دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۷ فروردین ۲۳, پنجشنبه

اطلاعیه شماری از دوستان اهل درد و اهل دل. لیست شماره 5... ما سربازان جبهه بنای فردای آزاد میهن خویسیم

 دوستان سپاسگزارم و شرمنده محبت شما.من خود را جز مشتی خاک در گذرگاه زمان نمی بینم اما دفاع و حمایت شما در گام نخست از یک پرنسیب است و این مرا سرافراز میدارد. دفاع از این پرنسیب که نباید گذاشت وقیحان و دریدگان وبیشرمان سیاسی در سودای قدرت درست مثل ملایان پلید به این و آن بتازند و با جعل و دروغ هراس بپراکنند.، چه من باشم و چه هرکس دیگر. این است و دفاع از یک پرنسیب در برابر «دریده- تازی» ست که مایه سرافرازی در این خراب آباد سیاست و قدرت طلبی است و نه چیز دیگر. دستتان را میفشارم وبازهم تاکید میکنم این را نه حمایت ازخود بلکه
حمایت از ارزشهائی میدانم که خود من کوچکترین سرباز و مدافع این ارزشها درکنار تک تک شما هستم. سربلندو پایدار باشید
 ****
شماری از دوستان اهل درد ودل اطلاعیه ای داده و جعلیات و چرندیاتی که «چیزی» موسوم به مقاومت ایران!!به من نسبت داده محکوم کرده و حمایت خود را اعلام
کرده اند. در یک کلام سپاس!در کنار ملت و میهن خود و یارانی چون شما تا آخرین نفس ایستاده ام و بعنوان یک شاعر که نه از آن خودبل متعلق به فرهنگ وبرآمده از بیم و امیدها و شادیها و غمهای مردم خویش  وبه سهم خود اگر خرد و گمنام یا بزرگ و نامدار انعکاس صدای تقطیر شده ملت و میهن خویش است به وظیفه خود در مبارزه با جنایت و بیشرافتی و دروغ و دغل و جهل چه در برابر میراث گندیده و خونین خمینی پلید و چه در برابر اخوندهای بدون عمامه ای که با دغل و دروغ و توهین و جعل و
تهمت و وقاحت سودای باز هم نشستن بر منبر ولایت این باربمدد خون و اشک و رنج خود ما  ، بنام رهبر عقیدتی را دارندادامه خواهم داد. اینان دو روی یک سکه، سکه عقب ماندگی و ارتجاع و جهل و فریب و بیرحمی اند و ما فرزندان امروز، واگر چه سالخورده، و زخمدیده از هر دو روی این سکه، با دستها و قلبهای خودسربازان و معماران  جبهه بنای فردای آزاد میهن خویشیم پس چه باک از کهنه پرستان دغل و دروغ.باز هم سپاس. اسماعیل وفا یغمائی شانزده فروردین 1397خورشیدی

۸۷ نظر:

همنشین بهار گفت...

سلام بر اسماعیل
واق واق سگان به زیر مهتاب جلیل
مه را نکند زار و پریشان و علیل
این ماه حقیقت است بر بام شناخت
نک محو شو ای ظلمت کذاب و ذلیل
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سزای هرزه‌نویسان همان جهل‌شان است که سزای همه جاهلان است.
ای بریده آن لب و حلق و دهان
که کند تف سوی مه یا آسمان

ناشناس گفت...

چه دستمالهایی هم بهم قرض میدین، فقط مواظب باشین موقع مالش زیاد نمالین چون ممکن سیاه زخم بگیره!

بهروز ش. گفت...

وای به روزی که سگی واق واق کنان
خود مه بخواند و مه هان را چو سگان

چه شود کرد با این عادت زشت زمان
بدرند شیر چون جمع شوند خوکان و روبهان

حسین گفت...

ترا خدا این همنشین بهار را هم راه بدین. جاش تو لیست خیلی خالیه. اخه حیفه. به مصداقی بگید اینجا را کوتاه بیاد.

حسین

حسن گفت...





این اسماعیل هوشیار شما ها را خوب شناخته! بفرمایید نوش جان. و اگه سر سوزنی (فقط سر سوزنی) به ادعاهات باور داری سانسور نکن.


اتهام وارد نیست!
اسماعیل هوشیار
April 05, 2018


واقعیت یا اتهام؟ نامۀ جداشدگان از سازمان مجاهدین. مهناز قزللو، اسماعیل وفا یغمایی و سیامک نادری....این تیتر را دیدم و چند خطی جهت یادآوری لازم شد ....الم تروا كيف اندفعوا مرة أخرى إلى الآخر؟



واقعییت این است که این جماعت یهویی در 2013 همگی با چوب جادویی عمو سام جون گرفتند و آویزان زیر شیروانی کاخ سفید شدند . در قدم بعد خیز تشکیل آلترنانیو را برداشتند که ماست عالیجنابان زردپوش نگرفت ، چون مایه درستی نداشت . بعد از آن تلاش کردند فضایی را بشکنند و اتحادی را شکل دهند شامل همه اعضای سابق مجاهدین که با حکومت اسلامی کار میکنند و یا مستقل هستند ! یعنی از همه اینها یک ترکیب ساخته شود تا راحتر به بازی گرفته شوند . چراغ اول را در شروع کار همنشین بهار در مصاحبه با سعید شاهسوندی انجام داد . سعید شاهسوندی عضو قدیمی مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان یا موسوم به مرصاد دستگیر شد و از همان زمان 1367 از زندان اوین فریاد میزد که قصد دارد مسعود رجوی را محاکمه کند!




حرکت دوم در این مرحله نشاندن همه اعضای سابق در جمع سازندگان آلترناتیو کنار هم بود . این چراغ در فراخوان دوم در پاریس روشن شد . خانم فریبا هشترودی عضو سابق شورای مجاهدین است که در فراخوان دوم آمد وسط و گفت درود بر حسن روحانی . زمانی این خانم برگشت ایران و روسری به سر در کنار قربانیان ترور هابیلیان عکس یادگاری گرفت...و مدتی بعد که اموال پدرش زنده شد از ایران برگشت و همان ابتدا مدعی شد نیامده سیاست کند . اما مدتی بعد چنان روضه سوزناکی در مدح سفر حسن روحانی به پاریس خواند که خودش هم به گریه افتاده بود، اسماعیل نوری علا هم تعدادی عکس یادگاری با اعضای سابق مجاهدین که حالا با حکومت اسلامی ایران کار میکنند گرفت ... و این حکایت ادامه دارد ...



این یادآوری معنی دیگری به جز یادآوری ندارد . من نه میتوانم و نه علاقه ای دارم تا سرعت گیر یا مانع کسی یا چیزی باشم . تنها چیزی که میفهمم با هیچ ترکیبی زمان درست کردن سالاد فصل نیست ، تشکیل آلترناتیو ، مصاحبه های همنشین بهار ، فعال شدن رسانه های درپیتی ، و بقیه حرکات اعضای سابق قابل آنالیز است . بند بازی یا بازی سیاسی را جدی بگیرید ، چون خیلی جدی قابل تفکیک است ، انبساط زودرس در میان نیروهای مخالف ، آن هم در شرایطی که حکومت اسلامی مستمر درحال انقباض است یعنی مدعی خیلی پرت است ؟! یا خودش را به خواب زده است ؟



میخواهید آویزان عمو سام بمانید یا با حکومت اسلامی دمخور شوید خوشتان باشد، ولی نتیجه متفاوتی در زمین سیاست ندارد . نعل وارونه نزنید . مثل هوشنگ امیر احمدی که به ایران میرود ، لابی حکومت اسلامی را در آمریکا میکند و پولش را میگیرد اهل بند بازی هم نیست ، رو راست است . پُز مخالفت با حکومت اسلامی ایران را نمیگیرد و همزمان آش ولایت فقیه را هم بزند . با ماموران حکومت اسلامی عکس یادگاری نمیگیرد تا مهستان بسازد ! یعنی صد رحمت به لابی های رسمی حکومت اسلامی ایران !




در شرایط فعلی هر حرفی وقتی تبلور مادی و سیاسی جایی ندارد ، گو خوش و راحت باشند . بعد ازاین نه افراد و نه حرفها مهم نیستند که کی همنشین کی شود یا آویزان تخم عمو سام شود ؟ ولی این مجموعه با ورژن سیاسی اش از همان ابتدا تا به آخر بوی بدی گرفت . حرفها یا به قول خودشان افشاگری در فاز ثابت افشاگری را سالهاست در سایتهای حکومت اسلامی ایران مثل ایران اینترلینک هنوز هم منتشر میشود . من اگر به عنوان مخاطب نیاز به منبع داشته باشم به همونا بیشتر اعتماد میکنم ، حداقل تکلیفشان با خودشان روشن است ....



از نظر من اینها فقط از بی هویتی سیاسی رنج میبرند و دوست دارند همیشه درفصل افشاگری مثل نون خشکی و نمکی و سمساری خرید و فروش کنند . گاهی بساط را درمیهن تی وی پهن میکنند و گاهی با همنشین چمباته میزنند و گاهی با مانی و هانی لاس میزنند ! بعد از حکایت آن آلترناتیوی که جیک جیک کنان چائیدن کرداهه ... اینها فقط درحال زدن مُسکن ضد درد به خودشان هستند...فقط گهگاهی آمپول زن عوض میکنند !



لاشخور مردنی ست
خایه مالی را به خاطر بسپار



03.04.2018
اسماعیل هوشیار







Del.icio.us Technorati Furl Digg Google Netvouz Add to Balatarin Send to Frinds by Y! Messenger Share/Save/Bookmark



مطالب مرتبط



اتهام وارد نیست!

ازبرجام ایرانی تا فرجام بهار عرب !

وصیت باباهای خوب !

انصافا دلقکی شغل سختی است!

جای شما در سیاست روز خالی است !

دریچه زرد گفت...

اسامی حمایت ککندگان
حمید اشتری
عفت اقبال
عاطفه اقبال
مینو الوندی
فرامرز بهار
مژگان پورمحسن
محمد پروین
منیژه حبشی
حنیف حیدرنژاد
نریمان حیدری
اسفندیار خلف
محمد رضا روحانی
عبدالرضا رستمی
ناصر شاهین پر
مختار شلالوند
کریم قصیم
مهناز قزللو
رضا گوران
راضیه متینی
علی مقصودی
ایرج مصداقی
سیامک نادری

اسامی برخی از افراد که در فیسبوک در قسمت نظر دهی و در صفحات مختلف در چند ساعت اول بعد از انتشار اطلاعیه، آن را تائید و اعلام حمایت کرده اند. برخی از اسامی که مخفف بوده یا مستعار، آورده نشده است. لیست اسامی ترتیب خاصی ندارذد
محمد جندقی سمنان
احمد وحدانی
همنشین بهار
بنیامین پارسوماش
نسرین شهابی
موسی هاتمیان
سیروس مرسل پور
حمید آریا
احمد مقیمی
سیاوش عبقری
رضا وزیریان
افسانه بینش
جامسب داوودی
حمید نوبرانی
عارف سارائی
مجتبی بایداقی
حسن جبار زارع
فرشید ایراندوست
سروش آدبی
جواد ریاحی
زیبا کرباسی
هوشنگ یزدان یار
رادمن شیرازی
علی یحیی پور
کاظم علاسواندیان
افسانه کمالی
اسدالله باقری
مهرزاد صفوی
رضا درگاهی
صفا آشتیانی
حمید عبدالغفاری
ایرج ابشار
بیژن باران
مهرنوش معظمی
رضا عفتی
امیر دها
شمسی مشکوری
محمد رضا اسکندری
مهدی برزین
کیومرث گودرزی
فاطمه صفا
محبوبه بغدادیا

ناشناس گفت...

باقر

آقای یغمایی این ارازل و اباوش به اندازه کافی تریبون در اختیار دارند که لجن پراکنی کنند؛ شما چرا به آنها میدان می دهی؟
ضرورت این کار؛ یعنی میدان دادن به این ارازل و اوباش در این سایت ؛ از منطیق ژورنالیستی ناشی میشود؟
بنا به دلایل انسانی به آنها تریبون می دهی ؟
ساده بگویم اینان مرز وقاهت و دریده گی را فرسنگ ها در نوردیدند.
بی توجهی تا کجا, حداقل حرمت دوستان خودت را داشته باش
با عرض پوزش
حتی اکر بخواهی چهره واقعی آنها را نشان بدهی؛ این کار درست نیست

م-ت اخلاقی گفت...

با درود،
عدّه ای از دوستان و خود اینجانب سعی کرده پای این بیانیه امضاء بگذاریم ،امّا تحت هیچ شرایطی نمی شود.از دست اندرکاران این بیانیه درخواست می شود که بطریقی بیانیه را نشر بدهید تا بشود بر پای آن امضاء گذاشت.
با سپاس

esmail گفت...

اخلاقی گرامی
با کامنت میتوانید خبر رسانی کنید تا اسامی اضافه شود. یا فرستادن برای سایت اقای حنیف حیدرنژاد
با درود

esmail گفت...

باقر گرامی
منظور شما از اوباش کیانند. من درست متوجه نشدم
با درود

ا . افلاکی گفت...

میگم حسن فکر میکنی رفیقت حالش خوبه من که نفهمیدم چی میگه

ناشناس گفت...





جناب یغما! سعی کن زیاد وارد این بازی ها نشی و اگر شدی خیلی موظب باش که داستان "فراز و رها" نشه که کتاب های مصداقی را جمعی با صدای بلند میخواندند, هزار هزار پخش میکردند, و یکی از آنان چنان واله و شیدا شده بود که دائم عکس جناب را می کشید و دست آخر هم این خواهر و برادر به رفیق اعلی پیوستند. و النهایه چنین معلوم شد که وزارت آخوندی بوده که در حال باد کردن بوده. به هر حال مواظب پوست خربزه ها و هندوانه ها باش که مبادا ره به ترکستان بری. از ما گفتن بود



اشرف

ناشناس گفت...

حسن اقا رفیق شما ، اسماعیل هوشیار، تا انجا که من شنیدم مشگلات روحی و روانی فراوانی دارد، ایشان همان اوائل با کمک ایرانیان و یک خانواده مهربان، توانست بدون کمک سازمان بعد از زحمت بسیار به سوئیس بیاد و با همین فرهنگ لمپنی و فحاشی مسعود و مریم رجوی و اطراف انها را هدف قرار داده بود، و پایین بالای مریم رجوی را طوری تشریح میکرد که من خجالت میکشیدم بخوانم!! ولی گویا بعد سازمان توانست بخرش، و بالاخره بی کاری بی پولی، بی عرضگی و روان پریشی و لومپنیزم مزمن، کارش را به پا بوسی مریم خانم رساند و خوشو به قیمت چرخاندن فحاشی بسوی منتقدین رجوی فروخت. حالا ایشان تمام وقت به فحاشی به منتقدین فرقه رجوی مشقول است، و دشمنی و کینه خاصی به مصداقی و روحانی، و قصیم و همنشین و یقمائی و خانم اقبال و ... دارد، یعنی رو همان ها که فرقه تمرکز کرده! فقط مشگل بزرگ ایشان این است که چرندیات ایشان قابل درک نیست و جملات نامفهوم را در کنار هم میچیند و چند تا فحش نثار این یا ان میکند، ارزش خاندن ندارد و پیش از چند خط را نمیتوان خواند، فقط پول فرقه را حرام میکند. ولی نمیدانم حسن اقا چرا اصرار به پخش هجویات ایشان در اینجا را دارد مگر سایت خودش و فرقه رجوی جا ندارد؟؟ اگر چرندیاتش خوبه تحفه سایت خودشان!
حمید غ

الف برنجیان مقدم گفت...

درود بر اسماعیل هوشیار و دکتر زری اصفهانی دو چهره والای مبارزه علیه بریدگان ایکاش ذره ای از شرف این دو تن که از افتخارات جنبش ایرانی و مجاهدین هستند در رگ این بیغیرتهائی که میخورند و میخوابند وپشت سر جنبش زرت و پرت میکنن وجود داشت ولی دریغ از یک ذره

Unknown گفت...

جناب یغمائی شما بی‌ شک یکی‌ از پرچمدارن فکری نوین ایران هستید و بسیار از زمانه جلوترید. آینده بی‌ تردید قدر این راه گشأی‌های فکری امثال شما را خواهد دانست. موفق و پیروز باشید.نیک مصدقی

ناشناس گفت...

اسماعیل جان غم بدل میار تو مال مردمی بذار هرچی میخان بگن ابروئی ندارن اینا خودشونن میدونن
احمد بلوچ

بهروز ش. گفت...

با صد هزار درود به روان پاک مجاهدین خلق و مبارزانی که در نهایت عزت و شرف جان بجان آفرین تسلیم کردند تیغ و تبر و شلاق و شکنجه و دار و تیرباران و گرسنگی و سرما و فحش و لعن و نفرین را بجان خریدند ولی از مبارزه دست نکشیدند و وسط معرکه که جلاد و دژخیم چه از نوع هندی-انگلیسی اش همچو تریتا پارسی و چه آدمکشانی چون حجاریان نگهدار نوریزاده سعید امامی و بریده مزدورانی مثل بتول سلطانی و شرکا سنگ وتیر تبر و دروغ و دروغ و دروغ بر سر و روی پاکشان میریختند همچو بابک با خون خود غسل شرف کردند و تسلیم این بزرگترین لشکر دشمن تاریخ ایران و ایرانی نشدند.

اینانند وارثان فریدون و جمشید و زرتشت که آن فروغ جاویدان و آن آتش مقدس و پرچم و شرف و سلاح و فدا و عشق کاوه و آریوبرزن و رستم و ابومسلم و بابک و ستار و میرزا و مصدق را حمل میکنند. اینانند که متجاوز از پنجاه سال یعنی متجاوز از سرجمع مبارزات آن قهرمانان ایرانزمین هر شب و هر روز و هر لحظه به سماع عشق مشغولند و از هر چه بود و نبود در راه معبود و خلق در زنجیر گذشتند و به عهد خود قیام کردند. سلام بر شما ای دلیرترین و مجنون ترین عاشقان ایرانزمین. سلام به روزی که زاده شدید روزی که با سرو دل پای براه گذاشتید و روزیکه پر کشیدید و راحت شدید. خدایا این مومنین پاک و مطهر و سردارشان مریم و امیرشان مسعود را در کنف حمایتت بگیر و به تهران برسان.

ناشناس گفت...

اسماعیل هوشیار تنها کسی از این سنخ افراد نیست که مدتی در نقشهای مختلفی چون جدا شده و یا منتقد رجوی ظاهر می شند و بعد در سر بزنگاهی که مسئولین تشخیص میدن کرکره انتقاد رو پایین کشیده دوباره یا برمیگدن توی تشکیلات یا هم تبدیل به حامی رجوی رذل شده و همه منتقدین تشکیلات رجوی رو وابسته به رژیم و اطلاعاتی و ال و بل خطاب می کنن. اگه حذف نشده باشن، شاید هنوز هم بشه بعضی حرفها و انتقادات گذشته اسماعیل هوشیار به تشکیلات رجوی رو توی سایتش در نشونی زیر دید.
http://www.tipf.info/majmee,magalate,hoshyar,esmaeil.htm

نمونه های مشابهی که از حافظه میتونم اسم ببرم عبارتنداز: جمشید تفرشی، بیژن نیابتی-کوروش عرفانی-بهمن عفیف (معروف به سه تفنگدار سایت مستقلین سابق)، به گمانم علی شمس (گرداننده سایت سابق همبستگی ملی) و علی ناظر هم ازگروه خاک در چشم مردم پاشایی باشن که ته فضیه رو با منظقی مثل اینکه بالاخره تشکیلات بهتر از افراد تک وتنها می فهمه و خبر داره، پس واسه همین ما بهتره حرف سازمان رو به حرف جدا شده ها و منتقدین ترجیح بدیم! البته همین امروز هم تشکیلات رجوی نمونه های اینجوری رو در آلبانی و جاهای دیگه همونطوریکه می بینیم باز هم داره درست می کنه و تحویل جامعه میده!

دوستان و رفقا، اینکه همه ما داریم از حق وحقوق وفای یغمایی که مورد تهاجم این دارودسته بی آزرم شده دفاع می کنیم بخشی از وظیفه ماست. اما فراموش نکنیم که تعداد زیادی از رفقامون که خیلی از وفا ضعیفتر و بی زبون ترند هنوز که هنوزه اسیر دست رجوی در پسِ پشتِ هفتادو "هفت حصار" در انتظار مرگ دارن ثانیه شماری می کنن!
واسه نجات رفقای اسیرمون واقعاً وقت کمه؛
در فرصت بسیار کمی که مونده تا دوباره پایگاههای عراق در آلبانی راه نیافتادند کاری بکنیم!
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
بر و بچه های اسیر رجوی رذل در آلبانی و هزار اشرف یادتون نره!

رفیق سائل.

دوستدارآقای عرفانی گفت...

تو خودت که اسمت هم یعنی رفیق گدا داری خاکپاشنی میکنی بعدش هم کسانی مثل آقای تفرشی و دکتر عرفانی را قاطی بقیه میکنی و خجالتم نمیکشی من خودم فکر میکنم تو خیلی بو میدی ویکروزی معلوم میشه کجا داری گدائی میکنی شاید در خونه علی گدا برو خجالت بکش

ناشناس گفت...

آقای یغمایی

استدعا میکنم بر طبق اصول بالا و جهت جلوگیری از "سوء استفاده" کابران که در صورت "توهین به دیگران" و "بکار بردن کلمات رکیک" کامن ایشان چاپ نمی شود، از چاپ نظراتی که آقای رجوی را "رذل" یخوانند خود داری فرمایید.

ناشناس گفت...

من واقعا نمیدونم چرا کوتاه میایید و در نوضیح واقعیت ها ملاحظه میکنید . اقای رجوی سالها و بدفعات با وزارت اطلاعات عراق دارای روابط پنهانی مزدوری بودن کارتن کارتن میلیون دلار مواجب میگرفتن بعد میامدند در نشستهابرای پامنبری های خود ادعا میکردن که هیچ قدرتی به ما کمک مالی نداریم الا هواداران !!!و جالبه که پامنبری های ساده دل مخ باخته هم طبق معمول کف میزدند ...حتی فیلمشو دیدم که طرف تو چرت بود یوهو از تو چرت دراومد بیرون و مثل بقیه پامنبری ها کف زد !!! بهرحال طبق اسناد خارج شده از وزارت اطلاعات عراق ( استخبارات) اقای رجوی و سایر همقطاران و هم ردیفانشان مزدور وزارت اطلاعات عراق بوده اند به حکم ده ها فیلم مستند . ظاهرا ایشون همه را به کیش خود پندارد ...زهی بی شرمی

ناشناس گفت...

سلام والا این سازمان مجاهدینی که الان وجود دارن طبعا اون سازمان مجاهدینی نیست که زمان شاه وجود داشت ، اونا کجا و اینا کجا ... قهرمانان سلحشور و جان برکف کجا و این فرصت طلبان شهرت طلب ترسوی دیپلمات کجا ؟ ( در سطح مقایسه رهبری عرض میکنم ونه اعضا) رضا رضایی و بهرام ارام و تقی شهرام و سپاسی کجا و مریم و مسعود و داوری و ابریشمچی کجا ؟ اونها در اوج مبارزه مسلحانه در داخل کشور در حال رزم بودند و اینا در اوج ترس و وحشت در غیبتندو از تو سوراخ و سالن و درمعیت ژنرالهای امریکایی شعار میدهند ! واقعا انها کجا و اینها کجا ؟ من به اشتباهات کاری ندارم بلکه فقط حضور اونها رو با اینا رو مقایسه میکنم .اونها واقعا چون شیر نروماده میغریدند و اینها چون موش ازمایشگاهی در اختیار سناتورها و شیوخ جیرجیر میکنند ! واقعا در عبرتم که اقای رجوی وقتی تو عراق بود و باژست تجهیزات نظامی عراق میگفت هرکس تو اروپاست مبارز نیست !!! الان که رفتن اروپا لابد شعارهای پوشالی عوض میشه ! فرصت طلبی یعنی همین و ... جتب تر اینه که پیروان اصن متوجه این تناقضات نمیشن ! اخه مگه میشه که رهبر ادم ظرف 40 سال 4000 جور تناقض بگه و تناقضاتشو با چهارتا جنجال بادمجون دور قاب چین ها ماستمالی کنه و پیروان مسخ شده و عین بز اخوش سکوت یا توجیه کنن ؟! راستی یه سوال دارم ؟ چگوارا در غیب بود یا پیشاپیش یارانش در جنگ و نبرد ؟

ناشناس گفت...

باسلام ! اتفاقی داشتم سخنرانی های تند و تیز مسعود رجوی را گوش میکردم که واقعا شوکه شدم دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس را ! لذا به ارشیو نشریات این جماعت مراجعه کردم تا ببینم قبلا چی میگفتن که به متوجه شدم این بزرگوار از ایت الله خمینی به عنوان پدر بزرگوار به دفعات و بسیار نام برده اند حتی در کتاب عاشورای شان از ایشان به عنوان سمبل شرف ملی و رهبر ضد امپریالیست خلقهای ستمدیده ایران نام برده اند و در نشریه مجاهد صدها مرتبه طی صدها مقاله از ایشان به عنوان رهبر سازش ناپذیر خلق ها نام برده اند و صدها مرتبه از رهبری قاطع ایشان حمایت کرده اند و حتی از دانشجویان پیرو خط امام نیز به دفعات حمایت کرده اند و حتی گفته اند به محضر امام رفتیم و اشهد خواندیم ( الان میگن رفتیم اتمام حجت کردیم ! دده بود ؟!روغ که حناق نیست پس بگو ! ) بعد از 30 خرداد یوهو گفتن رهبری انقلاب را غصب کرده !! واقعا هواداران انها عقلی در کله دارند ؟ و معنی تناقض را واقعا متوجه میشوند ؟ ایا چگوارا هم قبل از جنگ با باتیستا از او به عنوان پدربزرگوار و مظهر شرف ملی خلق ستمدیده کوبا نام برده بود؟! ایا چگوارا هم مبارزات خونین دیگران را به جیب خودش می ریخت ؟ ایا چگوارا برای مبارزه با باتیستا نوکر و مزدور پنهانی وزارت اطلاعات کشور همسایه کوبا شده بود ؟ ایا چگوارا هم یاران خود را در زیر گلوله باران رها میکرد و بیش از 20 سال از ترس و وحشت ترور پنهان شده بود و از تو سوراخ اعلامیه میداد ؟ ایا چگوارا جیب داشت ؟! که خون دیگران را توی جیب خودش بریزد ؟ ایا چگوارا هرگز ادعا مالکیت نیروهایش را داشت یا انان را همرزم خود میدانست و تا اخرین لحظه عمر کنار و شانه به شانه انها در صف جلو بود ؟ من واقعا هیچ مشابهتی بین این فرصت طلب با چگوارا نمیبینم و ایا پامنبری های ایشان تناقضی بین رهبر خود ( مالک خود )با چگوارا نمیبینند ؟ یا میبینند اما مجبور به کف و هورا و شبیه سازی هستن ؟ من تعجبم اقای همنشین بهار تو یکی از نوارها میگه هیچوقت مجاهدین از خمینی به عنوان رهبر ضد امپریالیستی نام نبرده اند ! واقعا تعجب میکنم از لیشان و تتوصیه میکنم بروند نشریات مجاهد را از شماره یک تا قبل از 30 خرداد بخوانند تا صدها مرتبه با عبارت "امام خمینی رهبر ضد امپریالیستی" مواجه شوندو با خیلی عبارات و نوشته های مشابه دیگر . اقای همنشین ظاهرا هنوز در مدار جاذبه و دافعه شناورند .بگذریم : پامنبری های اقای رجوی ایا از خود تا حالا سوال کرده اند که روابط حاکم بر انها دقیقا نوعی برده داری است ؟ اخر کجای دنبا یک گروه مبارز دارای ملکه میشود و بقیه زنبور کارگر و در خدمت ملکه ؟ با اینهمه شعایر توخالی و پوشالی !!! واقعا پامنبری های این جماعت نمیدانند که بانوانی در ایران هستند که ملکه انها موی گندیده انها هم نمیشوند و اثبات این حقیقت بسیار ساده است و کافی است خارج از مدار جاذبه پوشالی فکر کنند . کدام نیروی مبارزی را در جهان سراغ دارید که ملکه به پامنبری هایش بگوید شماها نون خور مسعود هستید !!! و اینکه طلبکارانه بگوید مگر شماها تضاد حل کردید !!! در کجای دنیا رهبران چنین حرفهای کثیفی را به عنوان نشستهای اموزشی به نیروهای خود میزند ؟ وای برما ... وای برما ... وای برما

ناشناس گفت...

عارضم که اکر بیش از 30 سال نشست بگذارید و روزی هزار بار به جماعت خود بگویید نون خور ! و به هزاز جور ترفند و کنایه تحقیرشون کنید و اخرشم سراز مهر تابان ! دربیاریدو ان را دوبامبی بکوبید تو سر نون خور هایی که تضاد حل نکرده سر سفره ! نشستند ، طبعا انها به پیروانی تبدیل میشوند که فردیت خود را از دست داده اند و واقعا به نون خور ! تبدیل میشوند ... نون خورهایی که نباید به نحوه و کانال درامد سازمان فکر کنند و فقط موظفند در مواقع نیاز کف زنان و پاکوبان ! برای رهبری هورا بکشند و لاغیر ... هرس محکمتر گفت حاضر یعنی انقلاب مریم خانم را درک کرده و هرکس هنگام چاپلوسی سرشکسته تر از بقیه خودرا عرضه کرد طیعا رده ! خواهد گرفت ... تو این جماعت انقدر رده رده رده کردن که همه رده زده شدن و این مشخصه این جماعته و واقعا جای تاسف و تالم از اینهمه اشاعه سرافکندگی . در حال حاضر جماعت رجوی چیزی نیست جز یک تشکل دو بخشی که یک بخش ان یعنی کارگران کندو که جز لبیک گفتن و کف و سوت زدن و محوطه جارو کشیدن و خبرچینی از دوستان و مطیع ملکه بودن عمدتا هنر دیگری ندارند و اجازه شرکت در مهمانیهای انچنانی مرلکه را ندارند و بخشی که سالی یکباربه همراه مهمانان اجاره ای مینشینند و برای ژنرالهای امریکایی کف میزنند !منبع مالی این گردهم ایی ها هم کاملا مشخصه بخشی از درامد پولهای مزدوری وزارت اطلاعات عراق دوران صدام هست که در جاهایی سرمایه گذاری شده و بخشی کمک های مالی شیوخ منطقه خاورمیانه است و لاغیر . بنابراین این جماعت به یک جریانی عروسکی و بی خاصیت در دستان سناتورهای غربی و شیوخ عرب میباشد و دارای قدرت مالی است که سنگ بنای ان مزدوری بوده است ( با صد سند معتبر این مزدوری دقیقا توسط چند تن از بادمجان دور قاب چین های اطراف رهبر عقیدتی کاملا هضم شده است )فقط دلم از این میسوزه که چرا چنین شد ؟ نکنه پشت همه فرصت طلبیها و تو جیب ریختن ها و میوه چینی ها سازش و تسلیم در لوای حرف های جنجالی است ؟ که حتما همبنطوره ... کجایند اون جوانانی کهقهرمانانه!
رفتند و وضعیت زبون امروز این جماعت فرصت طلب را ندیدند ....

ناشناس گفت...

لطفا بدانید که در زمانی که مارکسیست ها در رهبری مجاهدین قرار داشتند و در اوج مبارزه مسلحانه بودند و ماهی نبود که خونشان در جنگ با رژیم برکف خیابانها نریزد ، حسود فرصت طلبی مانند اقای رجوی از تو زندان میگفت این جریان انحرافی را افشا کنید تا یا به اصول برگردد یا منزوی شود !! کسانی را میگفت افشا کنید یا منزوی کنید که بیش از 90 درصد از کل عملیات نظامی بر علیه رژِم شاه را عهده دار بودن و پیش میبردند و خون میدادند و اهل فرار و تو جیب ریختن هم نبودند ... ولی چون حسادت و سوز و گداز اقای رجوی برای رهبران ان ایام اهمیتی نداشت اصلا توجهی به چرندیات ایشان نداشتند و در این خصوص هیچگاه گلایه ای هم نکردند چون او را در حد پاسخگویی نمیدیدند و پیوسته کارخودشان را میکردند . حالا کاری نداریم که بعد از 57 و در غیبت انان( که یا در درگیری گشته شده بودند ویا سازمانهای مارکسیستس ایجاد کرده بودند اقای رجوی فرصت طلبانه مبارزات انان را به جیب خود ریخت و.... الغرض الان تو این موندم که چرا هرکسی به این جماعت فرصت طلب انتقاد میکنه عامل فلان و فلان میشه ؟ بعدشم نمیدونم چرا این جماعت فرصت طلب با کسانی دشمنی دارن که اتفاقا عامل فلان و فلان نیستند .ایا این نوع برخورد نشانگر حسادت نیست ؟

ناشناس گفت...

داشتم نوار نشستهای ایده الوژیک اقا مسعود و مریم خانم را نگاه میکردم یوهو اقا مسعود جیبشو پشت رو کرد و گفت جیب من خالی است و خلاصه معرکه گرفته بود و غیره .... من تعجب کردم که چرا ایشان جیب خالی خود را به پامنبری ها نشان میدهد اما گونی گونی پولهایی که مطابق فیلمهای مستندی که لو رفته چیزی از موجودی حساب شخصی خود به پامنبری ها نمیگوید !!! ایشون که مدعی است پشتیبانی مالی شان از کمک های اجنماعی و هواداران است ! بنابراین لطفا سینه چاکان ایشان و مسخ شدگان ادبیات پوشالی رهبر خودشیفته بغرمایند که میلیونها دلار پرداختی از سوی وزارت اطلاعات عراق به ایشان در کجاست ؟ و بفرمایند دامنه و وسعت روابط پنهانی ایشان با وزارت اطلاعات عراق تا کجا بوده و بقول خودشان اصن دارای مرز سرخ بوده است ؟ تا اونجایی که فیلم های مستند نشان میدهد مرز سرخ فقط مال پامنبری ها بوده و در روابط پنهانی با مامورین اطلاعات عراق هرگز وجود نداشته و اگر هم بوده از طرف مقابل بوده !!! در نشستها و ملاقاتهای پنهانی اقا مسعود نقش پامنبری دارد و وزارت اطلاعات عراق نقش بالامنبری ! چون انها دستور میدهند و اقا مسعود و همردیفان بادمجون دور قاب چین ایشان موظف به پذیرش هستند . من واقعا نمیدونم که هواداران ایشان با دانستن این حقایق پیروی میکنند یا واقعا اینگونه موارد را نمیدانند !؟ پامنبری این مدلی فقط و فقط در منابر اخوندی یافت میشود ولاغیر .

ناشناس گفت...

داشتممقاله اقای حمید اسدیان را میخواندم درباره خوکچه ای که به جهنم سلام گفت !!! والا من تنها برداشتم از مزخرفات ایشان این بود که اولا میخواد بگه در دهه 40 کافکا هم خونده بوده و ژست روشنفکری بگیره دوما میخواد با مرحوم وحید افراخته مرزبندی کنه که هم بگوید در سطح ایشان بوده و هم بگوید ایشان خاین بوده !و هم اینکه با بردن نام او اعتباری به وجودش در گذشته بدهد ... و هم اینکه با فحش و ناسزا بدون سند و مدرک و صرفا به جهت خشنودی اربابش چهارتا فحش هم مثلا به اقای یغمایی بده ! چرا ؟ چون فک کنم اقای یغمایی به اسب شاه گفته یابو ! والا من برداشتم اینه و برداشت دیگری سرم نمیشه چون برداشت دیگری طبیعی نیست .ولی انچه منو کنجکاو کرد مسیله وحید افراخته بود که درسته که سیانور خورد و از تو شکمش کشیدن بیرون و رفت زیر شکنجه و بسرعت کم اورد و طبعا چندنفری را لو داد و به فرهنگ ما یعنی خیانت کرد اما تعجبم که به اقای اسدیان چه ربطی دارد ؟ نه ایشان و نه ارباب ایشان و نه هیچیک از هم ردیفان ارباب ایشان در ان ایام در اندازه و قدوقواره وحید افراخته نبودند و فی الواقع جملگی بند کفش یا غلاف اسلحه کمری ایشان هم نه حساب میشدن و نه به حساب میامدن و این خیلی فرصت طلبی است که به گنده هایی که روزی دچار اشتباه شدن فحش و ناسزا بدی که مثلا خودتو بیاری تو ادم حسابی ها ! در اغلب عملیات نظامی مجاهدین قبل از سال 57 وحید افراخته حضور داشته و هنگام دستگیری هم برای خودکشی تلاش کرده و این جوانمردانه نیست که یک ادم بی مقدار در ان ایام امروز بیاید با ناسزا به افراخته خودش را ادم حسابی نشان بدهد . زهی بی شرمی و دون صفتی ! زیر شکنجه کم اوردن یک مسیله فیزیولوژیه و ربطی به ارمان نداره ... خیلی ها کم اوردن و اعدام شدن ... خیلی ها کم نیاوردن و اعدام شدن ... خیلی ها کم اوردن ولی بعدا به خود امدند و اعدام شدن ... این یک موضوع کاملا پیچیده انسانی است که با درک چاپلوسانه و بادمجان دور قاب چین امثال کافکا خوان دهه 40 در تضاده ... ولی اگه این اقای محترم ( اسدیان ) ذره ای روحیه مستقل و مبارزجویانه داشت برای خوشایند اربابش به مبارزین گذشته توهین نمیکرد چه ارباب ایشان عملیات همون وحید افراخته را به جیب خود ریخته و دم برنمیاورد ! نمیدونم که مگر استفاده از جملات اتشین بی محتوا مانند خاینی که از شاگردش تشکر کرد و نظایر ان چه ذوق و شور و شوق ایده الوژیکی برای پامنبری ها ببار میاورد که مرتب بکار میگیرند ؟! بابا تو رو به مقدساتتون قسم خجالت بکشید . مگه مجبورید بنشینید مقاله بنویسید و با اتهام به دیگر مبارزین عرض اندام کنید ولی در مورد کمکهای مال وزارت اطلاعات عراق به اقا مسعود و همردیفان ایشان برغم وجود دهها فیلم مستند خفه خون بگیرید ! اگر هوس مقاله نویسی دارید بنشینید از روابط پنهان رهبر عقیدتی خود با وزارت اطلاعات عراق بنویسید که اسنادو فیلم های . ان در فضای مجازی بسیار است و هیچکدام هم جعلی نیست . من به مقاله اقای اسدیان میگم نعل وارونه و دادن ادرس غلط ولاغیر.

ناشناس گفت...

اقای رجوی برای ژنرالهای امریکایی و روضه بیعت هم پنهانی برایشان خواند و طبق معمول امد در جمع نشست و شعارهای پوشال داد و ادای قهرمانان را دراورد و ... ربعد هم فلنگو بست رفت که رفت که رفت ! و قبل از ان مریم تابان فلنگو بسته بود ! واین نون خورهای بی عرضه ذوب شده در ولایت مسعود دست افشان و پاکوبان همچنان در باغ ادبیات پوچ و بی معنای رهبری خاص الخاص و انهم از پشت صفحه ال سی دی و صرفا صوتی خبردار میایستادن و سرشونو عین فکر کنم چگوارا هم یارانش را و همرزمانش را بصورت غیر حضوری و صرفا صوتی رهبری میکرد ! در کتک خوردن و اسیب دیدن انها شریک نبود اما در خون دادنشان دست به جیب اماده بود تا ان را سریع به جیب مبارک خود بریزد ! واقعا اون چگوارا چقدر شباهت زیادی به این چگوارا داره ! واقعا تا حالا نمیدونستم و حالا
بگذریم و این نیز بگذرد ...
یاد انتخاب خانم رییس جمهور ! افتادم که با چه ادبیان سنتی با دست پس میزد و با پیش میکشید و چه خون دلی خوردنند ان رادمردان فهیمی که در به اصطلاح شورای ملی مقاومت که در درون خویش به این معرکه مسخره نگاه میکردند و غصه میخوردند . بی رو در واسی زنی را عاشقش بشوی و در غالب هوا کردن فیل انقلاب ایده الوژیک او را بگیری !!! وتا مرحله دادن همه دارایی های سازمان !!! به او جلو بروی و مردان منتقد را با دادن مسئولیت به زنان حذف کنی و زمین گیرشان کنی و از کیسه دارایی های مبارزاتی سازمان هم ببخشی بریزی تو دامن معشوق و بعد هم یه روزی تو نشست بشینی و بگویی زنم !!! انهم برای زنان و مردان طلاق داده ! حالا دارایی سازمان چی بوده ؟ اگه منظور مبارزات و عملیات نظامی مربوط به قبل از ۵۷ است که ربطی به رجوی ندارد چون بیش از ۹۰% ان عملیات را مارکسیستهای سازمان انجام داده بودند ! اگر منظور از دارایی تیروتفنگ موجود در پایگاه اشرف بوده که تماما اهدایی ارتش صرام بوده و ربطی به اقای رجوی ندارد و از سوی دیگر در سینی طلایی به ژنرالهای امریکایی تحویل شد و منهدم شد ، اگر منظور از دارایی پولهایی است که به عنوان مزدوری و پنهانی از وزارت اطلاعات عراق یعنی استخبارات گرفته که بله تماما متعلق به اقای رجوی است و این اسمش دارایی سازمان نیست بلکه دارایی اقای رجوی است و اگر متعلق به سازملن هست چرا به پامنبری ها میگویند نون خور سفره مسعود ! بنابراین میبینیم که اوضاع مسخره تر از ان چیزی است که فکر میکنیم !! مثلا اقای رجوی در نشستی که طبق معمول پرچانگی میکردند یوهو گریزی به دوران زندان زدند و مدعی شدند که حنیف نژاد را طناب پیچ انداختند تو سلول انفرادی و ایشان مورس زده به سلول بغلی و سوال کرده که شما کیستی و او هم با مورس جواب داده مسعودم ! و بعد بهش گفته سما از الان رهبری ! ( نقل به مضمون و یه چیزی تو همین مایه ها ) بهد ادامه میده و میگه اره حنیف فقط مسئول من بود و از این ادعاها که اتفاقا برای پامنبری ها جاذبه هم دارد یعنی حداقل حساب کارخودشونو میکنن و میفهمن با چه کسی طرفن !!! اولا اقای رجوی در طول مدت زندان چنین ادعایی را نکرده چون طبعا تو دهنی میخورده دوما حالا چرا بعد چند ده سال یادش افتاده ؟ که این را باید در خلق و خوی فرصت طلبی و میوه چینی ایشان جیتجو کرد ودرثانب همه قدیمیها و انهایی که از ریزبه ریز بیوگرافی سازمان ازلاع دارن بخولی میدانند که اولا حنیف مسئول خیلیها بوده دوما اقای رجوی توسط حسین روحانی به سازمان وصل شده و مدتی هم مسئولش بوده سوما مسئول مشخص ایشان اقای بهمن بازرگانی بوده است و .... از این حرفها که بگذریم حنیف نژاد هیچوقت چنین مورسی به ایشان نمیدهد چون در همان ایام عده ای از اعضای لایه اول مرکزیت دستگیر نشده بودن و در خارج از کشور بودن و اقای رجوی هرگز اولا از افراد لایه اول نبوده دوما یکی دوماهی در لایه دوم سازماندهی شده بوده که بعدا هم همگی دستگیر میشوند و بعد از ستل ۵۷ چون اعضای مرکزیت لایه اول با جریان تغییر ایده الوژی تقی شهرام مارکسیست شده بودن لذا بعد از ۵۷ میدان برای اقای رجوی خالی بود و او توانست در غیبت بزرگان سازمان و در پناه خصیصه فرصت طابانه خود سوابق سازمان را برای هواداران بی اطلاع از مسائل درونی سازمان یکجا ولی ذره ذره به جیب گشاد فرصت طلبی و میوه چینی خود بریزد و این همان شرایط مشخصی است که اقای رجوی بر امواج ان بالا امد و چون عمدتا فردی سیاسی - نظامی نبود متاسفانه این سازمان را به قربانگاه نابودی برد ولاغیر . جالبه خودشو با چگوارا مقایسه میکنه !!! ا

ناشناس گفت...

واقعا وقتی به اصطلاح شورای ملی مقاومت را بررسی میکنیم بوضوح درمیابیم که این شورا انقدر در موجودیت خود تنگ نظرانه رفتار کزده است که امروز پس از سی و چندسال نه تنها گسترش نیافته بلکه بسیاری از رادمردان فهیم و میارز خودرا بگونه طرد شورا از دست داده است و انچه وجود دارد مشتی جیره خوار بادمجان دورقاب چینی است که روزی از روزگار برای خودشان سری داشتند پر شور اما اینک سری دارند پایین افتاده و بله گو و چاپلوس ! چه دردی کشیده اند مردان و زنان قهرمانی که مجبور بودند بنشینند و خیمه شبازی انتصاب خانم رییس جمهور ! را ببینند و از ناز و کرشمه و پاسخ های عهد عتیق و سنتی او خون دل خورند و دم نزنند مبادا که به اسب شاه یابو بگویند و باعث کدورت شوند ! واقعا هیچ تاتری کمدی تر و مسخره تر از این انتصاب در تاریخ نیست الا در قاموس ولایت مداران .

ناشناس گفت...

واقعا وقتی به اصطلاح شورای ملی مقاومت را بررسی میکنیم بوضوح درمیابیم که این شورا انقدر در موجودیت خود تنگ نظرانه رفتار کزده است که امروز پس از سی و چندسال نه تنها گسترش نیافته بلکه بسیاری از رادمردان فهیم و میارز خودرا بگونه طرد شورا از دست داده است و انچه وجود دارد مشتی جیره خوار بادمجان دورقاب چینی است که روزی از روزگار برای خودشان سری داشتند پر شور اما اینک سری دارند پایین افتاده و بله گو و چاپلوس ! چه دردی کشیده اند مردان و زنان قهرمانی که مجبور بودند بنشینند و خیمه شبازی انتصاب خانم رییس جمهور ! را ببینند و از ناز و کرشمه و پاسخ های عهد عتیق و سنتی او خون دل خورند و دم نزنند مبادا که به اسب شاه یابو بگویند و باعث کدورت شوند ! واقعا هیچ تاتری کمدی تر و مسخره تر از این انتصاب در تاریخ نیست الا در قاموس ولایت مداران .

ناشناس گفت...

بعضی از ماها واقعا فکر میکنیم با حلول حلوا گفتن دهنمون شیرین میشه ! و حتی تمایلات کلیشه ای ذهنیمونو میتونیم جای واقعیت بندازیم به خلق ! مثلا اخه وقتی میگید ستارخان ، میرزا کوچک خان ، مصدق خواهشا دیگه ادامه نده و اقای رجوی رو نیار توصف چون وصله ناجور میشه ... درسته که خودت حال میکنی ولی تاریخ حال نمیکنه ! اخه همه اونها وجه مشترک باهم دارن و همگی اولا تو ایران در مقابل ستم ایستادن و مباارزه کردن دوما از سنخ و جنس هم هستند . ولی وقتی اقای رجوی را یوهو میاری به این افراد اضافه میکنی اول باید ثابت کنی که ایشان داخل کشور در حال مبارزه است و چون از همین نقطه لنگ میزنی بنابراین حرف گنده نزن و تمایلات کلیشه ای پوشالی را مطرح نکن لطفا . تا کی در رویا و خیال و توهم ؟ خواهشا با چگوارا هم ایشان را مقایسه نکنید چون زمین تا اسمان بینشان تضاده . از روش زندگی شان بگیر تا طرز فکر و عقیده شان تا نحوه حضور در صف اول مبارزه شان تا روابط اشکارو پنهانشان و تا خیلی تفاوت های دیگر ... اگه اقای رجوی از نظر شما چگواراست پس به من هم حق بده تا بگویم بزغاله هم پلنگ است . تو را به مقدساتتون از این توهمات و شبیه سازی های الکی و مع الفارق دست بردارید و کمی به اسمان پر ستاره نگاه کنید و نفس عمیق بکشید و در راه رفع هرگونه جهالت و بلاهت گام بردارید . هرگز فکر نکنید با این تفکر شبیه ساز پوشالی که دارید در مقابل دشمنید ، خیر برعکس در خدمت دشمنید ... چرا ؟ چون دشمن با حقیقت مانند شما در ستیز است و به لحاظ قانونمندی حاکم بر طبیعت مآلا اضداد یکدیگر نیستید ... در توهم و خیال اضدادید ، در واقعیت موازی با ارتجاع در حرکتید .

ناشناس گفت...

اقای یغمایی ! تهمت ها را به دل نگیرید چون این جماعت ولایت مدار بیش از سه دهه است بدون سند و مدرک به انان که قرص و محکم هستند اتهام میزنند و این دقیقا از خصیصه حسادت رهبری خاص الخاصشان به افراد قرص و محکم ناشی میشود . کافی است تا سست عنصر شوید تا سیل اتهامات به شما کاسته شود . واقعا هزار تاسف از این جماعتی که فردیت را بوسیده و کنار گذاشته و در جاذبه منبر عقیدتی در چرخشند و حتی جرقه ای هم در ذهنشان از بابت این همه فیلم مستند مزدوری و روابط پنهانی با وزارت اطلاعات عراق زده نمیشود ! حال ببینید پابوسی منبر ولایت چه ها که با مغز انسان دیروز و مدعیان پوشالی و سراپا تناقض امروز نمیکند . واقعا هزار بار تاسف .

ناشناس گفت...

جماعت رجوی دست پیش را گرفته اند که پس نیافتند .بجای اینکه به افراد منتقد قرص و محکم رشک ورزند و انواع اتهامات من دراوردی بدون سند و مدرک و صرفا بصورت اراده گرایانه اپورتونیستی روا کنند بروند روابط پنهان ولایت عقیدتی و همردیفانشان را با وزارت اطلاعات عراق بررسی و موضع گیری کنند ! الیته اگر جرات موضع گیری و عرض اندام داشته باشند که من شخصا مطمئنم که ندارند . دوما ایا تا به حال برای پامنبری ها در هر رده و رتبه ! تناقضی از دعاوی پوچ مبنی بر استقلال مالی ! با پنهان کاری ها و مزدوری ها بوجود امده است ؟! قطعا بوجود نیامده چون جرات اتخاذ موضع وجود ندارد . اتخاذ موضع متعلق به انسان های ازادیخواه است ونه مشتی پامنبری که اندیشه و جرات دهه هاست از ذهن شان رخت بر بسته و با ان بیگانه اند ! این جماعت تصور نیکنند هرجه بیشتر شعارهای پوشالی و توخالی بدهند خطرناکترند !!! مطمئنم که اینطوری فکر میکنند . چنان با شغائر توخالی و پوشالی سرگرمند که انگار نه انگار ربع قرن است که تیروتفنگ خودرا در سینی طلایی به ژنرالهای امریکایی با پس گردنی خوردن محترمانه تحویل داده اند ! انان درباره حقایق و وقایع تاریخی فراموشکارن چون در توهم شعارهای پوشالی و توخالی اند .

ناشناس گفت...

جماعت رجوی دست پیش را گرفته اند که پس نیافتند .بجای اینکه به افراد منتقد قرص و محکم رشک ورزند و انواع اتهامات من دراوردی بدون سند و مدرک و صرفا بصورت اراده گرایانه اپورتونیستی روا کنند بروند روابط پنهان ولایت عقیدتی و همردیفانشان را با وزارت اطلاعات عراق بررسی و موضع گیری کنند ! الیته اگر جرات موضع گیری و عرض اندام داشته باشند که من شخصا مطمئنم که ندارند . دوما ایا تا به حال برای پامنبری ها در هر رده و رتبه ! تناقضی از دعاوی پوچ مبنی بر استقلال مالی ! با پنهان کاری ها و مزدوری ها بوجود امده است ؟! قطعا بوجود نیامده چون جرات اتخاذ موضع وجود ندارد . اتخاذ موضع متعلق به انسان های ازادیخواه است ونه مشتی پامنبری که اندیشه و جرات دهه هاست از ذهن شان رخت بر بسته و با ان بیگانه اند ! این جماعت تصور نیکنند هرجه بیشتر شعارهای پوشالی و توخالی بدهند خطرناکترند !!! مطمئنم که اینطوری فکر میکنند . چنان با شغائر توخالی و پوشالی سرگرمند که انگار نه انگار ربع قرن است که تیروتفنگ خودرا در سینی طلایی به ژنرالهای امریکایی با پس گردنی خوردن محترمانه تحویل داده اند ! انان درباره حقایق و وقایع تاریخی فراموشکارن چون در توهم شعارهای پوشالی و توخالی اند .

ناشناس گفت...

با سلام خدمت همه شیفتگان عدالت و ازادی که لحظه لحظه و ذره ذره عمر خویش را در راه عدالت و ازادی و با اندیشه ان در عمل روزگار سپری میکنند و چون پرنده ای سبک بال در هنگام پرواز با مقابله موانع به پرواز خود ادامه میدهند و در بدترین و سخت ترین شرایط هرگز لاشه خواری نکرده و نمیکنند ...بدفعات از جان و مال گذشته اند و همواره اماده گذشتن هستند ... از اینان بسیار داریم از جمله شاعر مبارز گرانقدری مانند اقای یغمایی که صد البته همانند او در فضای اسمان ازادی خواهان ایران فراوان است و او تنها یکی از انان بشمار میرود .در قاموس ازادیخواهان بت و بت سازی معنا نمیدهد چون اصولا بت و بت سازی محصول تفکر خدم و حشم هایی است که جز چاپلوسی و گزافه گویی نمیدانند و نمیشناسند .بهرحال ما وظیفه انسانی داریم هرزمان که توطیه و هجمه ای از سوی انانی که در حرف با نظام ارباب رعیتی مرزبندی دارند اما در عمل چاکر سینه چاک ارباب خود هستند سپری باشیم برای مظلوم در مقابل تیرهای زهراگین پامنبری های ولایت مدار .

ناشناس گفت...

در کجای دنیا گروهی را میشناسید که رهبرش فاقد تجربه و سابقه سیاسی - نظامی باشد اما فرمانده بشود ؟ در هیچ کجا نیست الا در ولایت مداران .اخه کدام فرمانده مشنگی 5000 سرباز را بصورت قطاری انهم در یک تنگه دراز و انهم در بین دو کوه بسمت هدف میبره ! یعنی عقل این رهبر از بچهد ماهی های توی رودخونه هم کمتره یعنی اصلا استعداد نظامی نداره و حتی غریضه نظامی هم ندارد . در رودخونه ای که هزاران ماهی داره اگر صیاد سعی کنه که همه ماهی هارد از یک خروجی باریک عبور بده که در تنگه و مجرای باریک دسته جمعی اسان به تور صیاد بیافتن محاله ماهی ها به سمت مجرای باریک بروند و عین برق و باد و بر حسب هدایت تکامل یافته غریضی بلافاصله در رودخانه پخش میشوند و به هیجوجه از تنگه و مجرای باریک عبور نمیکنند و اگر هم قصد عبور داشته باشند بصورت تک و توک با کمترین تلفات ! برای همین عرض کردم که فرمانده خاص الخاص اندازه غریضه یک بچه ماهی هم شعور نظامی نداشته و از نظر بنده طبیعی بوده که نداشته باشد چون ایشان قبل از 57 در هیچ عملیات نظامی هیچ مسیولیتی نداشته بنابراین تجربه اش را نداشته ولی برای پامنبری ها که از صبح تا شام شعایر پوشالی و تحریف در بیوگرافی تو مغزشون فرو کرده اند بسادگی درکی از این ضعف ندارد و بی دلیل نیست که ایشان هزارو خورده ای را در تنگه به فنا میدهد و تازه طلبکار هم میشود و در نشستها رسما میگوید شماها حواستون به جنس مخالفتون بود !!! زهی بی شرمی ... یارو اندازه یک ماهی رودخونه غریزه نظامی نداره بعد نیروهای جان برکفی که به شعایر توخالی ایشان اعتماد کرده اندو تلفات سنگین داده اند ، بدهکارهم میشوند !!! وای برما و وای برما ....

ناشناس گفت...

گفتن واقعیت ها هیچگاه ضرر نداره و اصلا مرز و حد نمیشناسه ... دقیقا بیاد دارم در تاریخی که تقی شهرام زیر بار دادگاه نمیرفت وبرای رژیم مشروعیتی قایل نبود و خودش را برای مرگی شرافتمندانه کاملا اماده کرده بود و اعدام شد ... نشریه مجاهد در صدور اطلاعیه های جوروواجورش از خمبنی به عنوان " پدر بزرگوار " و " امام خمینی رهبر بلامنازع انقلاب " نام میبرد ... بروید به ارشیوها مراجعه کنید و صحت و سقم ادعای فوق را خودتان ببینید . پس چگونه است که تقی شهرام میشود اپورتونیست و اقای رجوی میشود قهرمان !!! بنده به هیچوجه تمایلی به شهرام ندارم اما این مثالی است از اثبات فرصت طلبی و تحریف و هورا کشیدن پامنبری های ولایت مدار.... وای برما ... وای برما ... هزاران تاسف !

ناشناس گفت...

ازادیخواهان همچون پرندگانی هستند که در اسمان بسوی عدالت و ازادی در حال پروازند و موانع را پشت سر میگذارند و لجن پراکنان صیادانی هستند که تیرشان تمام شده و لجن به سوی پرندگان عدالت و ازادی پرتاپ میکنند تا شاید بالی بشکنند و ... ماکه حقیقت را میدانیم وظیفه داریم سپری باشیم در مقابل لجن پراکنی مشتی هرزه نویس و هرزه گوی پامنبری ولایت مدار . تا پرندگان عدالت و ازادی بدانند که تنها نیستند ... سرت سلامت اهای پرنده زخم خورده ... بالانت سلامت باد ... موفق باشی اقای یغمایی

ناشناس گفت...

دوستی سوال کرده بود که این جمهوری اسلامی دموکراتیک با اسلام بردبار یعنی جی ؟ من چون مجاهد نیستم راستش نتونستم پاسخ بدم ولی گفتم فرض کن چلوکباب سلطانی با کوبیده مخصوص ! البته دوستم به این سادگی ها قانع نمیشه چون اولا اهل اندیشه است دوما فردیت داره و بلافاصله گفت ماهییت کوبیده از گوشته حالا ساده و مخصوصش فقط ژست رستوران هست و راستش من چیزی برای گفتن نداشتم و کوتاه امدم ... همچنین پرسید که فردیت کلفت یعنی چی ؟! در پاسخ گفتم یعنی انقدر فردیتت کلفت و ضخیم باشه که به این سادگی ها جاذبه های کاذب ژست رهبری ولایت مدار منکوبت نکنه ! برگشت گفت فردیت حتی اگه نازک هم باشه بهتر از نداشتنشه ! خیلی سوال داشت ... مثلا میگفت نون خور سازمان یعنی چی ؟! ویا میگفت مگه تضاد حل کردن خیلی تخصص میخواد که باهاش میزنن تو سر پامنبری ها که خاک برسرتون ! مگه تا حالا تضاد حل کردین ؟ تضاد حل نکرده اومدین پای سفره حاضراماده مسعود ! مسعود قبلا تضاد را حل کرده و حالا شما اومدین پای سفره حاضر اماده !!! کثافت و حقارت موجود در این ادبیات " قهرمانانه " ! واقعا ادمو شرمسار میکنه که ای بابا اینم شد درس ایده الوژی ؟! حالا شما تصور کن که یکسری پامنبری هم برای این اراجیف زشت و کریه دست افشان و پاکوبان دچار شور و شوق ایده الوژیک هم بشوند !!! وای برما ... وای برما ... محاهدین قبل از ۵۷ کجا و این جماعت فرصت طلب لیچارگوی ولایت مدار کجا ! مجاهدی که قبل از ۵۷ ژنرال امریکایی از وجودش هراسان بود کجا و مجاهدین امروزی نوکر دست به سینه ژنرالهای امریکایی کجا !!! بله هر چیزی و پدیده ای تغییر میکند ولی نه الزاما روبه بالندگی ... نمونه اش در ادبیات فوق هویداست . به کسی که جانش را کف دستش گرفته و امده تا مبارزه کند میگویند نون خور تضادحل نکرده سر سفره مسعود ! و به کسی که انتقاد کند میگویند طعمه ! و به کسی که با سرشکستگی و خواری و حقارت محض پیروی کند میگویند "قهرمان "
ولی خودشان پنهانی دست در دست مامورین وزارت اطلاعات عراق و در نهایت کرنش و خواری و التماس کرون کرون دلار مزدوری میگیرند و فیلم های مستند و شرم اور ان موجود است ! و بعد میایند در نشستها ژست استقلال مالی میگیرند !!! و خود را چگوارا معرفی میکنند ! ایا چگوارا هم پنهانی از مامورین باتیستا جیره و مواجب مزدوری دریافت میکرد ؟! ویا خودشان را همردیف ستارخان و میرزا کوچک خان و مصدق معرفی میکنند ! ایا مصدق هم پنهانی از وزارت اطلاعات مواجب مزدوری دریافت میکرد ؟! دلم واقعا برای این مامنبری های واداده فردیت گم کرده میسوزد و واقعا جگرم میسوزد ..... خون بیش از ۴۰ هزار جوون کجا رفت ؟ کتابجه شد در دست ژنرالهای امریکایی ؟؟؟؟!!!! سرکوچه کمینه مجاهد پرکینه !!!! بجای جواب دادن بهتر است در خود فرو رویم و لحظه ای خفه خون بگیریم تا شاید فردیت گم شده را بازیابیم ...
ای داد بیداد ... ای داد بیداد ...

ناشناس گفت...

تعجبم از بعضی دوستان که هنوزم که هنوزه یاوه های این فرصت طلب بزرگ یعنی اقای رجوی رویشان بی تاثیر نبوده از ان جمله اند ان یاوه ها : ۸۰% علیه رژیم و ۲۰% علیه محاهدین تا شنوندگان گمراه شوند غیره ... این متدولوژی دقیقا جوهر تفکر شخص رجوی است و واقعا به حق باید گفت از کوزه برون همان طراود که در اوست ! اگر به مصاحبه های ایشان در نشریه مجاهد در رابطه با مسائل مختلف مراجعه شود دقیقا این تفکر اپورتونیستی را در برخورد ایشان به گروه های سیاسی میبینید و نشان از چنین مکانیزمی در تفکر ایشان وجود دارد ... همینکه ایشان عقلش میرسد و به فکرش میرسد که چنین روشی را از قول رژیم بگوید قطعا در مرکز اندیشه ایشان چنین روشهایی بصورت غریزی نهادینه است که من از ان به عنوان یکی از خصیصه های اپورتونیستی از جنس اتهام موذیانه و کاملا فرصت طلبانه نام میبرم که به منظور لجن مال کردن هر نوع انتقادی و اعتراضی صورت میگیرد ( مانند اینکه هرکس به ظلم و بیکاری و خفقان و سرکوب و وعده های سرخرمن رژیم اعتراض کند حتما جیره خوار غرب است )... در واقع میخواهد سقف را در جایی بزند که زبان برون کند !!! و پامنبری های زبان بسته فردیت از دست داده از زیر سنگ قبر درامده ( اشاره به اموزشهای ایده الوژیک مریم خانم رییس جمهور منتصب رییس شورای ملی مقاومت ) نیز به عنوان لشگر نون خور سفره مسعود عین بلبل باغ گلستلن سعدی ان را کشف و تکرار میکنند . یعنی هرکس به اسب شاه ولایت بگوید یابو ! ۸۰% به رژیم زده و ۲۰ % به دکون دستگاه رهبر عقیدتی ! با این حربه قصد دارند زبان برون کنند چون خودشان میدانند منتقدین اصلی ممکن است از ننگ وابستگی به رژیم ، انتقادی به انها نکنند تا بتوانند افسار پامنبری هارو بهتر بگیرند و به میوه چینی و فرصت طلبی شان ادامه دهند و کسی رسوایشان نکند . اگر فیلم اموزشهای ایده الوژیک رهبرو رییس جمهور منتصبش را نگاه کنید بارز ترین نکته این است که انها به هیچی کاری تدارند و فقط در پی ان هستند که همدیگر را گنده کنند و در مغز پامنبری ها فرو نهند و این بسیار بارز است و از سویی بسیار خجالت اور ! اخر کدام سننی اینگونه با شائبه خودشیفتگی تمام عیار در دوزان حیات سیاسی - نظامی محاهدین قبل از سال ۵۷ و به استناد کدامین نمونه و سند وجود داشته است ؟؟؟ سقوط ایرادی ندارد زیرا همیشه به عنوان رشد بخشی از پدیده ها در مسیر تکاملی قابل هضم است اما نه سقوط اخلاقی با اجرای سناریوی در خفا طراحی شده برای فریب مشتی انسان جان برکف که قراراست فقط نقش پامنبری بازی کنند و فدای رهبر شوند ! هرچه کودن تر و سرافکنده تر و چاپلوس تر باشند رده شان بالاتر میرود !!! و هرچه باهوش تر و کنجکاو تر و پرسشگرتر و دارای شخصیت قوی باشند حتما که نفوذی اند ! زهی بی شرمی ... یکی نیست به این اقای رهبر بگه مگر همه مثل تو هستند که نفوذی اطلاعات در سازمان باشند و اگرنه که مجبور به روابط پنهانی با وزارت اطلاعات عراق نبودید ! وگرنه که حبوش برای شما در جلسه محرمانه اطلاعاتی شرح وظایف تعریف نمیکرد و خیلی راحت میامد در جمع پامنبری ها و بصورت علن برای شما شرح وظایف تعریف میکرد و چندتا کارتن پول حاوی میلیون دلار هم در حضور جمع به شما میداد ... چرا در خفا ؟؟؟ واگر نبود ان فیلمها ، امروز چه میگفتید ؟ واقعا یک رهبری فرصت طلب ناشایست میتواند که در یک شرایط مشخص تاریخی ناتوانی خودرا با شعائر پوشالی بپوشاند و سازمان را ملک و طلق شخصی خود کرده و برده داری تشکیل بدهد و همچنان شعار بدهد ! مرگ بر بورژوازی ! زنده باد برده داری !!!

ناشناس گفت...

تعجبم از بعضی دوستان که هنوزم که هنوزه یاوه های این فرصت طلب بزرگ یعنی اقای رجوی رویشان بی تاثیر نبوده از ان جمله اند ان یاوه ها : ۸۰% علیه رژیم و ۲۰% علیه محاهدین تا شنوندگان گمراه شوند غیره ... این متدولوژی دقیقا جوهر تفکر شخص رجوی است و واقعا به حق باید گفت از کوزه برون همان طراود که در اوست ! اگر به مصاحبه های ایشان در نشریه مجاهد در رابطه با مسائل مختلف مراجعه شود دقیقا این تفکر اپورتونیستی را در برخورد ایشان به گروه های سیاسی میبینید و نشان از چنین مکانیزمی در تفکر ایشان وجود دارد ... همینکه ایشان عقلش میرسد و به فکرش میرسد که چنین روشی را از قول رژیم بگوید قطعا در مرکز اندیشه ایشان چنین روشهایی بصورت غریزی نهادینه است که من از ان به عنوان یکی از خصیصه های اپورتونیستی از جنس اتهام موذیانه و کاملا فرصت طلبانه نام میبرم که به منظور لجن مال کردن هر نوع انتقادی و اعتراضی صورت میگیرد ( مانند اینکه هرکس به ظلم و بیکاری و خفقان و سرکوب و وعده های سرخرمن رژیم اعتراض کند حتما جیره خوار غرب است )... در واقع میخواهد سقف را در جایی بزند که زبان برون کند !!! و پامنبری های زبان بسته فردیت از دست داده از زیر سنگ قبر درامده ( اشاره به اموزشهای ایده الوژیک مریم خانم رییس جمهور منتصب رییس شورای ملی مقاومت ) نیز به عنوان لشگر نون خور سفره مسعود عین بلبل باغ گلستلن سعدی ان را کشف و تکرار میکنند . یعنی هرکس به اسب شاه ولایت بگوید یابو ! ۸۰% به رژیم زده و ۲۰ % به دکون دستگاه رهبر عقیدتی ! با این حربه قصد دارند زبان برون کنند چون خودشان میدانند منتقدین اصلی ممکن است از ننگ وابستگی به رژیم ، انتقادی به انها نکنند تا بتوانند افسار پامنبری هارو بهتر بگیرند و به میوه چینی و فرصت طلبی شان ادامه دهند و کسی رسوایشان نکند . اگر فیلم اموزشهای ایده الوژیک رهبرو رییس جمهور منتصبش را نگاه کنید بارز ترین نکته این است که انها به هیچی کاری تدارند و فقط در پی ان هستند که همدیگر را گنده کنند و در مغز پامنبری ها فرو نهند و این بسیار بارز است و از سویی بسیار خجالت اور ! اخر کدام سننی اینگونه با شائبه خودشیفتگی تمام عیار در دوزان حیات سیاسی - نظامی محاهدین قبل از سال ۵۷ و به استناد کدامین نمونه و سند وجود داشته است ؟؟؟ سقوط ایرادی ندارد زیرا همیشه به عنوان رشد بخشی از پدیده ها در مسیر تکاملی قابل هضم است اما نه سقوط اخلاقی با اجرای سناریوی در خفا طراحی شده برای فریب مشتی انسان جان برکف که قراراست فقط نقش پامنبری بازی کنند و فدای رهبر شوند ! هرچه کودن تر و سرافکنده تر و چاپلوس تر باشند رده شان بالاتر میرود !!! و هرچه باهوش تر و کنجکاو تر و پرسشگرتر و دارای شخصیت قوی باشند حتما که نفوذی اند ! زهی بی شرمی ... یکی نیست به این اقای رهبر بگه مگر همه مثل تو هستند که نفوذی اطلاعات در سازمان باشند و اگرنه که مجبور به روابط پنهانی با وزارت اطلاعات عراق نبودید ! وگرنه که حبوش برای شما در جلسه محرمانه اطلاعاتی شرح وظایف تعریف نمیکرد و خیلی راحت میامد در جمع پامنبری ها و بصورت علن برای شما شرح وظایف تعریف میکرد و چندتا کارتن پول حاوی میلیون دلار هم در حضور جمع به شما میداد ... چرا در خفا ؟؟؟ واگر نبود ان فیلمها ، امروز چه میگفتید ؟ واقعا یک رهبری فرصت طلب ناشایست میتواند که در یک شرایط مشخص تاریخی ناتوانی خودرا با شعائر پوشالی بپوشاند و سازمان را ملک و طلق شخصی خود کرده و برده داری تشکیل بدهد و همچنان شعار بدهد ! مرگ بر بورژوازی ! زنده باد برده داری !!!

ناشناس گفت...

با دوستم نشسته بودیم و فیلم نشستهای ایده الوژیک جماعت رجوی در اشرف را نگاه میکردیم اما انچه را که مارا متعجب ساخت این بود که ظرف مثلا دوساعت حرافی باور بفرمایید صدها تناقض اشکار بغایت اپورتوتیستی در لابه لای مطالب ایشان مطرح میشد که حتی توان جمع و جور کردن انرا نداشتند و میامدن ابرویش را درست کنن و چشمش را هم کور میکردند و تعجب انکیزتر اینکه دقیقا پامنبری ها بدون تردید متوجه تناقضات میشدند اما نمیدانم چرا دست افشان و پاکوبان کف میزدنند ! هواداران حزب توده را قبل از سال ۳۲ هنگام سخنرانی کیانوری تداعی میکرد . درانحا هم هرچه کیانوری میگفت پامنبری ها کف میزدند ... و جالبه سرنوشت این دو جریان مشابهت های بسیاری با هم دارد . پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ رهبران حزب توده فرارکردند و به الملن شرقی رفتند حال انکه بسیاری از هوادارن ایشان اسیر و اعدام شدند و بعد از ۳۰ خرداد نیز رهبران مجاهدین فرارکردند و به فرانسه رفتند و بسیاری از هواداران ایشان اسیر و اعدام شدند . جالبه که رهبران هیچگاه رفتن خودرا فرار معنی نمیکنتد و انرا حفظ رهبری برای ادامه مبارزه معنی میکنند ! و این ماجرا همواره ادامه داشته و دارد ...

ناشناس گفت...

در فیلمی که از نشستهای ایده الوژیک جماعت رجوی در عراق دیدم مواردی از ان هنوزم برایم سوال است ! مریم خانم در کنار اقا مسعود نشسته بود و ضمن اینکه از مسعود چپ و راست تعریف میکرد و اورا بی نظیر جلوه میداد مرتب پامنبری هارا با این عنوان رسما و عامدا تحقیر میکرد که : مسعود تضادها را حل کرده و شماها اومدین پای سفره حاضرواماده ! و مسعودهم بادی به غبغب انداخته بود و در عین ژست تواضع سیگار میکشید ! تضاد حل کردن یعنی جی ؟ این همان سوالی است که در ذهن مامنبری ها هم روشن میشود ولی چون از یک زاویه مرزرق و برق تحت لوای شعارهای پوشالی - تاریخی مطرح میشود این طفلکها فکر میکنتد حل این تضادی که مریم خانم به ان میبالد شاید چیزی شبیه خلق تئوری نسبیت انیشتن یا مثلا کشف یکی از قوانین طبیعت است که به نام ایشان در فلان سازمان علمی - بین المللی ثبت است ! وقتی دقت کردن متوجه شدم حل تضادها همان مزخرفاتی است که منجر میشود به اینکه هی بگوید ۶ ماه دیگه میاییم و ۲۰ سال بگذرد و باز بگوید ۶ ناه دیگه !!! و چیزهایی تو این مایه ها و شایدهم کمی بیشتر ... مثلا اتخاذ موضع علیه "اپورتونیستها" ! در سال ۵۴ و .... یعنی چشماتو ببند روی خونبارترین مبارزه ای که "باند" بهرام ارام بر علیه رژیم شاه انجام میدهد و فقط سعی کنید منزوی اش کنید یا او را به اصول برگردانید ! بعد هم از بهرام ارام به عنوان اپورتونیست یاد کند !!! احتمالا این همون حل تضادی است که مریم با افتخار از ان سخن میگوید . و طفلک پامنبری ها که نه میدانند بهرام ارام که بود ، ونه میدانند اپورتونیست کیست ... اپورتونیست کسی است که در سیاه ترین دوره خفقان پلیسی قبل از ۵۷ فرمانده مهم ترین عملیات نظامی مجاهدین را عهده داربوده و در داخل کشور میشامیش دوستانش در صف مبارزه حضورداشته و عاقبت در محاصره نارنجک میکشدو جان میبازد یا اپوراونیست همان اقای رجوی است که روبروی پامنبری ها نشسته و سیگار میکشد و از جیب بهرام ارام به جیب خود میریزد و در دیای تناقض شنا نیکند و در همان واحد دارای روابط پنهانی با وزارت اطلاعات عراق ( استخبارات ) است ! واقعا غم انگیز است این ماجرای اپورتونیزم در تاریخ سیاسی ایران . بی بته هایی که بدون داشتن تجربه نظامی فرمانده شدند و چوپان ... بیش از هزار پامتبری ولی جان برکف را از تنگه ای گذراندند که حتی غریزه نظامی ماهیان رودخونه هم در تکانل تاریخی برای بقاء غریزی به ان اشراف دارند اما این رهبر خودشیفته محورطلب کله پوک به ان نه تنها اگاهی و اشراف نداشت بلکه بقیه بازماندگان زخمی و مجروح را متهم کرد که به فکر جنس مخالف بودید وگرنه مریم را به تهران میرساندید ! اپورتونیزم را ببینید تا کجاست ؟ خودش بخوبی میداند که مریم در شرایط جنگی جرات رفتن به تهران ندارد ولی او اپورتونیستی چنین ادعایی میکند که به کشته شدگان و زخمی و محروحان بگوید که به ظاهر سانتی مانتال او نگاه نکنید چون ایشان از شما خطرناکتر است !!! مادام و موسیو با همین مزخرفات برای هم سالهاست نوشابه باز میکنند ... طفلک مامنبری ها ... جگرم برایشان میسوزد . در دهه ۶۰ و در کشاکش قتل عام ها اقای ابریشمجی هم برای اینکه از غافله عقب نماند میگفت مریم میخواست سیانور بخوره ولی من ممانعت میکردم !قبل از امدن فیلمهای مزدوری اطلاعات عراق در صدا و سیما با احساسات برای بینندگان میگفت : هنه بنیه مالی ما کمکهای مردم از ایران و خارج از ایران است ! بعدا دیدیم در کنار ماموران وزارت اطلاعات عراق کارتن کارتن بصورت منهانی مواجب مزدوری دریافت میکنتد !!! اینج بود که معنی اپورتونیزم در همه اشکال بارزتر میشود .

ناشناس گفت...

با دوستم نشسته بودیم و فیلم نشستهای ایده الوژیک جماعت رجوی در اشرف را نگاه میکردیم اما انچه را که مارا متعجب ساخت این بود که ظرف مثلا دوساعت حرافی باور بفرمایید صدها تناقض اشکار بغایت اپورتوتیستی در لابه لای مطالب ایشان مطرح میشد که حتی توان جمع و جور کردن انرا نداشتند و میامدن ابرویش را درست کنن و چشمش را هم کور میکردند و تعجب انکیزتر اینکه دقیقا پامنبری ها بدون تردید متوجه تناقضات میشدند اما نمیدانم چرا دست افشان و پاکوبان کف میزدنند ! هواداران حزب توده را قبل از سال ۳۲ هنگام سخنرانی کیانوری تداعی میکرد . درانحا هم هرچه کیانوری میگفت پامنبری ها کف میزدند ... و جالبه سرنوشت این دو جریان مشابهت های بسیاری با هم دارد . پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ رهبران حزب توده فرارکردند و به الملن شرقی رفتند حال انکه بسیاری از هوادارن ایشان اسیر و اعدام شدند و بعد از ۳۰ خرداد نیز رهبران مجاهدین فرارکردند و به فرانسه رفتند و بسیاری از هواداران ایشان اسیر و اعدام شدند . جالبه که رهبران هیچگاه رفتن خودرا فرار معنی نمیکنتد و انرا حفظ رهبری برای ادامه مبارزه معنی میکنند ! و این ماجرا همواره ادامه داشته و دارد ...

ناشناس گفت...

امروز جماعت رجوی به یک تشکیلات مالی - تبلیغاتی تبدیل شده اند یعنی استفاده از یکسری حرف های دهه ۴۰ و ادبیات جنجالی پوشالی و توخالی "قهرمانانه " برای اداره پامنبری ها و از سوی دیگر روابط مالی بده - بستان از این بگیر به اون بده و از این سفارش بگیر به گوش اون برسون به این بده تا فلان مطلب در فلان جا چاپ بشه و به این بگو به اون بگه کجا و چقدر پول بریزیم به حساب و اینو بگو و اینو نگو و از این حرف ها و بنابراین برای فعالیت در این به بخش فقط و فقط اسکناس و موجودی بانکی و اعتبار و سرمایه کلان میخواد که با کمک مالی حسن و حسین و بهنلم و کامبیز و فاطمه و زینب و مژگان و زهره جفت و جور نمیشه .
بنابراین دهه ها از وزارت اطلاعات عراق میلیونها دلار پول گرفتن و تو جاهای خاص سرمایه گذاری کردن و همجنین میلیونها دلار از شیوخ عرب و خصوصا عربستلن سعودی گرفتن و میگیرن و به سرمایه گذاری هاشون افزایش دادن و کلا سود حاصله از پول نزدوری خرج سناتور ها و ژنرالهای انریکایی و سایرین در اروما و لابی ها و واسطه ها و خرج و نرج سابن و هتل و هوامیما و غذا و محل زندگی مریم خانم و خدم و حشم میشود ... بقیه مامنبری ها هم که با حقوق اندک پناهندگی زندگی بخور نمیر و کارگری و باغبوتی در محوطه سرسبز محل اقامت مهر تابان ! ولنا عارضم که به عقیده شخص بنده عین اله ! بخش اعظم سرمایه ها بنلم برادران رجوی هاست و بخش کوچک ات بنام یکی دونفر دیگر که قطعا ابریشمجی و برادر مریم خانم . یعنی اینطوری بگم اگر این سرمایه ها در دست محدودی بلوکه نبود محال بود امثال خیلی از قدیمیها که از بردن نامشون خودداری میکنم تا این حد پامنبری و نوکر صفت بشوند ! چه بعضی هاشون از دوستان فابریک خود حتیف نژاد بوره اند و اگر نبود اقتدار مالی خانواده رحوی بر این تشکیلات ... به این نفتی ها کولی نمیدادنند . تو سن بالا مجبورن و لاغیر . هیچ رابطه ای بین این تشکیلات با انثال جولیاتی و بولتن نیست جز رابطه مالی واگر غیراز این بساندیشید ساده لوح هپلی هپول هستید . اینها موارد بارز و نشخص است واز ذکر موارد غیربارز خودداری میکنم گرجه بخشی از واقعیت را در دل خود دارند . قدرت مالی پشتواته سازماندهی است . وقتی از فللن کشور در فلان تاریخ در فلان میتینگ حاضر میشوند پشت قضیه را ببینید که بلیط رفت و برگشت باضافه هتل و غذا و برنامه های تفریحی کوتاه ساپورتش میکند و همه اینها یعنی صرف پول و دلار که سازماندهی را عملی میسازد . البته شاید پامنبری ها از درک این مکانیزم عاحز باشند و یا اینکه ورود به چنین حریمی مرز سرخ باشد و بعدا باید روی کاغذ لحظه خود را بنویسند و خلع رده شوند !!! ای داد بیداد ... ای داد بیداد ... کجایند انانکه جانشان را در کف اخلاص گذاشتند و رفتند تا شاهد استحاله و تزویر نباشند !

ناشناس گفت...

جایی خوندم البته از قول منبع معتبر که قبل از سال ۵۷ یکبار که چندتن از اعضای کادر مرکزی ان ایام قراربوده به نشست دانشجویان مبارز عرب در احتمالا اردن بروند اقای رجوی را به عنوان مترجم با خود برده بودند و در انجا قرار میگذارند که متنی اماده کنتد تا در گردهم ایی قرائت شود که مبارزین عرب از دیدگاههای مجاهدین مطلع شوند و میدهند که رجوی تهیه کند ... وقتی متن تمام میشود میبینند رجوی نوشته ایده الوژی ما از سرچشمه فیاض قران امده !!! که بدیع زادگان مخالفت میکند و ان را خط میزند و میگوید مگر ما اخوان المسلم هستیم که این چرندیات را مینویسی ! از انجا رجوی هرج کها میرود بر علیه بدیع زادگان صفحه میگذارد اما بعد از دستگیریهای گسترده شهریور ۵۰ وقتی میبیند که پشت بدیع زادگان را با اجاق سوزانده اند و قرار است فردایش اعدام شود از فرصت طلبی های خود عذاب وجدان میگیرد و در حضور جمع گریه میکند . خبر کاملا موثق است و هیچ تحریفی دران نیست .این نمودها نشان از روحیات افراد است ... افرادی که ذاتا فرصت طلب و تو جیب ریز هستند و میتوانند هم در جامعه باشند و هم در سازمانها ... فرصت طلبی مرز خاصی ندارد .

ناشناس گفت...

اگر دقت کرده باشید هواداران جماعت رجوی در مطلبی که مینویستد و منتشر میکنند بجای استدلال و قیاس درست و گفتن واقعیت ها مرتب شعارهای توخالی میدهند نانن تیغ و تبر و شکنجه و سرما و مقاومت و نظائر ان و بعد طبق معمول مخالفین را با مثلا اسم بردن از افرادی نظیر من باب مثال بتول سلطانی مقایسه میکنند یعنی هرکس به اتها اناقاد کنه کسی نیست جز بتول سلطانی !!! عجب استدلالی ! ولی در هملن واخد چنلن نشئه شعارهای توخالی و معمول خود میشود که حتی یادش میره که همین بتول سلطانی از اعضای شورای نرکزی همون تشکیلاا تیغ و تبر و ... بوده و سالها ایشان هم نانند خود او با همین شعارهای توخالی و پوشالی مخالفین را مثلا سرکوب میکرده ! حالا ببین این تشکیلات چکار کرده که صدها نفر امثال بتول سلطانی را به سمت رژیم متمایل کرده است ! مقصر کیست ؟ من نوعی ؟ یا رهبر عقیدتی ؟ وقتی چهارتا فیلم میاد بیرون و معلوم میشه که رهبر عقیدتی با ان هارت و هورت و زرت و پورت عین گماشته در روابط پنهانی به نوکری وزارت اطلاعات عراق میرود و تمکین میکتد و پول میگیرد پس چرا بتول سلطاتی نکند ؟! اگه مزدوری و ایجاد روابط پنهانی بده چرا رهبر عقیدتی کلیدشو استارت کرده ؟؟؟ چطور رهبر عقیدتی میتونه برای شورای نگهبان نامه بنویسه ( حالا به هردلیل و بهانه و هدف ) اما امثال بتول خانم نمیتونن ؟ تو را به مقدساتتون بروید دست از نوشتن مزخرفات تیغ و تبری و شکنجه ای بردارید و هنگام نوشتن کمی تامل کنید . ضمنا هیچ فرقی به لحاظ محتوا بین روابط پنهانی رهبر عقیدتی با وزارت اطلاعات عراق و روابط بتول خانم نیست ... محتوا یکی است و سعی نکنید با شعائر پوشالی توخالی تیغ و تبری بین خودتلن مرز سرخ ! بکشید . اگه فکر میکنید ادامه دهنده راه محاهدین قبل از ۵۷ هستید سخت در اشتباهید یعنی تو توهم هستید . درست مثل اینه که تصور کنید فرخ نگهدار ادامه دهنده راه چریکهای فدایی قبل از ۵۷ است !!! خواهشا از اسب توهم و شعارهای تیغ و تبری پیاده شوید .

ناشناس گفت...

در کدام نقطه از جهان سازمانی را میشناسید که از ۵۰۰۰ نفر رسما حدود ۱۰۰۰ نفر ان بروند به سمت رژیم و حدود ۱۰۰۰ نفران هم جدا بشوند ولی به هیچ سمتی نروند و بروند دنبال زندگیشون و حدود ۱۰۰۰ نفرش هم در قتلگاه تنگه گرفتار نبوغ نظامی فرمانده ای بشوند که به اندازه بچه ماهی های داخل رودخانه هم شعور نظامی نداشته و نداره و ۲۰۰۰ نفرهم بصورت نخودی در البانی تحت اموزش های ایده الوژیک مزخرف باشند و یکی درمیون هم فرارکنند !!! اهااای ... ! ای نویسنده تیغ و تبری ! بجای فحش و ناسزا و قیاسهای اراده گرایانه مع الفارق بشین اوضاع را انطور که واقعی است کنکاش کن و مورد واکاوی قراربده تا شاید بیوفتی تو ریل صحیح . کمی فکر کن و به فردیت خود برگرد تا سالن های پرزرق و برق گردهمایی هارا بهتر درک کنی و بفهمی که چرا امثال جولیانی ها و بولتون ها تریبون دارند اما تو هرگز نداری ! تو را به مقدساتت قسم بجای نوشتن مطالب تند و تیز تیغ و تبری ! لحظه ای فکر کن که چرا جزو قاذوراتی ؟ منتقدین را بصورت اراده گرایانه ذهنی به امثال بتول سلطانی نچسبان ... او هم روزی عضو شورای مرکزی همین تشکیلاتی بوده که تو خودت را امروز برایش پاره پوره میکنی ..‌. چه شده است که او به سمت رژیم رفته است ؟ فکر کن . او هم روزی منتقد را با شعارهای تیغ و تبری منکوب ! میکرد . مشکل از کجاست ؟ از فرماندهی است یا از اموزش های ایده الوژیکی که چیزی جز سرهم کردن مشتی لاطائلات نیست ؟ کمی فکر کن ... به فردیت خود بازگرد تا اطرافت را ببینی ...

ناشناس گفت...

از انقلاب ایده الوژیک تعریف و تحلیل زیاد شنیده ام و هرکدام از زاویه ای ... ولی با مطالعه ای که در این زمینه کردم این ماجرا چیزی نبوده جز اینکه اعضای قدیمی را در مقابل سیل انتقادات به اشتباهات مکرر و پیوسته اقای رجوی دست بسته کنی ولاغیر . یعنی بنام برابری زن و مرد ( که در بخش پنهان ان عشقی دوطرفه وجود داشته و البته ایرادی هم ندارد ) بیایید با دادن رده های بالا به زنان در عمل مردان را تحت مسئولیت انان دربیاورید و زبانشان را ببرید ولاغیر . تا اینجا مسعود میتواند هر انتقادی را از سوی اعضای قدیمی بایکوت و چه بسا فرصت طلبانه سرکوب کند و از حیض انتفاع بیاندازد ( پیام روشن است یا بمون و تمکین کن یا برو لجن مال شو ) این تا اینجا !
مرحله بعدی اینه که وقتی شورای مرکزی را دادید به خانم ها ممکنه مریم کمرنگ بشه ! پس میشوند هم ردیف و از انجایی که همردیف بطور استراتژیک مشکل ایجاد میکند بنابراین میشود مهرتابان و صاحب همه دارایی های سازمان ! ( فکر کنم قبر حنیف و سعید محسن و بدیع زادگان لرزید ! ) بعد برای اینکه بین مریم و بقیه فرق ایجاد بشه پس لیاس ایشون باید با بقیه فرق داشته باشه و روی مبل سلطنتی بشینه و کلی خدم و حشم داشته باشه ( چیزی شبیه جامعه بی طبقه توحیدی !) ایتجا قبر تقی شهرام لرزید اخه میگن اولین بار ایشون در تنظیم دفاعیات دادگاه سال ۵۰ از این عبارت استفاده کرده ) بعد تدریجا همه اعضای شورای مرکزی موظفند به افراد تحت مسئولیتشون بگن شماها باید مریم را برسونید تهران !!! ( اینجا قبر موسی خیابانی و علی زرکش لرزید )
اخه ایشون که قبلا در تهران بوده اند فرارکرده اند امده اند پاریس ... حالا دوباره برگردنند ؟! ضمنا ایشون خیلی هم " قهرمان " ! هستند ... نسرین ستوده و نرگس محمدی و امثالهم هم مزدور رژیم هستن . اینهایی که در ایران مبارزه میکنند مزدور رژیم هستن ولی ایشون که تو پرقو ودر قلب مهد دموکراسی دنیا بر علیه رژیم شعار میده " قهرمان " هستن ! واقعا این درد بی درمان را باید به چه کسی گفت ؟ باور کتید اگر سنگ بفهمد از اینهمه اپورتونیزم اب میشود .

ناشناس گفت...

اهااای مزدوران قلم بدست تیغ و تبری ! اهااای کساتی که زمین و زمان را ناجوانمردانه بهم میدوزید تا چهره های صدیق و مبارز میهن را وابسته به رژیم نشان بدهید ! به اشک یتیمان و به ناله کودکان گرسنه خیابانهای ایران قسم که در تداوم ظلم و ستم و بقای نابرابری و خفقان دست کمی از ارتجاع ندارید ... اخر مگر میشود ازادیخواهانی را که به فرصت طلبی شمایان انتقاد میکنند ناجوانمردانه و در زیر لوای شعارهای پوشالی تیغ و تبری لجن مال کرد ؟! فردیت گمشده خود را بیابید و از این منجلاب فرهنگ پوشال تیغ و تبری و کف و سوت های ربات گونه خلاص شوید تا ظلم زودتر برود .

ناشناس گفت...

از انقلاب ایده الوژیک تعریف و تحلیل زیاد شنیده ام و هرکدام از زاویه ای ... ولی با مطالعه ای که در این زمینه کردم این ماجرا چیزی نبوده جز اینکه اعضای قدیمی را در مقابل سیل انتقادات به اشتباهات مکرر و پیوسته اقای رجوی دست بسته کنی ولاغیر . یعنی بنام برابری زن و مرد ( که در بخش پنهان ان عشقی دوطرفه وجود داشته و البته ایرادی هم ندارد ) بیایید با دادن رده های بالا به زنان در عمل مردان را تحت مسئولیت انان دربیاورید و زبانشان را ببرید ولاغیر . تا اینجا مسعود میتواند هر انتقادی را از سوی اعضای قدیمی بایکوت و چه بسا فرصت طلبانه سرکوب کند و از حیض انتفاع بیاندازد ( پیام روشن است یا بمون و تمکین کن یا برو لجن مال شو ) این تا اینجا !
مرحله بعدی اینه که وقتی شورای مرکزی را دادید به خانم ها ممکنه مریم کمرنگ بشه ! پس میشوند هم ردیف و از انجایی که همردیف بطور استراتژیک مشکل ایجاد میکند بنابراین میشود مهرتابان و صاحب همه دارایی های سازمان ! ( فکر کنم قبر حنیف و سعید محسن و بدیع زادگان لرزید ! ) بعد برای اینکه بین مریم و بقیه فرق ایجاد بشه پس لیاس ایشون باید با بقیه فرق داشته باشه و روی مبل سلطنتی بشینه و کلی خدم و حشم داشته باشه ( چیزی شبیه جامعه بی طبقه توحیدی !) ایتجا قبر تقی شهرام لرزید اخه میگن اولین بار ایشون در تنظیم دفاعیات دادگاه سال ۵۰ از این عبارت استفاده کرده ) بعد تدریجا همه اعضای شورای مرکزی موظفند به افراد تحت مسئولیتشون بگن شماها باید مریم را برسونید تهران !!! ( اینجا قبر موسی خیابانی و علی زرکش لرزید )
اخه ایشون که قبلا در تهران بوده اند فرارکرده اند امده اند پاریس ... حالا دوباره برگردنند ؟! ضمنا ایشون خیلی هم " قهرمان " ! هستند ... نسرین ستوده و نرگس محمدی و امثالهم هم مزدور رژیم هستن . اینهایی که در ایران مبارزه میکنند مزدور رژیم هستن ولی ایشون که تو پرقو ودر قلب مهد دموکراسی دنیا بر علیه رژیم شعار میده " قهرمان " هستن ! واقعا این درد بی درمان را باید به چه کسی گفت ؟ باور کتید اگر سنگ بفهمد از اینهمه اپورتونیزم اب میشود .

ناشناس گفت...

در کدام نقطه از جهان سازمانی را میشناسید که از ۵۰۰۰ نفر رسما حدود ۱۰۰۰ نفر ان بروند به سمت رژیم و حدود ۱۰۰۰ نفران هم جدا بشوند ولی به هیچ سمتی نروند و بروند دنبال زندگیشون و حدود ۱۰۰۰ نفرش هم در قتلگاه تنگه گرفتار نبوغ نظامی فرمانده ای بشوند که به اندازه بچه ماهی های داخل رودخانه هم شعور نظامی نداشته و نداره و ۲۰۰۰ نفرهم بصورت نخودی در البانی تحت اموزش های ایده الوژیک مزخرف باشند و یکی درمیون هم فرارکنند !!! اهااای ... ! ای نویسنده تیغ و تبری ! بجای فحش و ناسزا و قیاسهای اراده گرایانه مع الفارق بشین اوضاع را انطور که واقعی است کنکاش کن و مورد واکاوی قراربده تا شاید بیوفتی تو ریل صحیح . کمی فکر کن و به فردیت خود برگرد تا سالن های پرزرق و برق گردهمایی هارا بهتر درک کنی و بفهمی که چرا امثال جولیانی ها و بولتون ها تریبون دارند اما تو هرگز نداری ! تو را به مقدساتت قسم بجای نوشتن مطالب تند و تیز تیغ و تبری ! لحظه ای فکر کن که چرا جزو قاذوراتی ؟ منتقدین را بصورت اراده گرایانه ذهنی به امثال بتول سلطانی نچسبان ... او هم روزی عضو شورای مرکزی همین تشکیلاتی بوده که تو خودت را امروز برایش پاره پوره میکنی ..‌. چه شده است که او به سمت رژیم رفته است ؟ فکر کن . او هم روزی منتقد را با شعارهای تیغ و تبری منکوب ! میکرد . مشکل از کجاست ؟ از فرماندهی است یا از اموزش های ایده الوژیکی که چیزی جز سرهم کردن مشتی لاطائلات نیست ؟ کمی فکر کن ... به فردیت خود بازگرد تا اطرافت را ببینی ...

ناشناس گفت...

در کدام نقطه از جهان سازمانی را میشناسید که از ۵۰۰۰ نفر رسما حدود ۱۰۰۰ نفر ان بروند به سمت رژیم و حدود ۱۰۰۰ نفران هم جدا بشوند ولی به هیچ سمتی نروند و بروند دنبال زندگیشون و حدود ۱۰۰۰ نفرش هم در قتلگاه تنگه گرفتار نبوغ نظامی فرمانده ای بشوند که به اندازه بچه ماهی های داخل رودخانه هم شعور نظامی نداشته و نداره و ۲۰۰۰ نفرهم بصورت نخودی در البانی تحت اموزش های ایده الوژیک مزخرف باشند و یکی درمیون هم فرارکنند !!! اهااای ... ! ای نویسنده تیغ و تبری ! بجای فحش و ناسزا و قیاسهای اراده گرایانه مع الفارق بشین اوضاع را انطور که واقعی است کنکاش کن و مورد واکاوی قراربده تا شاید بیوفتی تو ریل صحیح . کمی فکر کن و به فردیت خود برگرد تا سالن های پرزرق و برق گردهمایی هارا بهتر درک کنی و بفهمی که چرا امثال جولیانی ها و بولتون ها تریبون دارند اما تو هرگز نداری ! تو را به مقدساتت قسم بجای نوشتن مطالب تند و تیز تیغ و تبری ! لحظه ای فکر کن که چرا جزو قاذوراتی ؟ منتقدین را بصورت اراده گرایانه ذهنی به امثال بتول سلطانی نچسبان ... او هم روزی عضو شورای مرکزی همین تشکیلاتی بوده که تو خودت را امروز برایش پاره پوره میکنی ..‌. چه شده است که او به سمت رژیم رفته است ؟ فکر کن . او هم روزی منتقد را با شعارهای تیغ و تبری منکوب ! میکرد . مشکل از کجاست ؟ از فرماندهی است یا از اموزش های ایده الوژیکی که چیزی جز سرهم کردن مشتی لاطائلات نیست ؟ کمی فکر کن ... به فردیت خود بازگرد تا اطرافت را ببینی ...

ناشناس گفت...

واقعا یعنی چی که رهبر عقیدتی میتونه زنشو بیاره بشونه بغل دستش و برای یه مشت طلاق اجباری داده سخنرانی کنه ؟ ایا تا بحال به این موضول فکر کرده اید ؟ بعد زن از شوهر انقدر در حد مشمئز کننده تعریف کنه و براش سوابق قهرمانانه ! بتراشه که یوهو شوهر بپره وسط حرف زنش و به سیل پامنبری های زبان بسته طلاق داده بگوید تا حالا دیدید زن ادم جقدر از شوهرش تعریف کنه و بعد همان پامنبری ها بخندند و کف بزنند برای مطالب قهرمانانه ! رهبر عقیدتیشون ! بعدا بره پای تخته یکمقدار لودگی کنه و سپس ماژیک برداره و برای پا منبری ها بنویسه " مریم یعنی شاخص " !!! ای داد بیداد ... ای داد بیداد .... هزاربار تاسف و درد ... بعد اقا بشینه و خانم بره پای تخته و یه کله قند بکشه که در راس ان بنویسه رهبری عقیدتی و بعد هم بنویسه ذوب در رهبری !!! و پامنبری هم کف بزند ای داد بیداد ... وای برما ... وای برما و هزار تاسف و درد ...
بعدشم یکمقدار حرفهای تیغ و تبری و برانگیزاننده که تماما از کیسه نام سازمان خرج میشه ... و کسی هم نیست که جرات کند و با اعتراض بگوید مگر سازمان ملک شخصیته ! جالبه قدیمی ها هم که در صندلی جلو مینشینند چون مجسمه اند ... شاید دلشان پردرد باشد اما ظاهرا جرات بروز ندارند ... چرا ؟ بیخودی دنبال پاسخ پیچیده نروید ! پاسخ این است که کل منابع مالی سازمان و کل مبالغ هنگفتی که از رژیم صدام با وساطت وزارت اطلاعات در روابط پنهانی به سازمان پرداخت شده تماما در حساب شخص رجوی است و او قدرت تشکیلاتی خودرا به یمن قدرت مالی اعمال میکتد و در این کثافتکاری چند نفری هم الوده اند امثال ابریشمجی و داوری و یکی دونفر دیگر ... انها نه تنها باید خودشان سکوت کنند بلکه دیگران را به برده بی زبان و مطیع تبدیل کنند تا چرخ اقا مسعود بچرخد ... تفاله هایی هم مانند توحیدی و غیره اصلا وجود و حضورشون که اهمیت ندارد چون در چاپلوسی گوی سبقت از بقیه برده اند . رهبر عقیدتط به مرور که دیپلماسی منهانی میاموزد بتدریج در این کار خبره تر میشود و روابط جدیدتری پیدا میکند ... به عربستان میرود که هم حاحی بشود وهم در پول گرفتن مستقیم حضور داشته باشد و اینگونه است که بنده اعتقاد دارم اینک این سازمان یک تشکیلات مالط - تبلیغاتی است و در قلمرو مالی برادران رجوی است و مقوله سازمان و جامعه بی طبقه توحیدی پوش نگهداری مشتی فردیت از دست داده است ولاغیر وگرنه که امثال جولیانی ها و بولتون ها را چکار ؟ علی زرکش متوجه خیلی جیزها شده بود اما فرهنگ مبارزاتی او باعث میشد تا انچه در دلش میگذرد علنی نکند . او را هم محاکمه کردند ! قدرت این محاکمه از کجاست ؟ از هیچ کجا نیست جز قدرت مالی رجوی ها ! این قدرت مالی از کجا امده است ؟ از جایی نیامده جز از مزدوری وزارت اطلاعات عراق و متعاقبا شیوخ منطقه و .... وگرنه امثال جولیانی ها و بولتون ها را چکار ! اخه وقتی مریم خیلی راحت به پامنبری ها با توپ و تشر میگه شماها نون خور سازمان هستین و بعدشم میگه سازمان یعنی مسعود !!! پیام کاملا روشن است و لاغیر . جالبه بعد با توسل به دروغ و تزویر و ریا پامنبری ها را میترسونه میگه ایرانی ها تو خارج یا تو تیمارستانها بستری هستن یا تو جاهای فلان ( منظورش فاحشه خانه ها ) و بعد میگه فقط شماهستین که تضاد حل نکرده راحت سر سفره نشستین نشستین ! و قبلشم برای انها جا انداخته که سفره مسعود هست ( یعنی مسعود داره خرجتونو میده مس خفه شید و فقط پیروی محض کنید وگرنه مثل بقیه ایرانی های خارج از کشور یا باید بروید به تیمارستان و یا فاحشه خانه !!! پس همینجا سر سفره مسعود بمونید و پیروی کنید و غیره و غیره ... اره اینه ان اموزشهای ایده الوژیکی که ازتوش چیزی جز تفاله و لجن پراکنی بر علیه صدیق ترین و شریف ترین ازادی خواهان این مرز و بوم بیرون نمیاید ... ای داد بیداد

ناشناس گفت...

واقعا یعنی چی که رهبر عقیدتی میتونه زنشو بیاره بشونه بغل دستش و برای یه مشت طلاق اجباری داده سخنرانی کنه ؟ ایا تا بحال به این موضول فکر کرده اید ؟ بعد زن از شوهر انقدر در حد مشمئز کننده تعریف کنه و براش سوابق قهرمانانه ! بتراشه که یوهو شوهر بپره وسط حرف زنش و به سیل پامنبری های زبان بسته طلاق داده بگوید تا حالا دیدید زن ادم جقدر از شوهرش تعریف کنه و بعد همان پامنبری ها بخندند و کف بزنند برای مطالب قهرمانانه ! رهبر عقیدتیشون ! بعدا بره پای تخته یکمقدار لودگی کنه و سپس ماژیک برداره و برای پا منبری ها بنویسه " مریم یعنی شاخص " !!! ای داد بیداد ... ای داد بیداد .... هزاربار تاسف و درد ... بعد اقا بشینه و خانم بره پای تخته و یه کله قند بکشه که در راس ان بنویسه رهبری عقیدتی و بعد هم بنویسه ذوب در رهبری !!! و پامنبری هم کف بزند ای داد بیداد ... وای برما ... وای برما و هزار تاسف و درد ...
بعدشم یکمقدار حرفهای تیغ و تبری و برانگیزاننده که تماما از کیسه نام سازمان خرج میشه ... و کسی هم نیست که جرات کند و با اعتراض بگوید مگر سازمان ملک شخصیته ! جالبه قدیمی ها هم که در صندلی جلو مینشینند چون مجسمه اند ... شاید دلشان پردرد باشد اما ظاهرا جرات بروز ندارند ... چرا ؟ بیخودی دنبال پاسخ پیچیده نروید ! پاسخ این است که کل منابع مالی سازمان و کل مبالغ هنگفتی که از رژیم صدام با وساطت وزارت اطلاعات در روابط پنهانی به سازمان پرداخت شده تماما در حساب شخص رجوی است و او قدرت تشکیلاتی خودرا به یمن قدرت مالی اعمال میکتد و در این کثافتکاری چند نفری هم الوده اند امثال ابریشمجی و داوری و یکی دونفر دیگر ... انها نه تنها باید خودشان سکوت کنند بلکه دیگران را به برده بی زبان و مطیع تبدیل کنند تا چرخ اقا مسعود بچرخد ... تفاله هایی هم مانند توحیدی و غیره اصلا وجود و حضورشون که اهمیت ندارد چون در چاپلوسی گوی سبقت از بقیه برده اند . رهبر عقیدتط به مرور که دیپلماسی منهانی میاموزد بتدریج در این کار خبره تر میشود و روابط جدیدتری پیدا میکند ... به عربستان میرود که هم حاحی بشود وهم در پول گرفتن مستقیم حضور داشته باشد و اینگونه است که بنده اعتقاد دارم اینک این سازمان یک تشکیلات مالط - تبلیغاتی است و در قلمرو مالی برادران رجوی است و مقوله سازمان و جامعه بی طبقه توحیدی پوش نگهداری مشتی فردیت از دست داده است ولاغیر وگرنه که امثال جولیانی ها و بولتون ها را چکار ؟ علی زرکش متوجه خیلی جیزها شده بود اما فرهنگ مبارزاتی او باعث میشد تا انچه در دلش میگذرد علنی نکند . او را هم محاکمه کردند ! قدرت این محاکمه از کجاست ؟ از هیچ کجا نیست جز قدرت مالی رجوی ها ! این قدرت مالی از کجا امده است ؟ از جایی نیامده جز از مزدوری وزارت اطلاعات عراق و متعاقبا شیوخ منطقه و .... وگرنه امثال جولیانی ها و بولتون ها را چکار ! اخه وقتی مریم خیلی راحت به پامنبری ها با توپ و تشر میگه شماها نون خور سازمان هستین و بعدشم میگه سازمان یعنی مسعود !!! پیام کاملا روشن است و لاغیر . جالبه بعد با توسل به دروغ و تزویر و ریا پامنبری ها را میترسونه میگه ایرانی ها تو خارج یا تو تیمارستانها بستری هستن یا تو جاهای فلان ( منظورش فاحشه خانه ها ) و بعد میگه فقط شماهستین که تضاد حل نکرده راحت سر سفره نشستین نشستین ! و قبلشم برای انها جا انداخته که سفره مسعود هست ( یعنی مسعود داره خرجتونو میده مس خفه شید و فقط پیروی محض کنید وگرنه مثل بقیه ایرانی های خارج از کشور یا باید بروید به تیمارستان و یا فاحشه خانه !!! پس همینجا سر سفره مسعود بمونید و پیروی کنید و غیره و غیره ... اره اینه ان اموزشهای ایده الوژیکی که ازتوش چیزی جز تفاله و لجن پراکنی بر علیه صدیق ترین و شریف ترین ازادی خواهان این مرز و بوم بیرون نمیاید ... ای داد بیداد

ناشناس گفت...

یکی از مواردی که باید به ان توجه داشت این است که وقتی جماعت رجوی سالگرد ۵۰ سالگی سازمان را مطرح میکند هیچکس از واقعیت نه چیزی نه میگوید و نه مینویسد . سازمان از سال ۴۴ تا ۵۲ یک تاریخچه دارد و از سال ۵۲ تا قبل از ۵۷ یک تاریخچه دیگر و در طول این دو دوره ایده الوژی و عملکرد و رهبری خاص خودش را دارد . انچه از سازمان مجاهدین به جماعت رجوی مربوط میشود فقط مربوط به از ۵۷ تا کنوت است بنابراین از نظر واقعیت های تاریخی فقط ۴۰ سال به جماعت رجوی مربوط میشود ونه ۵۰ سال .
وقتی جمافت رجوی مدعی سالگرد ۵۰ سالگی میشود یعنی همه ان عملیات نظامی بین سالهای ۵۲ تا قبل از ۵۷ را کاملا فرصت طلبانه و با سوء استفاده از نادانی پیروانش ، به جیب خود میریزد و تعجبم که هیچکس حرف و مطلبی در این خصوص مطرح نمیکنند و توی دهن اپورتوتیسم ذاتی رجوی نمیزند و ...
کل سوابق مبارزاتی چریک شهری در مجموعه مبارزه نسلحانه - عملیات نظامی گسترده در ایران بین سالهای ۵۱ تا ۵۷ بوده که در این دوران مارکسیستهای مجاهدین هم رهبری و هم انجام عملیات را انجام داده اند و اتفاقا در ان دوره اقای رجوی طی بیانیه معروفش پیگیر منزوی کردن انها بوده است بنابراین حق ندارد فرصت طلبانه درخشان ترین دوره این سازمان را به جیب گشاد اخوندی خودش واریز کند . در این خصوص باید مطالب دقیق تهیه شود و ... دزدی سوابق دیگران و تو جیب خود ریختن و پشت سر انان لغوز خواندن تنها و تنها در اپورتوتیسم اقای رجوی است .

ناشناس گفت...

با سلام
هیچ نویسنده و مثلا روشنفکر سرسپرده ولایت مداری قلمش به دل نمینشیند ... نمیدانم چرا !
اشاره دارم به نویسنده ذوب شده در ولایت عقیدتی اقای حمید ولایتمدار اسدیان مزد بگیر قلم بدست . انتخاب عنوان مقاله " تلواسه " اخه یعنی چی ؟ خوب تو که میخواهی متلک بگی و قلم به رخ بکشی مث بچه ادم بگو بیقراری ! مقاله سراپا متناقض ایشون ارزش پاسخگویی ندارد اما توصیه میکنم اگر هنوز مجاهد هستی و راه مجاهد قبل از ۵۷ را میروی عین بچه ادم مخفیانه بلند شو و بیا داخل کشور و در اندازه دختران خیابان انقلاب مبارزه کن و نه بیشتر ! میدانم که شما و شمایان وجودش را ندارید و اگر چنین جنمی در وجود اپورتونیستی تان نیست که من بخوبی میدانم نیست سکوت اختیار بفرمایید تا بقیه کارشونو بکنن و بعدا شما و شمایان بر طبق صبقه شجره توجیب ریزی میتوانید سر فرصت میوه ان را بچینید ! قول میدهم به شما هم برسد .... ضمنا شما و شمایان را متذکر میشوم که نه مجاهدت اقای رجوی و نه فدائیت اقای نگهدار هیچکدام نزدیک به گذشته نیست و با شعارهای توخالی و ضرب و زور چهارتا غلام و کنیز نمیتوان نمیتوان خود را به گذشته پیوند زد و تاریخ گذشته را تو جیب ریخت . برو دنبال کارت ای روشنفکر عشق استفاده از هبوط به جای سقوط !!! ضمنا همه میدانند که ذوب شدگی و نوکری شما نسبت به ولایت عقیدتی یک امر ثابت شده است اما اینکه اقای یغمایی نوچه اقای مصداقی باشد امری ثابت نشده است ولاغیر . گیریم که در در اسناد منتشره اقای کاشانی (بابا ) همه دستخط ها مربوط به یغمایی باشد خوب که چی ؟ مگه ایشان مثل شما و شمایان تا اخر عمر امضای نوکری داده ؟ ( گرچه بدون شک در ان جعل و تخریف وارد کرده اید ) شما و شمایان بروید اسناد و فیلم های سرسپردگی و مزدوری همکاری ولایت عقیدتی خودرا با وزارت اطلاعات عراق منتشر کنید ! تا پامنبری ها بدانند که روضه خوان نشستهای ایده الوژیکشان دارای چه سوابق درخشانی بوده که هرگز رو نمیکرده !!!
تورا به مقدساتتون و به استان منبر ولایتتون قسم اگه اهل مجاهده و مبارزه هستید بفرمایید داخل واگر اهل شعارهای توخالی و پوشالی هستید که هستید بروید سراغ پامنبری هایتان . ضمنا اسب سرکش و عریان لگام ندارد و ایکاش شما و شمایان هم لگام نداشتید ولی جالبه که از اسب سرکش بدون لگام مینویسید اما هزار دهنه و لگام بر پهلو و دهان دارید ! واقعا این تناقض خیلی جالبه ! روانشناسی شمایان و ولایت عقیدتی شمایان کف دست منه و ایکاش نبود . کلام به کلام شما و جمله به جمله شما برای رضایت خاطر دربار ولایت عقیدتی است و حتی یک تلخک هم در این دربار نیست ! سرامای دربار شمایان حسادت است و حسادت و انهم به انهایی که در داخل چون ماده شیر و نره شیر میرزمند و میوسته بهاء میدهند و در دل مردم جا میشوند ... درد و حسادت شما همین است . شما و شمایان بخوبی میدانید که نه مسعود و نه فرخ نه راه محاهد میروند و نه راه فدایی ... درد شما همین است و این درد بی درمان با اوج مبارزات مردمی کارتلن را طبعا به افتادن در ّغل این یا ان میکشاند ... شماها در ّعل همه میافتید الا مردم ! چرا ؟ اپورتونیسم یعنی همین ...

ناشناس گفت...

از قول من به حمید اسدیان بگویید همین الان خانم مسیح علینژاد بدون داشتن تشکیلات و بصورت یک تنه از شماها هزاران کیلومتر جلوتر است ، میدانید چرا ؟ چون فردیت دارد و در مزخرفات کهنه پرستی امثال شماها ذوب نشده ... به زبان بی زبانی یعنی ارباب ندارد و خودش هست و خودش . مانند مریم کنیز خلخال به پا ندارد و مانند مسعود غلام حلقه به گوش ندارد و اری علت درخشش ایشان در افق جامعه ستم زده همین است و بس . و به اقای اسدیان بفرمایید که به اربابش بفرمایند که خواهشا از این حسادت عصبانی مباش ... شماها که سابقه تو جیب ریزی تان تا عرش اعلا رفته است پس مسیح را هم تو جیب خود بریزید البته اگر حریفش هستید !

ناشناس گفت...

دوستی در باره حمید اسدیان میگفت او در اندازه یک نویستده درباری است و چه خوب گفت . تاریخ مملکت ما مملو است از نویسندگان درباری و چرا میگویند درباری ؟ چون برای ارباب قلم میزند و مینویسد و به نیت رضایت خاطر ولایت مینویسد تا بتواند مزد قلم بگیرد و ارتزاق کند و در تاریخ از اینگونه قلم زنان بسیارند .مهم نیست که در دربار قاجار باشند یا دربار ولایت عقیدتی یا دربار شاه ... مهم اینست که برای رضایت خاطر مولای خود قلم میزنند و میرقصند . لجن خود را به انجا میکشانند که علیه ازادی و ازادیخواهی بپاشانند و اعتماد ولایت را به خود جلب کنتد . پشت اینحور نویسندگی ها هیچ چیز نیست جز کسب خاطر ارباب و از این نوع مقالات و کتب در تاریخ چاپلوسی و استان بوسی ولایت بسیار است و .... انها شاید در ظاهر از قیام هم بگویند اما هدف استان بوسی و کسب رضایت ولایت است و بس . مقالات انان برای مبارزین واقعی پشیزی ارزش ندارد چون لو رفته اند پس انان برای خود و ارباب خود مینویسند .

ناشناس گفت...

چه غلط های زیادی ! نبرد کجا و اسدیان کجا ؟! شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لاف لاف خورد گه دانه دانه ....
اقای اسدیان در مقاله سراپا روشنفکری متناقضش میگه نبرد لذت بخش است و هرچه به ظهر العطش نزدیک میشود بیشتر حال میدهد ! اخه یکی نیست بهش بگه مردک ولایتمدار و تخیل گرای اپورتونیست ! تورا چه به نبرد ؟! کنار رود سن به استان بوسی ولایت و لجن پراکنی و حسادت به مبارزین داخل ایران ادامه بده ، نبرد پیشکش ! دوما مردم دیگه دنبال قیاس ظهر العطش نیستند بلکه دنبال حرکتی کاوه ای و بابکی هستند و این را اخیرا در ۱۴۰ شهر نشان دادند ... ظهر العطش مال شماهاست و انهم در نمایش فرار رهبر ولایتمدار اپورتونیستان در خارج ! که تا شمایان مشغول العطش هستید و چراغ خاموش میکنید حسین و زینب زمانتان عین برق فلنگو به سمت پاریس میبندند و شمایان میمانید و یزید فرضی زمان و انهم در داخل چهار دیواری ! انقدر العطش العطش بکنید تا از از العطش دونتان رهایی خارج شود ... طوری در مقاله کذا و کذا مطلب نوشته که انگاری تو ایران و در میشاپیش صف قیام کنندگان در حال خون دادن است ! این کو.... شعرها را مینویسید که روزبروز در باور به انها ذوب میشوید و تا اینجا یکی خون میده یا زندان میره شمایان در انجا میریزین تو جیب ولایت ! زهی بیشرمی که ابرویی برای اپورتونیسم ابرو رفته نگذاشته اید ! واقعا این پدیده بایستی در یک بستر تاریخی ۴۰ ساله مورد کنکاش و انالیز قرار بگیرد تا درک بشود ... اخر مگر میشود یک ۲۰ ساله ای که شمایان را نمیشناسد در ایران به خاک بیافتد و شمایان که ادعایتلن کو.... خر را پاره میکند ان را به جیب ولایت خود بریزید ؟! این مدلشو هیچ ملتی در هزچ کجای دنیا تجربه نکرده است الا در جماعت رجوی ! ایشان میگوید نشاط شرکت در نبرد انسان را ارامش میدهد ... خوب درست ... بلند شو بیا در نبرد شرکت کن دیگه ! چرا با ۴۰۰۰ کیلومتر مسافت از راه دور خودتو قاطی نبرد میکنی ؟ از کی تا حالا استلنبوسی ولایت و نوکری مسعود و مرین اسمش شده نبرد ؟ شمایان به امثال مسیح علینژاد و عمدتا به نسرین ستوره و نرگس مخمدی و صدها مبارز شناخته شده در ایران که تره هم برای شمایان و ولایت شمایان خورد نمیکنند حسادت نکنید و رشک نورزید نبرد حضوری در میان قیام کنندگان پیشکشتان ! انگار خودتو زدی به ک ... خولی !!! مهرتابان شمایان در داخل گردهم ایی نوکرانی امثال تو با محافظ شرکت نیکنه ! چگونه میتونه در نبرد شرکت کنه ... درثانی مواظب باشید ست لباساش بهم نریزه و صدای میکروفونش به خش خش نیافته و نورپردازیش خراب تشه ، نبرد پیشکش تون . واقعا خجالت نمیکشید که رهبر عقیدتی مزدور وزارت اطلاعات عراق را در ظهر العطش داخل چهاردیواری ! گم میکنید و مدام دم از قهرمانی های مشتی فرصت طلب تو جیب ریز میزنید ... بابا بیخیال جان مادرت ...

ناشناس گفت...

چه غلط های زیادی ! نبرد کجا و اسدیان کجا ؟! شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لاف لاف خورد گه دانه دانه ....
اقای اسدیان در مقاله سراپا روشنفکری متناقضش میگه نبرد لذت بخش است و هرچه به ظهر العطش نزدیک میشود بیشتر حال میدهد ! اخه یکی نیست بهش بگه مردک ولایتمدار و تخیل گرای اپورتونیست ! تورا چه به نبرد ؟! کنار رود سن به استان بوسی ولایت و لجن پراکنی و حسادت به مبارزین داخل ایران ادامه بده ، نبرد پیشکش ! دوما مردم دیگه دنبال قیاس ظهر العطش نیستند بلکه دنبال حرکتی کاوه ای و بابکی هستند و این را اخیرا در ۱۴۰ شهر نشان دادند ... ظهر العطش مال شماهاست و انهم در نمایش فرار رهبر ولایتمدار اپورتونیستان در خارج ! که تا شمایان مشغول العطش هستید و چراغ خاموش میکنید حسین و زینب زمانتان عین برق فلنگو به سمت پاریس میبندند و شمایان میمانید و یزید فرضی زمان و انهم در داخل چهار دیواری ! انقدر العطش العطش بکنید تا از از العطش دونتان رهایی خارج شود ... طوری در مقاله کذا و کذا مطلب نوشته که انگاری تو ایران و در میشاپیش صف قیام کنندگان در حال خون دادن است ! این کو.... شعرها را مینویسید که روزبروز در باور به انها ذوب میشوید و تا اینجا یکی خون میده یا زندان میره شمایان در انجا میریزین تو جیب ولایت ! زهی بیشرمی که ابرویی برای اپورتونیسم ابرو رفته نگذاشته اید ! واقعا این پدیده بایستی در یک بستر تاریخی ۴۰ ساله مورد کنکاش و انالیز قرار بگیرد تا درک بشود ... اخر مگر میشود یک ۲۰ ساله ای که شمایان را نمیشناسد در ایران به خاک بیافتد و شمایان که ادعایتلن کو.... خر را پاره میکند ان را به جیب ولایت خود بریزید ؟! این مدلشو هیچ ملتی در هزچ کجای دنیا تجربه نکرده است الا در جماعت رجوی ! ایشان میگوید نشاط شرکت در نبرد انسان را ارامش میدهد ... خوب درست ... بلند شو بیا در نبرد شرکت کن دیگه ! چرا با ۴۰۰۰ کیلومتر مسافت از راه دور خودتو قاطی نبرد میکنی ؟ از کی تا حالا استلنبوسی ولایت و نوکری مسعود و مرین اسمش شده نبرد ؟ شمایان به امثال مسیح علینژاد و عمدتا به نسرین ستوره و نرگس مخمدی و صدها مبارز شناخته شده در ایران که تره هم برای شمایان و ولایت شمایان خورد نمیکنند حسادت نکنید و رشک نورزید نبرد حضوری در میان قیام کنندگان پیشکشتان ! انگار خودتو زدی به ک ... خولی !!! مهرتابان شمایان در داخل گردهم ایی نوکرانی امثال تو با محافظ شرکت نیکنه ! چگونه میتونه در نبرد شرکت کنه ... درثانی مواظب باشید ست لباساش بهم نریزه و صدای میکروفونش به خش خش نیافته و نورپردازیش خراب تشه ، نبرد پیشکش تون . واقعا خجالت نمیکشید که رهبر عقیدتی مزدور وزارت اطلاعات عراق را در ظهر العطش داخل چهاردیواری ! گم میکنید و مدام دم از قهرمانی های مشتی فرصت طلب تو جیب ریز میزنید ... بابا بیخیال جان مادرت ...

ناشناس گفت...

چه غلط های زیادی ! نبرد کجا و اسدیان کجا ؟! شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لاف لاف خورد گه دانه دانه ....
اقای اسدیان در مقاله سراپا روشنفکری متناقضش میگه نبرد لذت بخش است و هرچه به ظهر العطش نزدیک میشود بیشتر حال میدهد ! اخه یکی نیست بهش بگه مردک ولایتمدار و تخیل گرای اپورتونیست ! تورا چه به نبرد ؟! کنار رود سن به استان بوسی ولایت و لجن پراکنی و حسادت به مبارزین داخل ایران ادامه بده ، نبرد پیشکش ! دوما مردم دیگه دنبال قیاس ظهر العطش نیستند بلکه دنبال حرکتی کاوه ای و بابکی هستند و این را اخیرا در ۱۴۰ شهر نشان دادند ... ظهر العطش مال شماهاست و انهم در نمایش فرار رهبر ولایتمدار اپورتونیستان در خارج ! که تا شمایان مشغول العطش هستید و چراغ خاموش میکنید حسین و زینب زمانتان عین برق فلنگو به سمت پاریس میبندند و شمایان میمانید و یزید فرضی زمان و انهم در داخل چهار دیواری ! انقدر العطش العطش بکنید تا از از العطش دونتان رهایی خارج شود ... طوری در مقاله کذا و کذا مطلب نوشته که انگاری تو ایران و در میشاپیش صف قیام کنندگان در حال خون دادن است ! این کو.... شعرها را مینویسید که روزبروز در باور به انها ذوب میشوید و تا اینجا یکی خون میده یا زندان میره شمایان در انجا میریزین تو جیب ولایت ! زهی بیشرمی که ابرویی برای اپورتونیسم ابرو رفته نگذاشته اید ! واقعا این پدیده بایستی در یک بستر تاریخی ۴۰ ساله مورد کنکاش و انالیز قرار بگیرد تا درک بشود ... اخر مگر میشود یک ۲۰ ساله ای که شمایان را نمیشناسد در ایران به خاک بیافتد و شمایان که ادعایتلن کو.... خر را پاره میکند ان را به جیب ولایت خود بریزید ؟! این مدلشو هیچ ملتی در هزچ کجای دنیا تجربه نکرده است الا در جماعت رجوی ! ایشان میگوید نشاط شرکت در نبرد انسان را ارامش میدهد ... خوب درست ... بلند شو بیا در نبرد شرکت کن دیگه ! چرا با ۴۰۰۰ کیلومتر مسافت از راه دور خودتو قاطی نبرد میکنی ؟ از کی تا حالا استلنبوسی ولایت و نوکری مسعود و مرین اسمش شده نبرد ؟ شمایان به امثال مسیح علینژاد و عمدتا به نسرین ستوره و نرگس مخمدی و صدها مبارز شناخته شده در ایران که تره هم برای شمایان و ولایت شمایان خورد نمیکنند حسادت نکنید و رشک نورزید نبرد حضوری در میان قیام کنندگان پیشکشتان ! انگار خودتو زدی به ک ... خولی !!! مهرتابان شمایان در داخل گردهم ایی نوکرانی امثال تو با محافظ شرکت نیکنه ! چگونه میتونه در نبرد شرکت کنه ... درثانی مواظب باشید ست لباساش بهم نریزه و صدای میکروفونش به خش خش نیافته و نورپردازیش خراب تشه ، نبرد پیشکش تون . واقعا خجالت نمیکشید که رهبر عقیدتی مزدور وزارت اطلاعات عراق را در ظهر العطش داخل چهاردیواری ! گم میکنید و مدام دم از قهرمانی های مشتی فرصت طلب تو جیب ریز میزنید ... بابا بیخیال جان مادرت ...

ناشناس گفت...

هرجه این مقاله بحر طویل اقای حمید اسدیان استلن بوس معروف ولایت را بیشتر میخوانی بیشتر بالا میاوری از این همه تناقض و من واقعا مجبور شدم برم داخل اینترنت و از جانور شناسان اطلاعات بگیرم که بوی پهن یابو با اسب کهر چه فرقی دارد ؟ بدون اتفاق همه پاسخ دادند هیچ فرقی ندارد و اصولا اندکی تفاوت هم مربوط به نوع علفی است که موقع حیوان زبون بسته خورده است . اخه اقای اسدیان نوشته بود بوی گند یابو با اسب کهر را چکار ؟ میخواد زمین و زمان را برای خوشایند ولایت دربارشان به هم بدوزد تا به یغمایی مثلا خیر سرش توهین کند و با شاهکار ادبی ! هم توهین کند !!! والا تا انجایی که من تحقیق کردم اقای یغمایی انسان هست دوما بوی یابو با اسب کهر هیچ فرقی نداره مگر در ذهن علیل نویسنده ای که برای رزق روزی و خوشایند و پا بوسی استان ولایت مثلا قلم میزتد ! اپارتاید جانوری ایشان ! ریشه در ذهنیت ذوب شدگی در ولایت داره و شکی در این مفهوم نیست . اخه یکی نیست به این روشنفکر استلنبوس ولایت بگه اگر با یغمایی دشمتی داری خوب چرا یابو را پیش اسب بدبو میکنی ؟! ریشه این تفکر در استان بوسان ولایت از انجا ناشی میشود که بین مثلا رجوی و خودش فرق قائل میشود و همین توفیر را تعمیم میدهد به اسب و یابو !!! ولی گناه اقای یغمایی این بوده که به اسب شاه گفته یابو ! و حمید اسدیان را به خشم ایده الوژیک اورده است ... که اقا جان یابو بو میدهد مانند خود اسدیان و اسب بو ندارد مانند رجوی ! اسدیان طفلک خبر نداره که اقای رجوی خودش اسب شاه کربلاس یا اسب شهردار سابق کالیفرنیا !!!
توصیه من به حمید اسدیان پا بوس استان ولایت این هست که برو دنبال کارت و سر به سر ما نگذار ... و خودتو قاطی نبرد نکن ... تو برو اول درباره بوی یابو و اسب تحقیق علمی کن بعد بشین تحریر کن . جون مادرت بیخیال شو !

ناشناس گفت...

اقای اسدیان در بحر طویل اخیر خود بصورت نبوغ امیزی فرموده که چون مجاهدین و فدایی ها از ساواک ضربه خورده بودند و حضور چشمگیر نداشتند لذا خمینی پرید رهبری را دزدید ( نقل به مضمون ) من به عنوان یه ادمی که حق سوال کردن دارم ایشان را به اشارت ذیل معطوف میدارم :
اولا مگر اقای رجوی نبود که برای استقبال از امام در فرودگاه خودشو به اب و اتیش میزد ولی بهش راه ندادند ؟ ( از جزییاتش میگذرم که واقعا ابروریزی است برای شمایان )
دوما مگر اقای رجوی در نشریه جاهد هزار بار از رهبری امام خمینی و ستایش از ایشان نگفته بود ؟
سوما مگر عنوان پدرگ برگوار امام خمینی را محاهدین پس از ۵۷ اختراع نکردند ؟
چهارما مگر در کتاب عاشورای حسینی منتشره از مجاهدین از خمینی به عنوان "سمبل شرف ملی " یاد نکرده اید ؟ البته اگر معنی کلمات را بفهنید ؟
پنجما مگر صدها با از دانشجویان میرو خط امام حمایت نکردید ؟
ششما مگر به ملاقات خمینی ( البته ببخشید پدر بزرگوار ) نرفتید و برای اثبات اسلامی بودن خود اشهد نخواندید ؟
هفتما مگر طی دوسال و نیم صدها اطلاعیه به دفاع و ستایش از خمینی ندادید ؟
هشتما مگر گروهایی که با خمیتی نرز میکشیدند از طرف شما به چپ روی محکوم نشدند ؟
نهما مگر عمه من بود که تصویر بزرگ خمینی را پس زمینه ضمیمه نشریه مجاهد کرده بود ؟
دهما مگر سازمان محاهدین رسما ( منظور محاهدین پس از ۵۷ است ) صدها اطلاعیه در حمایت امام خمینی نداده بود و در نشریه مجاهد صدها نرتبه از وی به عنوان رهبر ضد امپریالیستی خلق نام نبرده بود ؟
عناوین قهرمانانه ای که شماها و شمایان ! ظرف دوسال و نیم به امام خمینی پدر بزرگوارتان دادید هنوز حزب الهی ها ندادند !!! اگر باور ندارید واقعا کلیه نشریات و جزوه های منتشره خودتان را مطالعه بفرمایید ( الیته اگر ارشیو دراختیار داشته باشید )
بنابراین عین حزب توده در باره وقایع اپورتوتیستی برخورد نکنید ... رهبران حزب توده فرار خود را در فردای کودتا گردن نمیگیرند و به هزار شعار توخالی سعی میکردنند ان را بپوشانند الان هم اقای اسدیان استان بوس درگاه ولایت سعی سعی در ادرس غلط به نسل کنونی دارد . شجاعت اینه که از گذشته خود انتقاد کنی کاری که یغمایی کرد و قطعا اون شجاعت در اسدیان نیست لذا حسادت میکند و برای خوشایند ولایت اپورتونیسم دزوغ نیگوید و ادرس غلط میدهد و چاپلوسی میکند . امثال اسدیان ها از اولش چیزی نبودند که حالا باشند ... اینها اگر ذره ای شرف و انسانیت داشتند که بر علیه دوستان قدیمی خود لجن مراکنی نمیکردند و عریضه نمینوشتند و جزو ذوب شدگان استان ولایت عقیدتی اپورتونیسم نبودند ...
اگه بخواهید به نسل جوان ادرس غلط بدهید طبعا رسوا میشوید چرا که به قدر کفایت کو.... نتان گوهی هست .

ناشناس گفت...

اقای اسدیان در بحر طویل اخیر خود بصورت نبوغ امیزی فرموده که چون مجاهدین و فدایی ها از ساواک ضربه خورده بودند و حضور چشمگیر نداشتند لذا خمینی پرید رهبری را دزدید ( نقل به مضمون ) من به عنوان یه ادمی که حق سوال کردن دارم ایشان را به اشارت ذیل معطوف میدارم :
اولا مگر اقای رجوی نبود که برای استقبال از امام در فرودگاه خودشو به اب و اتیش میزد ولی بهش راه ندادند ؟ ( از جزییاتش میگذرم که واقعا ابروریزی است برای شمایان )
دوما مگر اقای رجوی در نشریه جاهد هزار بار از رهبری امام خمینی و ستایش از ایشان نگفته بود ؟
سوما مگر عنوان پدرگ برگوار امام خمینی را محاهدین پس از ۵۷ اختراع نکردند ؟
چهارما مگر در کتاب عاشورای حسینی منتشره از مجاهدین از خمینی به عنوان "سمبل شرف ملی " یاد نکرده اید ؟ البته اگر معنی کلمات را بفهنید ؟
پنجما مگر صدها با از دانشجویان میرو خط امام حمایت نکردید ؟
ششما مگر به ملاقات خمینی ( البته ببخشید پدر بزرگوار ) نرفتید و برای اثبات اسلامی بودن خود اشهد نخواندید ؟
هفتما مگر طی دوسال و نیم صدها اطلاعیه به دفاع و ستایش از خمینی ندادید ؟
هشتما مگر گروهایی که با خمیتی نرز میکشیدند از طرف شما به چپ روی محکوم نشدند ؟
نهما مگر عمه من بود که تصویر بزرگ خمینی را پس زمینه ضمیمه نشریه مجاهد کرده بود ؟
دهما مگر سازمان محاهدین رسما ( منظور محاهدین پس از ۵۷ است ) صدها اطلاعیه در حمایت امام خمینی نداده بود و در نشریه مجاهد صدها نرتبه از وی به عنوان رهبر ضد امپریالیستی خلق نام نبرده بود ؟
عناوین قهرمانانه ای که شماها و شمایان ! ظرف دوسال و نیم به امام خمینی پدر بزرگوارتان دادید هنوز حزب الهی ها ندادند !!! اگر باور ندارید واقعا کلیه نشریات و جزوه های منتشره خودتان را مطالعه بفرمایید ( الیته اگر ارشیو دراختیار داشته باشید )
بنابراین عین حزب توده در باره وقایع اپورتوتیستی برخورد نکنید ... رهبران حزب توده فرار خود را در فردای کودتا گردن نمیگیرند و به هزار شعار توخالی سعی میکردنند ان را بپوشانند الان هم اقای اسدیان استان بوس درگاه ولایت سعی سعی در ادرس غلط به نسل کنونی دارد . شجاعت اینه که از گذشته خود انتقاد کنی کاری که یغمایی کرد و قطعا اون شجاعت در اسدیان نیست لذا حسادت میکند و برای خوشایند ولایت اپورتونیسم دزوغ نیگوید و ادرس غلط میدهد و چاپلوسی میکند . امثال اسدیان ها از اولش چیزی نبودند که حالا باشند ... اینها اگر ذره ای شرف و انسانیت داشتند که بر علیه دوستان قدیمی خود لجن مراکنی نمیکردند و عریضه نمینوشتند و جزو ذوب شدگان استان ولایت عقیدتی اپورتونیسم نبودند ...
اگه بخواهید به نسل جوان ادرس غلط بدهید طبعا رسوا میشوید چرا که به قدر کفایت کو.... نتان گوهی هست .

ناشناس گفت...

استانبوس ولایت اقای اسدیان در مقاله اخیر خود خیلی اپورتونیستی برای گمراهی خواننده لایی میکشه ... ایشون طی بصورت شعر نو میفرمایند که دلباخته مردی هستند که سوار اسبی بدون لگام شده اند و یکسری عبارات اتشین پوشالی ... منظور ایشانو من میفهمم . ایشون میخواد بگه که من دلباخته ام و نه استان بوس !!! او ادامه میدهد که دلباخته مردی هستم که صلیبش را بیشتر از فرزندش بوسیده است و از این مهملات ناوارد ! خوب مطمئنم که منظور ایشان رجوی است چون با فرهنگ این جناعت اپورتوتیست توجیب ریز و تولید کننده کیش شخصیت اشنا هستم اما از ایشان یک سوال دارم واین است که این صلیب دوش اسب سوار شما اولا هیچ سابقه مبارزه مسلحانه در زمان شاه ندارد و هیچ نقشی در هیچ یک از عملیات ان نداشته است دوما ایشون طی دو و نیم سال که فعالیت سیاسی بعد از انقلاب داشته دوهزار بار از خمینی به عنوان مدر بزرگوار و رهبر ضد امپریالیستی خلق نام برده و حتی به نلاقات ایشون رفته و جهت اثبات اسلامی بودن خود اشهد گفته است . عکسهایی که دوزانو و گردن کج در کنار خمینی نشسته اند هیچ نشانه ای از رفتن میش خمینی برای اتمام حجت نیست و در این باره لطفا ادرس غلط به پامنبری ها ندهید .
سوما ایشان به اتفاق بنی صدر و به کمک و فرماندهی مهدی افتخاری به فرانسه رفتن و از انجا هم به عراق و سالها در نوکری وزارت اطلاعات عراق بوده اند و فقط خواجه حافظ شیراز نمیداند .
چهارما ایشان در شرایط سخت هیچگاه در پیشاپیش صف نبوده اند ...
پنجما هزار دلیل وجود دارد که قیاس استان بوس ولایت را نقض و رد میکند ! بنابراین صلیب دوشی ایشان پیشکش ! ولی استان بوسی اسدیان سرجاش و بی جهت ان را به دلباختگی معنی نکنید ... همه ما میدانیم و تاریخ میداند که اپورتونیسم رجوی در توجیب ریزی و فرار از صحنه نبرد واقعی یک اصل انکار ناپذیر بوده و هست . اخه خجالتم چیز خوبیه ! اخه ۳۰ سال در پنهان و سوراخ باشی و بعد اسمتو بزارن صلیب کش !!!! اگه دنیا اینقدر بی در و پیکر باشه که به فرماندهانی که در طول سالیان لحظه به لحظه در صف جلو یارانشان مبارزه کرده اند و زخم برداشته اند باید گفت بزدل و به فرماندهانی که از ترس افتابی نمیشوند و توسط مقاله تخیلی - اپورتونیستی استان بوسانشان خودرا مطرح میکنند باید گفت صلیب کش !!!
ببینید چگونه اپورتونیسم از کاه کوه میسازد و چگونه در لابلای کلمات ذهنی - ادبی ادرس غلط میدهد ؟ اقای اسدیان ! بیا پیمانکاری یه دونه هم برای اقای فرخ نگهدار بنویس و یه صلیبم روی دوش ایشون بزار و سوار اسب لختش کن ! بدون لگام !

ناشناس گفت...

من اقای روحانی را واقعا کامل نمیشناسم اما ظاهرا کفر استان بوس ولایت یعنی اقای اسدیان مثلا دلباخته را چنان دراورده که در مقاله اخیر بحر طویل سراما اپورتونیستی مراز قیاس های ناجور ، ادعا میکند که مسعود رجوی ۲۰ سال هزینه زندگی روحانی را داده است ! وای برما ... وای برما ....
تو سری مهرتابان بر سر این بوزینگان پامنبری مبنی بر نون خور مسعود ! و تضادحل نکرده و نشسته بر سفره نسعود ! چنلن در نسوج ولایت مداران رسوخ و رسوب کرده که به وکیلی که میتوانسته در زندگی عادی بسیار پول در بیاورد اما وقت و زندگی خودرا وقف فعالیت در شورای ملی مقاومت کرده و طبعا بایستی از سوی شورا تامین شود امروز منت بر سرش میگذارند که ۲۰ سال خرجتو مسعود داده !!! میبینید عمق تفکر یک استلن بوس لجن را که تا چه حدی سقوط کرده است ؟ وای برما ... وای برما ...
واقعا استان بوسی تا این حد انسان را حقیر و تنگ نظر میکند ؟ واقعا شرم اور است . کسی را که مجبور کنتد چنین مطلب چیپی بنویسد حتما میتوانند از او بخواهند که برای تفریح ارباب مقعد خود را لیس بزند و من مطمئنم این نویسنده با این طرز فکر حتما مشتاقانه چنین عملی را برای خوشایند ولایت عقیدتی انجام خواهد داد .
وای برما .... وای برما ....

ناشناس گفت...

در سراسر مقاله اخیر استان بوس ولایت فحش و تهمت و کنایات شرم اور و ناسزا استخوان بتدی مقاله را تشکیل میدهد که مت اسم ان را میگذارن لجن نامه و جالبه که در انتها به نقل از دکتر فاطمی فقید گفته اند که ما در برخورد با مخالفین توهین نمیکنیم و نزاکت را رعایت میکنیم ( تا انحا که به دکتر فاطمی ارتباط دارد کاملا صحیح است ) ولی تعجبم از تناقض نویسنده !
مانند این است که یک شکنجه گر پشتت را با اطو بسوزاند دستت را بشکند تنت را مجروح کند دندانت را بشکند و دماغت را خون الود کند بعد بگوید تا نزدمت ! اعتراف کن !!!! ویا این شکنجه گر پس از مضروب و مجروح کردن برود در یک مصاحبه بگوید بقول فلان شخصیت سیاسی ما در نهایت صمیمیت با متهم برخورد میکنیم ...
مرتیکه دوهزار فحش و ناسزا داده بعد میاید از دکتر فاطمی نقل نزاکت میکند !!! فاطمی کجا و شمایان کجا ؟ او میتوانست از صحنه فرارکند اما ماند و با تن تب دار تیرباران شد و در تاریخ ماند ... چکار دارد به شمایان مشتی لجن بزدل صحنه خالی کرده استان بوس قلم بدست پوشال !

ناشناس گفت...

این مردک استان بوس ولایتمدار اقای حمید اسدیان چه میگوید ؟
ایشان ادعا میکند صدای قیام بدجوری باند فاشیستی مصداقی را به هراس انداخته !( من به اقایان مصداقی و یغمایی و بقیه دوستانشان که روزی مجاهد بوده و تماما دوبرابر تمامی مدعیان زندان کشیده اند کاری ندارم ) اما حرفم به این استان بوس ولایتمدار یعنی حمید اسدیان این است که چرا ادرس غلط میدهی ؟ تا انحایی که از اخبار و شعارهای قیام و افراد شاخص و سمبل داخلی انها برمیاید این شمایان هستید که به هول افتاده اید چون هیچ شعاری در رنگ شعائر شمایان در قیام وجود ندارد ... حتی درباره رضا شاه شعار داده اند که درباره شمایان نداده اند !!! ذکر چند مطلب را خدمت استان بوس ولایتمدار عرض میکنم :
اولا نسلی که بپا خاسته است نه شمایان را میشناسد ونه شعارهایتان را ونه استان درگاهتان را ونه تفسیر قرانتان را و نه شرعیت راستینتان را ونه هیچ جیزتان را ... و اگر میشناختند که حتما شعاری ، نشانه ای از سوی قیام برای شمایان داده میشد .
دوما نسل کنونی پیرو راه شمایان نیست ... اخه مگر مثل شمایان مغز خر خورده اند که دنبال رهبرو پوستر و اطاعت و رژه و عکس رومیز و کوفت و زهر مار باشند ... حتی بیاد دارم که خواننده عارف در جایی میگفت مدتی با اینها بودم اما گویا چسباندن موستر مسعود و مریم و گذاشتن عکس انها روی میز کار اجباری بود و من عطایش را به لقایش دادم رفت و زدم بیرون !!!
چه برسد به نسل کتوتی که عمرا با فرعنگ استان بوسی درتضادند ! شمایان حتی نسبت به مبارزین داخلی انثال نسرین ستوده و نرگس محمدی حسادت میکنید احتمالا خودتان به هراس و وحشت افتاده اید که قطعا افتاده اید . مردم شریف ایران پامنبری های شمایان نیستند که بیایند از دوتا فرصت طلب بزدلی که در طول عمرشان نه در عملیات شرکت کرده اند ونه یک بار کلانتری رفته اند پیروی کنتد و پوستر انان را بر میشانی و سینه و میزکار و بالای تخت و روی شیشه ماشین و تو اطاق کارو غیره و غیره بزنند . مگر مثل شما مغز خر تو کله شان تزریق کرده اند که پس از عمری مبارزه در راه ازادی و عدالت ، دست اخر بیایند شمایان را تاج سرخود کنند ؟ که چی بشود ؟ که از صبح تا شام بنشینند و درس گنده گویی و گزافه گویی مسعود از مریم و مریم از مسعود را بشنوند و جیک نزنند و اخرسر نون خور مسعود شوند !!! خیر اشتباه گرفتی و در رویایی ! مگر مردم مثل شمایان مغز خر خورده اند ( البته دور از جان خر ) که مانند شمایان زندگی خودرا و سرنوشت خود را بدهتد به یک خودشیفته فرصت طلب توجیب ریز که بعدا همسران خود را به اجبار طلاق بدهند و بچه هایشان را به اردوگاه بفرستید تا از صبح تا شب جلوی موستر ولایتمداران تعظیم و اطاعت کنند ؟ اشتباه گرفتی ای مزدور استان بوس بی مقدار لجن . مردم ایران تا ازادی کامل از قید و بند هرگونه خودکامگی و ظلم و به سمت ازادی در حرکتند و در این را سره را از ناسره تشخیص میدهند . شمایان اگر میخواهید حرکتی در سمت تکامل تاریخ ایفا کنید بروید تناقضات خودرا روی دایره بریزید و فیلم های روابط پنهانی رهبران " قهرمان " مزدور خودرا که سالها در نوکری تام و تمام وزارت اطلاعات عراق بوده اند و جرینگ جرینگ دلار تحصیل میکردند و در نشستها برای احمق هایی مانند تو و شمایان داد استقلال مالی سر میدادنتد تماشا کنید !!!
چه غلطها ؟ با چه رویی خودتان را به قیام مردم میچسبانید ؟ ایا در شعارهایشان شمایان را صدا کردند ؟
اگر میخواهید حسن نیت خودرا در ثابت کنید از صدا و سیمایتلن یک ساعت برنلمه از نرگس محمدی پخش کنید . بانویی که میرزمد و لرزه برتن ارتجاع حاکم و ارتجاع مغلوب میاندازد . اخر مگر نه اینکه ارتجاع یک پدیده جهانی است ؟ وهر قطعه از پازلش در یک جایی در حال خواب پنبه دانه است !!! مانند قطعه شمایان در پاریس ! حالا باغ سیبش را نمیدانم !!! خودتان بهتر میدانید .

ناشناس گفت...

اقای اسدیان استلن بوس دربار ولایتمدار در بخشی از مقاله بلند بالای خود گلایه کرده اند که چرا میگویید مغز شویی و الت فعل بودن مجاهدین ! من نمیدانم منظور او کنایه به کیست اما صحبت کوتاهی با ایشان دارم :
جناب اقای اسدیان ایا شما در نشستهایی که به اتفاق مسعود و مریم برگزار میشد شرکت کرده اید ؟ اگر نه بروید فیلمهایش را ببینید و اگر اری خوب مگر مغز شویی چیست ؟ شاخ دارد یا دم ؟ اصن رسما مریم سعی میکنه با فریب و نیرنگ و کاملا چاپلوسانه مامنبری هارا به نوکر بی جیره و مواجب مسعود تبدیل کنه و مسعود هم با ترکیبی از لودگی و فریب سعی میکنه پامنبری هارا به پیروی محض از مریم بکشاند . حتی برای تحمیق و تبدیل انها به تراکتور ! هزارتا پشتک وارو میزنه و تناقض میگه که اخرش بگه مریم یعنی شاخص ! صادقانه عرض کنم که موقع شنیدن این حرف فقط یک شیشکی میچسبه ولی برای شمایان ولایتمداران کف و سوت میچسبه ! چرا دونوع حس بوجود میاد ؟ برو روی ان فکر کن تا به نتیجه برسی ... گرچه انقدر ذلیل شده ای که به نتیجه نخواهی رسید . اگر میلیادها تومان به افراد با شخصیت و دارای فردیت مبارز بدهند حاضر نیست در مقاله خود بنویسد مسعود ۲۰ سال خرج زندگی فلان کس را داد ! ( با وحودی که بداند ان فرد یک حقوقدان مبارز قدیمی است و بیرون از شورا میتواند چندین برابر بیشتر در بیاورد ) انهم برای کسی که خود را بهرحال وقف شورا نموده پس زندگی اش بایستی چگونه در دیار غربت تامین شود ؟ یا باید احمق باشی که چنین چیزی را درک نکنی یا باید ولایتمداری تا مغز استخوانت رسوخ و رسوب کرده باشد تا چنین لجنی از قلمت بیرون بیاد ... انسانها اگر روزی یک ناهار به کسی دادنند هرگز در اینده بازگو نمیکنند چه برسد به کسی که در خدمت یک شوراست و شورا موظف است تا اخرین روز فعالیت هزینه های او را تامین کند و اگر واقعا این موضوع ساده را نمیفهمی و ان را بنا به سنت استان بوسی ولایتمدار خود مطرح میکنی این را بدان که در رسم جوانمردان چنین حرفهایی نیست . اگه رهبر فرصت طلب شمایان جنم داره مثل یک مبارز حرفه ای انتقادکنه و انتقاد بشنوه و با حرفهای سبک عمق تفکر گدا صفتانه خود را چون لجن بدست بی مقداری مانند شمایان پرتاب نکنه . واقعا صفتتون اخوندیه ... باور کنید صفتتون اخوندیه ...

ناشناس گفت...

من واقعا از سطور نهایی افاضات اقای اسدیان در مقاله اخیرشان تعجب میکنم که چگونه مصداقی را به دشمنی و انتقاد بیرحمانه از مجاهدین ( منظور مجاهدین پس از ۵۷ ) متهم میکند اما مجاهدین را به تهمت نسبت به مصداقی متهم نمیکند ! چرا ؟ به نظر من که روانشناسی جماعت رجوی را میشناسم کینه شخص ولایت عقیدتی است به مصداقی و علتش اینه که اولا مصداقی دوبرابر رهبر ولایتمدار سابقه زندان داره انهم نه در زندان شاه بلکه در زندان جمهوری اسلامی و عبور و جان رهیدن از راهرو مرگ .
دوما استقلال فکری مصداقی در طول زمان در برخوردهایی که با امثال مخدثین و غیره داشته حتما به گوش ولایت رسیده و طبعا در چارچوب حسادت ایشون مسئله قابل بررسی است و از اونجایی که من روانشناسی اینا رو میدونم شکی به گفته خود ندارم .
سوما دو کتاب گزارش ۹۲ و ۹۳ لجن مراکنی نیست ... مستند است ... تئوریک است ... نقل قولها واقعی است ... به تناقضات دقیق اشاره شده و اگر هر کس که این دوگزارش را خوانده باشد و در مقابل ببیند که با هتاکی پاسخ داده شده قطعا به این نتیجه محتوم خواهد رسید که توی کفش رهبری عقیدتی ریگ فراوان است وگرنه در اندازه و قواره همان دو گزارش سطر به سطر و فصل به فصل پاسخگویی میشد ولی ما دیدیم که نشد و صرفا هتاکی از سوی ولایتمداران انجام گرفت و این خود نشان میدهد که مسعود پیش ایرج کم اورده و هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد . وزن نویسنده این دوگزارش خیلی سنگین تر از وزن رهبری عقیدتی است و هر کس که ان را خوانده باشد و مطالب رجوی را هم خواتده باشد کاملا به اختلاف فاحش این دو وزن می میبرد و حسادت و دشمتی اقای رجوی ولایت فقیه مجاهدین نسبت به اقای مصداقی از همین جا ناشی نیشود . ضمنا بنده طرفدار اقای مصداقی نیستم و فقط نظرمو گفتم و روی سخنم با استان بوس بی شرم ولایت مدار اقای اسدیان است که بدون توجه به انچه گفته شد خیلی ذهنی - روشنفکری جانبدارانه هیستریک افاضات نموده اند . میدانید مشکل امثال اسدیان ها جیست ؟ مشکل اینه که یک فرصت طلب توجیب ریز بزدل را انقدر گنده کزدن که الان زیر بار ولایتش خو شده اند و زانوی اطاعت بی چون و چرا زده اند ولاغیر

ناشناس گفت...

من واقعا از سطور نهایی افاضات اقای اسدیان در مقاله اخیرشان تعجب میکنم که چگونه مصداقی را به دشمنی و انتقاد بیرحمانه از مجاهدین ( منظور مجاهدین پس از ۵۷ ) متهم میکند اما مجاهدین را به تهمت نسبت به مصداقی متهم نمیکند ! چرا ؟ به نظر من که روانشناسی جماعت رجوی را میشناسم کینه شخص ولایت عقیدتی است به مصداقی و علتش اینه که اولا مصداقی دوبرابر رهبر ولایتمدار سابقه زندان داره انهم نه در زندان شاه بلکه در زندان جمهوری اسلامی و عبور و جان رهیدن از راهرو مرگ .
دوما استقلال فکری مصداقی در طول زمان در برخوردهایی که با امثال مخدثین و غیره داشته حتما به گوش ولایت رسیده و طبعا در چارچوب حسادت ایشون مسئله قابل بررسی است و از اونجایی که من روانشناسی اینا رو میدونم شکی به گفته خود ندارم .
سوما دو کتاب گزارش ۹۲ و ۹۳ لجن مراکنی نیست ... مستند است ... تئوریک است ... نقل قولها واقعی است ... به تناقضات دقیق اشاره شده و اگر هر کس که این دوگزارش را خوانده باشد و در مقابل ببیند که با هتاکی پاسخ داده شده قطعا به این نتیجه محتوم خواهد رسید که توی کفش رهبری عقیدتی ریگ فراوان است وگرنه در اندازه و قواره همان دو گزارش سطر به سطر و فصل به فصل پاسخگویی میشد ولی ما دیدیم که نشد و صرفا هتاکی از سوی ولایتمداران انجام گرفت و این خود نشان میدهد که مسعود پیش ایرج کم اورده و هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد . وزن نویسنده این دوگزارش خیلی سنگین تر از وزن رهبری عقیدتی است و هر کس که ان را خوانده باشد و مطالب رجوی را هم خواتده باشد کاملا به اختلاف فاحش این دو وزن می میبرد و حسادت و دشمتی اقای رجوی ولایت فقیه مجاهدین نسبت به اقای مصداقی از همین جا ناشی نیشود . ضمنا بنده طرفدار اقای مصداقی نیستم و فقط نظرمو گفتم و روی سخنم با استان بوس بی شرم ولایت مدار اقای اسدیان است که بدون توجه به انچه گفته شد خیلی ذهنی - روشنفکری جانبدارانه هیستریک افاضات نموده اند . میدانید مشکل امثال اسدیان ها جیست ؟ مشکل اینه که یک فرصت طلب توجیب ریز بزدل را انقدر گنده کزدن که الان زیر بار ولایتش خو شده اند و زانوی اطاعت بی چون و چرا زده اند ولاغیر

ناشناس گفت...

حمید اسدیان در اواسط مقاله اخیر خود پس از کلی اسمان ریسمان اخرش بهشعری از حافظ اشاره میکند که خواننده چنین مستفاد کند که حافظ فرموده مریم تابان نگینی است و مواظبت از ایشان کنید که دست اهریمن نیافتد ! من روانشناسی اینها را خوب میشناسم ... این جماعت هرزه نویس هرچه مینویسند اخرش یا مسعود را میکشند بالا و بقیه را میکشند پایین و یا شما را یجورایی بیاد حضرت مریم ! نیاندازند تا مریم زده کنند خوانتده را ... یعنی استان بوس تر از اسدیان فکر نکنم داشته باشن ... قلم زنی که کلمه به کلمه اش از بیماری سقوط در مقابل مریم و مسعود اشکار است که با ژست های مثلا انقلابی مزین به چهارتا شعار اتشین بر علیه رژیم انهم در محیط امن فرانسه و در کنار رود سن یا البانی !!! خودشان را مخالف و بقیه را موافق تلقی میکنند !!! ایشان خبر ندارد که جوانان در ایران صدها برابر اتشین تر میگویند ! یکی از چیزهایی که محاهدین بعد از ۵۷ باب کردن رفتن به خارج و محیط امن و دادن شعارهای تند و تیز بر علیه رژیم و کوبیدن مخالفان !!! میباشد ... در حالیکه بسیار کسانی هم اینک در ایران هستند که در محیط ناامن بمراتب اتشین تر سخن میگویند و بهاء میدهند . بنابراین یکی به این اقای استان بوس ولایت رجوی بگه غلاف کن اون شمشیر چوبی را خیر رهبر قهرمانت !

ناشناس گفت...

اسدیان در مقاله اش میگه ما از کسی که رژیم را به زمین بزند حمایت میکنیم و یجورایی ژست تواضع میگیره ولی هدف و نیتش اینه که بگه ما داریم رژیمو زمین میزنیم و چرا از رهبرما حمایت نمیکنید ( من روانشناسی اینهارا خوب میشناسم ) حالا ما پیشنهاد میکنیم که اگر صادقانه میگویید و مرض و غرضی ندارید بیایید با تمام وجود در اولین گردهم ایی تون نه اینکه از مبارزین شناخته شده داخل ایران حمایت کنید ( چون شخصیت مستقل مبارزه جویانه شان واقعا ناحق از اعتبار میافتد ) ولی بیایید تورا به مقدساتتون قسم به امام زمانتون قسم به کعبه معظمه تون قسم به ایات قرانتون قسم کمتر خالی ببندید و در محیط امن رجز بخوانید ... بیایید اعلام کنید که به ایران میروید و دوشادوش مردم به صف مبارزه میپیوندید ... البته مریم و مسعود هم در صف جلو باشند که امیدی باشند برای همراهان ... نه اینکه انهارا بفرستید و خودتان در پاریس زیر درخت سیب بنشینید و شعار بدهید !!! ببینم جنم دارید یا نه ؟

ناشناس گفت...

اقای اسدیان از کجا میداند که انتقاد اقای روحانی از مسعود رجوی به دستور وزارت اطلاعات است ؟ ایا مدرکی دارد ؟ ایا خود ایشان از عوامل اطلاعات است که از این ماموریت اطمینان دارد ؟ یا صرفا هر انتقادی را با انگ اطلاعاتی میخواهد در نطفه خفه کند ؟ والا من قصد دفاع از روحانی ندارم چون شناختی از ایشان ندارم اما مدرک و سندی هم مبنی بر وزارتی بودن ایشان ندارم اما سند و مدرک معتبر مانند چند حلقه فیلم از همکاری برادر مسعود با وزارت اطلاعات عراق دارم که جعلی هم نیستند و کاملا موثق است حتی پول گرفتن ها از مامور اطلاعات در ان کاملا نشخص است و این وقتی جالبتر میشود که برادر مسعود میاید در نشست مدعی میشود هیچکس و از هیچ قدرتی تا کنون مولی نگرفته اند و این ادعا را جزو افتخارات خود مطرح میکند !!! واقعا دلم برای پامنبری های ساده دل فردیت باخته میسوزد ! بنابراین اقای اسدیان استان بوس درگاه ولایتمدار بهتر است خاموش باشند ... و بهتراست برود خود و مرادشان را در ائینه ببیند ... بعد نطق کند . وجه تسمیه کردار رهبر خود شیفته همان است که چون به خلوت میرود ان کار دیگر میکند !!! زهی بی شرمی

ناشناس گفت...

بسیحی برای امامش شعر میگوید و پامنبری استان بوس برای رهبر خیالی و غایبش ! من واقعا نمیدونم ادم باید چه ذهنیت بیمارو گرفتار و ذلیلی داشته باشه که بشینه برای مسعودی شعر بگه که هیچوقت در صف مبارزه در پیشاپیش نبوده و ۳۰ سال هم هست که با اقا امام زمان محشور شده ! و فقط صداش میاید ... ادم ۳۷ سال تو ایران نباشه و تو خارج در پناه امن و رفاه بسر ببرد بعد یک مونگول متناقضی بیاد برای چنین فردی شعر بگه و افتخارکنه که در او و برای او بمیرد ! به نظر شما چنین فردی عاقل است ؟ یا مزدور است ؟ یا استان بوس درگاه است ؟ کدامیک ؟
وای برما ... وای برما ...
قبل از ۵۷ سازمان مبارز پرورش میداد اما پس از ۵۷ سازمان نوکر و کنیز و غلام و استان بوس درگاه پرورش میدهد واین واقعیت تلخ را به که باید گفت ؟ اگر به سنگ بگویید این حدیث را باور کنید که ناله میکند ... وای برما ... وای برما .... کسی که مخالفین و منتقدین را به حیوان ! و جانور! تشبیه میکند هنوز نمیداند که انسان اشرف مخلوقات نیست ! و چه انتظاری داری از چنین ادمی ! فرهنگ ذوب شدگی و استان بوسی ولایت انسان را از داخل تهی میکند و به عقب میراند ... مانند همه مرتجعین در سراسر تاریخ ....
وای برما ... وای برنا ....

ناشناس گفت...

خارج از هر گونه حب و بغض و غرض و مرض سوالاتی برای من مطرح شده که حق دارم درباره ان فکر کنم و حق دارم تا ان را به تشریک مساعی بگذارم ... همانطور که کتکش را خورده ام و نقشی در حد توان ایفا کرده ام پس حق دارم سوال کنم و فکر کنم حتی اگر افرادی پیدا بشوند و از روی حب و بغض بخواهند سوالات و افکار مرا به هزار انگ و دلیل نامنطقی ناممکن سازند نبایستی عقب نشینی کرد و باید سوال کرد :
کدام سازمان مبارزی و مترقی و عدالت خواه و ازادیخواه را در دنیایی که در ان زندگی میکتیم سراغ دارید که یک نفرش را در نوک هرم کله قندی بنشانند و برای ابد اعضا و هواداران را به پیروی بی چون و جرا از وی رهنمون کنند ؟
در کجای دنیا سراغ دارید که این فرد حدود ۳۰ سال در غیبت باشد اما همچنان اعضاء به پیروی از او محکوم باشند ؟
در کجای دنیا سراغ دارید که هر انتقادی به این فرد و یا تحلیل های ابکی و مملو از تناقض تئوریک و شخصیتی با چماق تکفیر و توهین همراه شود ؟
در کجای دنیا سراغ دارید که این فرد خاص الخاص غایب هرچه بگوید و بنویسد حتما صحیح است اما کوچکترین نظر افراد حاضر محفل دشمن تلقی شود ؟
اصولا چرا بایستی هر انتقاد از روش و منش و تصمیم و تحلیل این فردرا که غالبا و غالبا و غالبا در صحنه تئوری و عمل اشتباه از اب درامده ودر برخی موارد با خیانت و تزویر نسبت به یاران خود همراه بوده ، به وابستگی دشمن اتهام زد ؟ ( ایا بیاد اتهامات به فعالین محیط زیست نمیافتید ؟ )
در کجاط دنیا یک فرد خاص الخاص دارایی یک سازمان را با ده ها هزار کشته طی یک مراسم قلابی و تحت لوای ادبیات پوشالی میدهد به کسی که در طول عمر خود حتی یک سیلی هم از یک پاسبان زواردررفته نخورده است ؟ یعنی چی ؟
در کجای دنیا سراغ دارید که رهبر خاص الخاص ان سالها دارای روابط پنهانی مزدوری برای وزارت اطلاعات کشور مطبوع باشد ( و کارتن کارتن میلیونها دلار دریافت کند ) اما نه تنها ان را از اعضاء و هوادارانی که خون میدهند پنهان کند بلکه به دروغ و ریا در نشست های معمول ایده الوژیک مدعی شود که افتخارش عدم وابستگی مالی است !!! و پامتبری ها هم برای چنین رهبر "مستقل و قهرمان" کف و سوت بزنتد !
در کجای دنیا سراغ دارید که رهبر خاص الخاص در سطح تشکیلات طلاق اجباری حاری کتد و در همان واحد خودش با همسرش باشد ؟! این دیگه خیلی حرفه !
در کجای دنیا رهبری را سراغ دارید که اولا در گذشته خود دارای هیچگونه سابقه نظامی نبوده و اصولا فاقد شعور نظامی بوده است ولی بیاید در حکم فرمانده بیش از هزارنفر را در تنگه ای به دام صیاد بیاندازد و خود در پشت جبهه باشد ؟
در کجای دنیا سراغ دارید که پس از شکست و تلقات بی شمار ، رهبر خودشیفته بیاید در سالن نشست و باقیمانده های اسیب دیده و محروح را مقصر شکست جلوه دهد ؟ و با بی شرمی انهارا متهم کند که به فکر جنس مخالف بوده اند وگرنه مریم الان تهران بود !!! در حالیکه بسیاری از زن و شوهرها باهم کشته شده بودند ! وجالب اینکه تایید گفته چرند و بی پایه خود را از جنس مخالف ( همسرش !) میگیرد !!! این دیگه خیلی حرفه !
من گیج و منگ شده ام و دنبال پاسخ هستم .
بیش از ۴۰ هزار نفر ۳۷ سال پیش مظلومانه رفتند و ندیدند که امروز فرصت طلبان و تو جیب ریزان ولایتمدار چه بر سر ارمان و ارزوهایشان اورده است !
من که منگ و گیج شده ام ....

ناشناس گفت...

مطمئن باشید با مثالی که از تشکیلات سه طبقه جماعت رجوی زدم ( ژرژ اورولی ) زیاد تند نرفتم چون من با تنام وجود این جماعت را میشناسم ... روانشناسی اینا کف دست منه !!! در ۹۰% موارد وقتی مقاله ای از این جماعت میخونم شروعشو که در چند سطر اولش میخونم اخرشو میتونم حدس بزنم ! اینها هرچه مینویسند و میگویند فقط و فقط اخرش میرسند به مسعود یا مریم و خیلی هم قهرمانانه ! یه چیز جالب بگم ... هرموقع اقا گند میزنه علم الهدی میاد پشت تریبون نماز جمعه اصلا به گند اشاره نمیکنه ولی اخرش میرسه به بصیرت اقا و تعریف و تمجید از ایشان ! دقیقا جماعت رجوی هم به همینگونه منبر میروند و مقاله مینویسند ... بیش از ۱۰۰۰ نفر را در تنگه گرفتار صیاد کردن بعد میان میاندازند گردن جنس مخالف !!! علیرغم اصراری که برای ماندن در لشرف میکنن وقتی از انجا به لیبرتی فرستاده میشوند تازه نیایند جشن میروزی میگیرند ! و از درایت مسعود میگن ! کدام درایت ؟ ایشون که میگفت اشرف کانون نبرد است و اگر کوه ها بجنبد اشرف نمیجنبد !!! جشن پیروزی برای خروج چه معنی داره ؟! ایشون وقتی چهارتا تیرو تفنگ اهدایی صدام در اختیار داشت همه انهایی را که در اروپا بودن و سلاح نداشتن مزدور تلقی میکرد ! وقتی همون چهارتا تیروتفنگو از ترس تحویل امریکایی ها دادن یوهو تعریف مزدوری عوض شد !!! و جشن پیروزی گرفتن !!! و صدها جشن پیروزی مشابه پس از یک عقب نشینی مشابه ! یعنی چی ؟ یعنی اینکه جان و ابرو و حیثیت سیاسی رزمندگان فدای اشتباهات موش همیشه تو سوراخ !
همین نشانه ها و ردپاهاست که ابکی بودن این تشکیلات را به رهبری موش همیشه در سوراخ را نشان نیدهد و مقبولیت ان را در بین نسل مبارز زیر علامت سوال میبره همانطور که در دهه چهل حزب توده را برای حوانان مبارز به زیر علامت سوال برد . بی جهت نیست که وقتی یه برگ تو ایران از درخت میافته سریع موش همیشه در سوراخ میگه ما بودیم ! و رژیم هم از خدا خواسته میگوید اره اینا بودن ! چرا ؟ چون خاک بر چشم جوانان مبارز بپاشد و فعالیت انها را بدینگونه لوث کند .
بگذریم ...
متاسفانه فرصت طلبی همیشه بمثابه پاشنه اشیل جنبش ها عمل میکند و رژیم ها همواره طلایی ترین استفاده ها را از ان میبرد ولاغیر ... ای داد بیداد ...

ناشناس گفت...

مطمئن باشید با مثالی که از تشکیلات سه طبقه جماعت رجوی زدم ( ژرژ اورولی ) زیاد تند نرفتم چون من با تنام وجود این جماعت را میشناسم ... روانشناسی اینا کف دست منه !!! در ۹۰% موارد وقتی مقاله ای از این جماعت میخونم شروعشو که در چند سطر اولش میخونم اخرشو میتونم حدس بزنم ! اینها هرچه مینویسند و میگویند فقط و فقط اخرش میرسند به مسعود یا مریم و خیلی هم قهرمانانه ! یه چیز جالب بگم ... هرموقع اقا گند میزنه علم الهدی میاد پشت تریبون نماز جمعه اصلا به گند اشاره نمیکنه ولی اخرش میرسه به بصیرت اقا و تعریف و تمجید از ایشان ! دقیقا جماعت رجوی هم به همینگونه منبر میروند و مقاله مینویسند ... بیش از ۱۰۰۰ نفر را در تنگه گرفتار صیاد کردن بعد میان میاندازند گردن جنس مخالف !!! علیرغم اصراری که برای ماندن در لشرف میکنن وقتی از انجا به لیبرتی فرستاده میشوند تازه نیایند جشن میروزی میگیرند ! و از درایت مسعود میگن ! کدام درایت ؟ ایشون که میگفت اشرف کانون نبرد است و اگر کوه ها بجنبد اشرف نمیجنبد !!! جشن پیروزی برای خروج چه معنی داره ؟! ایشون وقتی چهارتا تیرو تفنگ اهدایی صدام در اختیار داشت همه انهایی را که در اروپا بودن و سلاح نداشتن مزدور تلقی میکرد ! وقتی همون چهارتا تیروتفنگو از ترس تحویل امریکایی ها دادن یوهو تعریف مزدوری عوض شد !!! و جشن پیروزی گرفتن !!! و صدها جشن پیروزی مشابه پس از یک عقب نشینی مشابه ! یعنی چی ؟ یعنی اینکه جان و ابرو و حیثیت سیاسی رزمندگان فدای اشتباهات موش همیشه تو سوراخ !
همین نشانه ها و ردپاهاست که ابکی بودن این تشکیلات را به رهبری موش همیشه در سوراخ را نشان نیدهد و مقبولیت ان را در بین نسل مبارز زیر علامت سوال میبره همانطور که در دهه چهل حزب توده را برای حوانان مبارز به زیر علامت سوال برد . بی جهت نیست که وقتی یه برگ تو ایران از درخت میافته سریع موش همیشه در سوراخ میگه ما بودیم ! و رژیم هم از خدا خواسته میگوید اره اینا بودن ! چرا ؟ چون خاک بر چشم جوانان مبارز بپاشد و فعالیت انها را بدینگونه لوث کند .
بگذریم ...
متاسفانه فرصت طلبی همیشه بمثابه پاشنه اشیل جنبش ها عمل میکند و رژیم ها همواره طلایی ترین استفاده ها را از ان میبرد ولاغیر ... ای داد بیداد ...

ناشناس گفت...

مطمئن باشید با مثالی که از تشکیلات سه طبقه جماعت رجوی زدم ( ژرژ اورولی ) زیاد تند نرفتم چون من با تنام وجود این جماعت را میشناسم ... روانشناسی اینا کف دست منه !!! در ۹۰% موارد وقتی مقاله ای از این جماعت میخونم شروعشو که در چند سطر اولش میخونم اخرشو میتونم حدس بزنم ! اینها هرچه مینویسند و میگویند فقط و فقط اخرش میرسند به مسعود یا مریم و خیلی هم قهرمانانه ! یه چیز جالب بگم ... هرموقع اقا گند میزنه علم الهدی میاد پشت تریبون نماز جمعه اصلا به گند اشاره نمیکنه ولی اخرش میرسه به بصیرت اقا و تعریف و تمجید از ایشان ! دقیقا جماعت رجوی هم به همینگونه منبر میروند و مقاله مینویسند ... بیش از ۱۰۰۰ نفر را در تنگه گرفتار صیاد کردن بعد میان میاندازند گردن جنس مخالف !!! علیرغم اصراری که برای ماندن در لشرف میکنن وقتی از انجا به لیبرتی فرستاده میشوند تازه نیایند جشن میروزی میگیرند ! و از درایت مسعود میگن ! کدام درایت ؟ ایشون که میگفت اشرف کانون نبرد است و اگر کوه ها بجنبد اشرف نمیجنبد !!! جشن پیروزی برای خروج چه معنی داره ؟! ایشون وقتی چهارتا تیرو تفنگ اهدایی صدام در اختیار داشت همه انهایی را که در اروپا بودن و سلاح نداشتن مزدور تلقی میکرد ! وقتی همون چهارتا تیروتفنگو از ترس تحویل امریکایی ها دادن یوهو تعریف مزدوری عوض شد !!! و جشن پیروزی گرفتن !!! و صدها جشن پیروزی مشابه پس از یک عقب نشینی مشابه ! یعنی چی ؟ یعنی اینکه جان و ابرو و حیثیت سیاسی رزمندگان فدای اشتباهات موش همیشه تو سوراخ !
همین نشانه ها و ردپاهاست که ابکی بودن این تشکیلات را به رهبری موش همیشه در سوراخ را نشان نیدهد و مقبولیت ان را در بین نسل مبارز زیر علامت سوال میبره همانطور که در دهه چهل حزب توده را برای حوانان مبارز به زیر علامت سوال برد . بی جهت نیست که وقتی یه برگ تو ایران از درخت میافته سریع موش همیشه در سوراخ میگه ما بودیم ! و رژیم هم از خدا خواسته میگوید اره اینا بودن ! چرا ؟ چون خاک بر چشم جوانان مبارز بپاشد و فعالیت انها را بدینگونه لوث کند .
بگذریم ...
متاسفانه فرصت طلبی همیشه بمثابه پاشنه اشیل جنبش ها عمل میکند و رژیم ها همواره طلایی ترین استفاده ها را از ان میبرد ولاغیر ... ای داد بیداد ...

ناشناس گفت...

امروز سوال مهم اینه که اخه مگه میشه روشنفکر مبارز باشی و دل در گرو اسلام داشته باشی ؟ چه ناب محمدی چه راستین ! چه فرقی میکند وقتی که در الله و محمد و قران و امام و کربلا و شهادت و غیره و غیره یکی هستند ؟! واقعا چه فرقی بین نوع محمدی با راستین است ؟ یعنی چه فرقی بین نوع اخوندی و مجاهدی است ؟ واقعا چه کسی تا کنون به این امر پرداخته ؟ مگر وقتی پیروان با هم توفیر داشته باشن محتوای اسلام عوض میشه ؟ راستی محتوا ثابتند یا پیروان ؟ اگر محتوا بنا به نوع تفکر پیرو تغییر کنه که دیگه وای به حالمون و اگر محتوا ثابت باشه پس جنگ اخوند و مجاهد در کجاست ؟ تا اونجایی که من میدونم نه در الله است نه در قرات است نه در ایات است نه در امامان است نه در موضوعاا تاریخی است نه در محرم و عاشوراست نه در داستان حسین تشنه لب است نه در شعائر است نه در هیهات منه ذله است نه در دشت کربلاست و نه در ظهر عاشورا .... پس در چیست ؟ شاید هردوجناح ( اخوند و مجاهد ) مرا سفیه و شیرین عقل بنامند یعنی انقدر در حقانیت خودشون و باطل بودن طرف مقابل به " یقین " رسیده باشن که موضوع مطروحه مرا به باد استهزاء بگیرند ولی خیر اینطور نیست سوال و ابهام را باید پاسخ گفت و ... اگر ادعای مبارزه ملاک باشد که بنده چیزی سرم نمیشود جز انکه محقق را به " پدر بزرگوار " و " رهبر سازش ناپذیر " و صد دوجین القاب مشابه دیگر ارجاع بدهم تا ببینتد چه اشی است این تضاد معجون هفت جوش ! که در تلاطم محمدی و راستین به تابعی از شرایط سیاسی مبدل شده است . تکلیف مجاهدین قبل از ۵۷ که روشن است اخه مارکسیست های اپورتونیست همه مذهبی ها و برخی اخوندها را از سازمان کات کردند و تصفیه نمودند ولی پس از سال ۵۷ در غیاب رهبران واقعی یوهو مسعود رجوی با چهارتا بیوگرافی راست و دروغ پرید روی سازمان و تصویر امام خمینی دامه برکاته را به عنوان مجاهد اغظم از ساختمان ستاد اویزان کرد و از فرداش " سیل القاب قهرمانانه " به سمت مجاهد اعظم سرازیر شد مانند پدر بزگوار و امام خمینی رهبر انقلاب و رهبر سازش ناپذیر خلق و سمیل شرف ملی و صدها القاب مشابه اتشین دیگر ... ولی الان دچار تناقض نیستم که چرا بعدا بخاطر سرقت رهبری مجرم شدند چون با ذهنیات اینها حسابی اشنا هستم ... اینها رفته بودن ملاقات پدر بزرگوار و دوزانو و گردن شکسته در کنارش عکس افتخاری گرفته اند ولی بعد از ۴۰ سال مدعی میشوند که رفته بودیم تا اتمام حجت کنیم و به ایشان توپ و تشر بزنین ! دروغ که حناق نیست .. فک کردن با پامنبری طرفن !!! عکس ۴۰ سال پیش داره خودش حرف میزته باهات !!!! یادشون رفته که ۳۹ سال میش گفته بودن برای امام اشهد مسلمانی خواندیم حالا میگن اتمام حجت ... کی به کیه بگو هرچی دلت میخواد ..‌ هرچی که بگی برات کف میزنیم ...

ناشناس گفت...

میگن طلاق اجباری در دکون دستگاه اقای رجوی بخاطر این بوده که ایشون کشف کردن که به فکر جنس مخالف بودن عامل شکست عملیات فروغ جاویدان شده ! حالا بماند که چرا خودش شامل این طلاق نشده ؟! با اینکه خیر سرش بدون هیچگونه سابقه مبارزات نظامی فرمانده بوده !!! ( وقتی ادم شنا بلد نباشه و کلی هم خالی بسته باشه که یه دریا شنا بلده ! خوب معلومه همه را غرق میکنه و بعدشم میندازه گردن مغروقین !)
ولی سوال اینجاست که خودش میدونسته که دیگر فروغ شماره ۲ مطرح نیست ولی چرا همه را مجبور به طلاق میکنه ؟ اینجا دم خروس از زیر عبا میزنه بیرون ! در ذهنیت ایشان سپردن رده ها به زنان نه به دلیل اهمیت به حقوق انها بلکه بمنظور فرارکردن از زیر بار انتقادات ناشی از تحلیل های ابکی و شکست پر تلفات بوده که خودش صدای پس لرزه های ان را از قبل شنیده و حالا باید بیاد قدرت را از مردان که منتقدین اصلی بودن بگیره و اما چطوری ؟ هوا کردن فیلی بنام انقلاب ایده الوژیک !!! انقلاب ایده الوژیک به سنا مجاهدین که در سال ۵۴ توسط تقی شهرام انجام گرفت از نفی اسلام به پذیرش مارکسیسم بود ولی انقلاب ایده الوژیک من دراوردی اقای رجوی ضمن انکه بخشا حسادت به تقی شهرام بوده در واقع بلوکه کردن قدرت در دست خودش بوده و بعدا میبینیم که امثال زرکش ها و افتخاری ها چگونه لجن مال میشوند ؟! روانشناسی رجوی چیز پیچیده ای نیست و فقط و فقط در محدوده خسادت و گنده طلبی و خود بزرگ بینی و کیش شخصیت دور میزند و هر روشی را برای ارضای خصوصیات فوق بکار میگیرد از نقل قول صددرصد دروغ از حنیف نژاد تا پوشاندن واقعیتهای مجاهدین قبل از ۵۷ تا توجیه تحلیلهای غلطی که فقط تلفات گذاشت روی دست این تشکیلات .
بهرحال از انجا که بخاطر تمرکز مالی سازمان در دست خودش بود بوسیله بادمجان دور قاب چین های کناریش این تاتر سیاسی و خیمه شبازی بغایت ارتجاعی را راه انداخت . واما چرا طلاق اجباری ؟ تو که خودت میدونی صدام صلح کرده و تو بدون حمایت صدام جنمی نداری و حمله ای در کار نیس چرا طلاق اجباری را به اعضاء تحمیل میکنی ؟ پاسخ به این سوال به جاهایی میرسد که طرح ان صورت خوشی ندارد ...
بگذریم ...

ناشناس گفت...

میگن طلاق اجباری در دکون دستگاه اقای رجوی بخاطر این بوده که ایشون کشف کردن که به فکر جنس مخالف بودن عامل شکست عملیات فروغ جاویدان شده ! حالا بماند که چرا خودش شامل این طلاق نشده ؟! با اینکه خیر سرش بدون هیچگونه سابقه مبارزات نظامی فرمانده بوده !!! ( وقتی ادم شنا بلد نباشه و کلی هم خالی بسته باشه که یه دریا شنا بلده ! خوب معلومه همه را غرق میکنه و بعدشم میندازه گردن مغروقین !)
ولی سوال اینجاست که خودش میدونسته که دیگر فروغ شماره ۲ مطرح نیست ولی چرا همه را مجبور به طلاق میکنه ؟ اینجا دم خروس از زیر عبا میزنه بیرون ! در ذهنیت ایشان سپردن رده ها به زنان نه به دلیل اهمیت به حقوق انها بلکه بمنظور فرارکردن از زیر بار انتقادات ناشی از تحلیل های ابکی و شکست پر تلفات بوده که خودش صدای پس لرزه های ان را از قبل شنیده و حالا باید بیاد قدرت را از مردان که منتقدین اصلی بودن بگیره و اما چطوری ؟ هوا کردن فیلی بنام انقلاب ایده الوژیک !!! انقلاب ایده الوژیک به سنا مجاهدین که در سال ۵۴ توسط تقی شهرام انجام گرفت از نفی اسلام به پذیرش مارکسیسم بود ولی انقلاب ایده الوژیک من دراوردی اقای رجوی ضمن انکه بخشا حسادت به تقی شهرام بوده در واقع بلوکه کردن قدرت در دست خودش بوده و بعدا میبینیم که امثال زرکش ها و افتخاری ها چگونه لجن مال میشوند ؟! روانشناسی رجوی چیز پیچیده ای نیست و فقط و فقط در محدوده خسادت و گنده طلبی و خود بزرگ بینی و کیش شخصیت دور میزند و هر روشی را برای ارضای خصوصیات فوق بکار میگیرد از نقل قول صددرصد دروغ از حنیف نژاد تا پوشاندن واقعیتهای مجاهدین قبل از ۵۷ تا توجیه تحلیلهای غلطی که فقط تلفات گذاشت روی دست این تشکیلات .
بهرحال از انجا که بخاطر تمرکز مالی سازمان در دست خودش بود بوسیله بادمجان دور قاب چین های کناریش این تاتر سیاسی و خیمه شبازی بغایت ارتجاعی را راه انداخت . واما چرا طلاق اجباری ؟ تو که خودت میدونی صدام صلح کرده و تو بدون حمایت صدام جنمی نداری و حمله ای در کار نیس چرا طلاق اجباری را به اعضاء تحمیل میکنی ؟ پاسخ به این سوال به جاهایی میرسد که طرح ان صورت خوشی ندارد ...
بگذریم ...

ناشناس گفت...

چند سوال از جماعت رجوی :
واقعا وقتی ایشان جنمی در خود برای فروغ شماره ۲ بدون پشتوانه صدام نمیبیند چرا طلاق اجباری را تحمیل کردند ؟
به سنت مجاهدین ( انقلاب ایده الوژیک در سال ۵۴ در دوران رهبری تقی شهرام یعنی نفی اسلام و پذیرش مارکسیسم ) ولی انقلاب ایده الوژیک رجوی که انقلابی در ایده الوژی بوجود نیاورد ! همان اسلامی بود که هست !
چه شد و کجا رفت اون همه شعارهای توخالی " اشرف کانون نبرد " ! اگر کوه ها بجنبد اشرف نمیجنبد " ! " از روی جنازه تک تک ما باید رد شوید " ! و صدها شعار و رجز توخالی دیگر ... چه شد ؟ چه شد که عین موش فرارکرد این بزرگوار ! و کلیه تیر و تفنگ ها بسرعت برق تحویل سربازان امریکایی شد ؟

ناشناس گفت...

جهات مبارزه بسیار است و سخت و بی امان . یک جهتش رژیم است ، یک جهتش فرصت طلبان و میوه چینان اونور اب ، یک جهتش اصلاح طلبانی که نقش خندق قلعه را خیلی خوب بازی میکنند و یک جهتش مبارزه با جنگ طلبی و جهات دیگر ... گروه فرصت طلب رهبر ولایتمدار از انجا که همینطوری سرخودی و ذهنی بدون توجه به ارایش نیروهای درون جامعه و بدون توجه به پتانسیل گروه های خارج نشین انقدر مست کمک چهارتا تیروتفنگ اهدایی صدام شده بودند و انقدر مست سابقه سازی های پوشالی رهبر ولایتمدار خود بودند و انقدر مست دلارهای مزدوری از وزارت اطلاعات عراق بودند و انقدر مست تحلیل های ابکی بودنند که بین خودشان و رژیم هیچکس را نمیدیدند ( هرکه با ما نیس پس با اوناس !!!) و لذا هرگز فک نمیکردن که ممکنه یه روزی برسه و همه ژست هاشون بره رو هوا ! نه اون هارت و پورت های هل من مبارز کجا و نه اون چرخش ۱۸۰ درجه ای در تعظیم به سربازان امریکایی کجا ؟! نه اون تئوری های مشعشع مبارزه بدون سلاح یعنی کشک کجا و نه امضای زبونانه خلع سلاح و ۳۰ سال خالی بندی به شیوه دیگر کجا ؟! یعنی از این قشنگتر هیچ گروهی نمیتونست ابروی ژست های توخالی خودشو ببره ! و چه سقوطی ؟ ۳۰ ساله کارشون شده گنده گویی بدون حضور در مبارزات داخل ! راستی این سرنوشت را چه کسانی به مجاهد بعد از ۵۷ و فدایی بعد از ۵۷ تحمیل کرد که اخرسر از توش یه مسعود رجوی و فرخ نگهدار بی خاصییت بیاد بیرون ؟ البته که هر کدام با رنگ و بوی خودش ولی در حیطه استان بوسی مقوله قدرت ! همراه با شعارهای توخالی ضد بورژوایی برای مصرف داخلی هواداران !
واقعا به کجا رفتیم چنین شتابان ؟ اون یکی از استقبال ایرانیان از اسلام در حمله اعراب سلف بگه و این یکی به سازش با نوادگان خلف حاکم بر ایران بگه !!!
ما چه گیری کردیم از این همه انحرافی که جز در خدمت بقای جمهوری اسلامی نیست و اگر ریشه یابی کنید به صحت گفتار فوق میرسید . حالا وسط این همه موضوعات لاینخل و اوضاع قمر در عقرب سیاسی و ایده الوژیک و اقتصادی و فرهنگی و شلم شوربا یوهو یه فردیت گم کرده ای بیاد برای ما مقاله بنویسه و از صدر ان تا ذیل ان به هزار جور مسئله بپردازا که همش از جنس تعریف و تمجید و استان بوسی درگاه ولایت باشه !!! و بعد مدعی مبارزه هم بشود !!! جالبه که فک کنه بوی یابو با اسب کهر فرق داره ! والا متخصصین جانورشناس میگن اصلا وقتی وارد طویله میشوی هیچ بوی خاصی در حد افتراق بین یابو و اسب وجود نداره و هردو بوی بدنشان یکی است فقط ممکنه بخاطر نوع علفی که خورده اند بوی پهن شون با هم کمی فرق داشته باشه ولی اگر از یک نوع علف استفاده کرده باشن حتی بوی پهن شون هم با هم فرق نداره ! اینهارا به عنوان اطلاعات اولیه برای استان بوس ولایت اقای حمید اسدیان عرض کردم که موقع نوشتن در متلک گفتن و تحقیر کردن عجله نکنند و شعر مبتنی بر واقعیت علمی بگویند ... تورو به قران و امام زمانتان قسم که از مزخرف نویسی ذهنی دست برداید و علمی شعر بگویید .
ضمنا به اقای اسدیان میگویم که شما در باد زدن ملکه بیشتر میتوانید خدمت کنید تا در ادبیات ... اخه گذشت اون ادبیاتی که باهاش از مسعود کوه دماوند میساختی و برای خودت از اینهمه چاپلوسی حال میکردی ... الان دوره بازگشت به فردیت است . ب

ناشناس گفت...

والا هنوز برام این ماجرایی که استان بوس ولایت اقای حمید اسدیان در مقاله اخیر خود خیلی "تلواسه " ! بر علیه جنبندگانی که در سیاره زمین زندگی میکنند اما با ولایت نیستند منتشر کرده مبنی بر بوی گند یابو کجا و اسب کهر کجا ! هنوز برام روشن نیست که چه فرقی بین بوی یابو و اسب کهر هست ؟ و نتیجه میگیریم که از نظر ایشون یابو و اسب معمولی هم بو هستند ! یعنی خودش و مثلا محدثین هم بو هستن اما اسب کهر ( منظورش رهبر عقیدتیه ) یه بوی دیگری داره ! که البته این شعر نبوغ امیز نشان از ایده الوژی سه طبقه ای معاملات املاکی - بنگاهی ایشون داره که قیمت پنت هاوس رل میبره بالا تا زندگی در ان برایت ارزوی دست نیافتنی بشود ! اومد با این شعر اقای یغنایی را ضایع کنه ولی پی پی کرد به هیکل رهبر عقیدتی خودش ! من روانشناسی این جماعتو خوب حالیمه ... انقدر قیاس تو قیاس میکنن که رهبرشونو بالا بالاها ببرن که یوهو ارتفاع میگیره تشون قاطی میکنن و رهبرو با مخ میارن تو طویله و قاطی اسب های معمولی ... حال انکه رهبرش اسب کهر است ! تا حالا فکر میکردم شیره ! نگو اسبه ! ولی واقعیت اینه که موشی است در سوراخ . تورو به مقدساتتون شعر علنی بگین که تناقض توش نباشه .

ناشناس گفت...

اقای حمید اسدیان استان بوس درگاه ولایت نوشته که اقای رجوی صلیب بردوش خود را بیشتر از فرزندش بوسیده است !!!! والا چی بگم ؟ از نظر اقای رجوی صلیب یعنی مریم "عزرا "! و طبیعی است که فرصت بوسیدن فرزندش را نداشته باشد !!! لهمچنانکه اگر اقای اسدیان همان صلیب را ( مریم را ) روی دوش خودش بگذارد فکر نمیکنم فرصتی برای بوسیدن فرزندش باقی بماند ! اقای اسدیان فراموش کرده بگه اگر دور سر مریم اسفند بچرخانی بهتر است تا بوسیدن فرزند !
ضمنا ایا برای حمید اسدیان این تناقض مطرح نشده که ادم بیاد دور سر "زن " خودش اسفند بچرخونه و در همان واحد " زن " های طلاق اجباری داده را با شعار بیا بیا بیا بفرسته زیر گلوله های سربازان مالکی ؟؟؟
و خودشم سالها عینهو موش برود در سوراخ !
عجب رهبران قهرمانی ! دارند این قلم بدستان مزدور ولایتمدار .