دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۲ مرداد ۲۰, جمعه

آخوند و حجاب در شعر عارف قزوینی

عکسی از روزگار جوانی عارف
 آخوند
کار با شیخِ حریفان بمدارا نشود
نشود یکسره تا یکسره رسوا نشود
شده آن کار که باید نشود، می باید
کرد کاری که دگر بدتر از این ها نشود
درِ تزویر و ریا باز شد این بار چنان
بایدش بست، پس از بسته شدن وا نشود
بس نمایش که پسِ پرده ی سالوس و ریاست
حیف! بالا نرود پرده تماشا نشود
سلب آسایشِ ما مردم از اینهاست، چرا؟


سلب آسایش و آرامش از اینها نشود
جار و مجرور اگر لغو نگردد ظرفی
که درو می برد از میکده پیدا نشود
تا که عمامه کفن یا که چماق تکفیر
نشکند جبهه ی شان، حلِ معما نشود
گو به آخوندِ مصرتر ز مگس زحمتِ ما
کم کن، این غوره شود باده و حلوا نشود
کار عمامه در این ملک کله برداریست
نیست آسوده کس، ار شیخ مکلا نشود
نیست این مرده ره آخرت اینها حرفست
پس چه خواهی بشود گر زنِ دنیا نشود
چه بلایی است بفهمی که بفهمند بلاست
رفع با رفتن ملا به مصلا نشود
باز دورِ دگر آخوند وکیل ار شد، کاش
باز تا حشر در مجلس شورا نشود
کاش پوتین زند اردنگ به نعلین آن سان
که بیک ذلتی افتد که دگر پا نشود
جهلِ عارف نرود تا نشود بسته و باز
در از آن مدرسه، زین مدرسه در وا نشود

 حجاب
ترک حجاب بایدت، ای ماه! رو مگیر!
در گوش وعظِ واعظِ بی آبرو مگیر
بالا بزن بساعدِ سیمین نقاب را
خود هر چه شد، بگردنم! آن را فرو مگیر
آشفته کن ز طره ی آشفته کارِ زهد
یک موی حرفِ زاهدِ خودبین برو مگیر
چون شیخِ مغز خالیِ پر حرف و یاوه گوی
ایراد بی جهت سرِ هر گفتگو مگیر
کاخِ دلِ شکسته ی عارف مکان تست
هر جا مکان چو عارفِ بی جا و جو مگیر

۳ نظر:

مسعود گفت...

دقیقا چند تا ملت در ایران داریم که نوشته توهین به ملیت‌ها؟؟؟

ناشناس گفت...

این شعر عارف و باید آنقدر نوشت و به بچه ها یاد بدید که وقتی آخوندی دیدن بهش تف و لعنت بکن و روی لباسهاش باشند و با عمامه بی‌شرفی خودش دارش بزنن تا نسل این ویروس کثیف از مملکت ایران سم زدایی بشه. تف و لعنت بر اول و اخر این کون گشاده های های بی مصرف.که من سالها دنباله یک صفت گ ولی گشتم حتی زالو هم نشد چون زالو هم در این دنیا کاری انجام میده.

ناشناس گفت...

امیدوارم سال‌های آینده اسم ملا و اخوند از فوشهای نامدسب بدتر بشه‌ آخوند ملا اسمتون از فضولات نگاه کنید پشیمان شدم. واقلا فضولات هم در عرصه چرخه طبعیت مفسد هستند. عاجزم از این نام و ص صیفت. ول کن اقا همون آخوند ملا.به من بگی میکشم. اخوند