانسه و جهان اشاعه یافته و به صلای نبرد پرولتاریا و كارگران همه كشورها بدل گشته است.

بمناسبت بیست و پنجمین سال درگذشتش
ماه نوامبر سال پیش، ١٩١٢، بیست و پنجمین سال درگذشت کارگر شاعر فرانسوی، اوژن پوتیه، سراینده سرود معروف پرولترى انترناسیونال[*] (برخیزید، اى فلک‌زدگان! برخیزید، اى در بند گرسنگى اسیران!…) بود.
این سرود امروزه به همه زبانهاى اروپايى و زبان‌هاى دیگرى ترجمه شده است. هر کارگر آگاه به منافع طبقاتى خود در هر کشورى که باشد، به هر جا که دست سرنوشت پرتابش کرده باشد، هر قدر احساس غربت کند، زبان نداند، دوستى نداشته باشد، از زاد بومش دور افتاده باشد، ميتواند با ترجیع‌بند آشناى انترناسیونال [نبرد نهائى است این، گرد هم آيیم! و فردا انترناسیونال بشریت را گرد هم خواهد آورد!] براى خود دوست و رفیق پیدا کند.
امروزه کارگران در همه کشورها سرودۀ شاعر پرولتريشان، سرودۀ رزمندۀ پیشتازشان را بدست گرفته‌اند و آن را به سرود جهانى پرولتاریا مبدّل ساخته‌اند. کارگران جهان خاطره اوژن پوتیه را بدینسان گرامى ميدارند.
همسر و دختر او هنوز زنده‌اند و در فقر بسر ميبرند، همچنان که سرایندۀ انترناسیونال خود در تمام طول عمر بسر برد. اوژن پوتیه روز ٤ اکتبر ١٨١٦ در پاریس بدنیا آمد. چهارده ساله بود که اولین سرودش، زنده باد آزادی، را سرود. در [انقلاب] ١٨٤٨ در باریکادهاى پیکار کبیر کارگران علیه بورژوازى پیکار کرد. او در خانواده‌اى فقیر چشم به جهان گشود، و در سراسر عمر مردى فقیر، یک پرولتر، باقى ماند. معاشش را نخست از راه کار بسته‌بندى و سپس کار کپى نقوش بر منسوجات تأمین ميکرد.
از سال ١٨٤٠ ببعد با سرودهاى رزمنده‌اش در همه رویدادهاى بزرگ حیات فرانسه دخالت کرد. در این سرودها آگاهى را در عقب‌ماندگان بیدار ميکرد، کارگران را به اتحاد فراميخواند، و بورژوازى و دولت‌هاى بورژوايى فرانسه را گوشمالى ميداد. در ایام کمون کبیر پاریس (١٨٧١) پوتیه با ٣٫٣٥٢ رأى از مجموع ٣٫٦٠٠ رأىِ به صندوق ریخته شده به عضویت کمون انتخاب شد. پوتیه در تمامى فعالیت‌هاى کمون، این نخستین حکومت پرولتری، شرکت داشت.
پس از سقوط کمون اجباراً به انگلستان و سپس به آمریکا گریخت. سرود مشهورش انترناسیونال را در ژوئن ١٨٧١ سرود - به تعبیرى در فرداى شکست خونین ماه مه.
کمون در هم کوبیده شد، اما انترناسیونال پوتیه بذر ایده‌هاى آن را در سراسر جهان پراکند، و امروز نهال آن سرزنده‌تر از همیشه است. در سال ١٨٧٦ پوتیه در تبعید شعرى سرود با عنوان از کارگران آمریکا به کارگران فرانسه. در این شعر زندگى کارگران را زیر یوغ سرمایه، فقرشان را، رنج کمرشکن‌شان را، استثمارشان را، و ایمان استوارشان به پیروزى راهشان را به تصویر کشید.
نُه سالى بیش از شکست کمون نگذشته بود که پوتیه به فرانسه بازگشت، و بیدرنگ به حزب کارگران پیوست. دفتر اول اشعارش در ١٨٨٤ و دفتر دوم آن، با عنوان سرودهاى انقلابی، در سال ١٨٨٧ به چاپ رسید. برخى سرودهاى دیگر این کارگر شاعر پس از مرگش منتشر شد.
روز ٨ نوامبر ١٨٨٧ کارگران پاریس پیکر بیجان اوژن پوتیه را به گورستان پرلاشز Pere Lachaise، محل دفن کموناردهاى اعدام شده، حمل کردند. پلیس در تلاش براى پايین کشیدن پرچم سرخ، وحشیانه به جمعیت حمله کرد. جمعیت عظیمى در این تشییع جنازه مدنى و غیررسمى شرکت کرده بودند. فریاد «زنده باد پوتیه!» از هر سو بلند بود.
پوتیه در فقر مرد. اما یادگارى از خود بجا گذاشت که براستى از مصنوعات دست بشر پایدارتر است. او یکى از بزرگترین مروّجین شعرى بود. وقتى اولین سرودش را سرود تعداد کارگرن سوسیالیست به چند ده ميرسید. سرود تاریخى اوژن پوتیه امروز براى ده‌ها میلیون پرولتر سرودى آشناست.

لنین، مجموعه آثار، انگلیسی، جلد ٣٦
نخستین بار در ٣ ژانویه ١٩١٣ در پراودا با امضاى ن. ل. بچاپ رسید.
سرود انترناسیونال ( ترجمه شعر اوژن پوتيه)

برخيز ای داغ لعنت خورده دنيای فقر و بندگی
شوريده خاطر ما را بُرده به جنگ مرگ و زندگی
بايد از ريشه براندازيم کهنه جهان جور و بند
وانگه نوين جهانی سازيم هيچ بودگان هر چيز گردند


روز قطعی جدال است آخرين رزم ما
انترناسيونال است نجات انسانها
روز قطعی جدال است آخرين رزم ما
انترناسيونال است نجات انسانها


برما نبخشد فتح و شادی نه بت، نه شه نه قهرمان
با دست خود گيريم آزادی در پيکارهای بی امان
تا ظلم از عالم بروبيم نعمت خود آريم به کف
دميم آتش را و بکوبيم تا وقتى که آهن گرم است


روز قطعی جدال است آخرين رزم ما
انترناسيونال است نجات انسانها
روز قطعی جدال است آخرين رزم ما
انترناسيونال است نجات انسانها


تنها ما توده جهانی، اردوی بيشمار کار
داريم حقوق جهانبانی نه که خونخواران غدّار
غرد وقتی رعد مرگ آور بر رهزنان و دژخيمان
در اين عالم بر ما سراسر تابد خورشيد نور افشان


روز قطعی جدال است آخرين رزم ما
انترناسيونال است نجات انسانها
روز قطعی جدال است آخرين رزم ما
انترناسيونال است نجات انسانها


هیچ نظری موجود نیست: