دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۳ فروردین ۱۰, یکشنبه

دوزخیان شهر اشرف جمال عظیمی

فاضل پشت صندلی ایستاده و با داد و بیداد و فحش و ناسزا خطاب به من گفت شما نفوذی رژیم هستید و سپس برگه ای را جلو من گذاشت و گفت شما بازداشت هستید و این برگه را امضاء کنید! من با شنیدن این کلمه که شما نفوذی رژیم هستید، انگار که ساختمان را روی سرم کوبیده باشند جلو چشمم سیاهی رفت و تقریبا دیگر تنها شبح فاضل و اسدلله مثنی را میدیدم که مستمر بد و بیراه میگفت و تهدید میکرد که زود باش امضاء کن! من پرسیدم من نفوذی هستم؟ و او با پرخاشگری و توهین تکرار میکرد آری، زود باش امضاء کن!  ادامه‌ی مطلب...
 

۹۳ نظر:

منتقد منصف گفت...

جمال جان آغور به خیر . چه شد بعد حدودهشت سال جدیی از سازمان تازه درد دوران زندان در سال 73 یادت آمد.من خاطراتی را که نوشتی تکذیب نمیکنم و بر عکس میگویم همه اش واقعیت است ولی راستش انتشار چنین مقالاتی را در این مقطع که به طور خاص انتقال بچه های لیبرتی به خارج از عراق در دستور کار است و رژیم هم به شدت دنبال سنگ انداز و تلفات گرفتن هر چه بیشتر از این نفراتی است که به خصوص در شرایط سخت فعلی علیرغم اینکه در سینه هایشان هزاران انتقاد به سازمان هم دارند حاضر نشدند به رژیم چراغ سبز نشان دهند . به خوبی میدانم که به محض رسیدن به دنیای آزاد اکثریت آنها به دنبال زندگی عادی خود خواهند رفت وکاری است که من هم کردم . دوست دارم روزی سازمان پاسخگوی تمامی اعمالش باشد ولی راستش دوست ندارم امثال تو و بقیه دستانت بیشتر تنور رژیم را گرم کنم. من اگر هزار اسرار هم درسینه داشته باشم آن را به مفتی به پای رژیم نخواهم ریخت .روزی برای خدمت به خلقمان سلاح به دست گرفتیم و امروز هم اگر کسی قرار است داوری کند این مردم و خلقمان هستند بنابر این در فردای روزگار اگر زنده بودم و مردم یک دادگاه مردمی تشکیل بدهند ان روز سینه پراز دردم را خواهم گشود.مطلقا الان هم هیچ انتقادی به تو ندارم بلکه در دلم هم به تو حق میدهم ولی دوست دارم با چشمان باز مسیر درست را بپیمایی . این دنیا محل گذر است و همه روزی از این دنیا خواهیم رفت ولی گاهی وقتها در شرایط کنونی خودم فکر میکنم سکوت بهترین دفاع در مورد کارهایی است که در سازمان مجاهدین خلق صورت گرفت.من در بین تمامی هواداران مجاهدین حرفم را زده ام و خواهم زد و نسبت به تمامی اتفاقاتی که در سازمان افتاده است هیچوقت راز نگفته ای نیست که برای آنها روشن نکرده باشم ولی هیچ وقت هم به خودم اجازه نداده ام که آن درد دلها را برای خوشایند رژیم و دوستانش در سایتها بیان کنم

ناشناس گفت...

نمیدانم
نمیدانم این منتقد منصف کیست اما هر که هست هنوز روزگار در زیر سلطه «رهبر عقیدتی» بسر می برد و تنفسگاهش همانی است که بود... تمام حرف رجوی و تحت مهمیزان عقیدتی اش یک حرف بیشتر ندارند: "از ما حساب مکشید" و حساب هر جرم و جنایتی را به آینده ای موهوم و «ظهور» مردک احاله میدهند... و این یعنی فرار از عاقبت کار.
شعور هم چیز خوبی است اما دریغا که بگفته "فوق الذکر" بعد از خلاصی هم بهره ای از آن نبرده و در ترس از لولو خرخره های رهبر در سوراخ گوشها فریاد میکند!
عزیز جان
قدری بخوان و بیندیش و تلاش کن آن ذهن شکل گرفته را در هم شکنی... همه دیکتاتورهای عالم حرفشان یکی بیشتر نبوده: بگذار هر جرم و جنایتی بکنیم و در پاسخ لولو خرخره ای بنام رژیم و امپریالیسم و قدرتهای خارجی و... را علم کرده اند
گفتنی زیاد است... اما جای آنجاست که می نی مم شعور سیاسی و جامعه شناختی و علم مبارزه وجود ندارد جای بسی تاسف

منصور لرستانی گفت...

جدا که بهتر از این نمیشود آب در اسیاب رژیم ریخت آخر کدام کسی میتواند این حرفها را باور کند که سال 73 یک نیروئی که خودش زیر شکنج است برود شکنجه کند جدا مزخرف است

منصور لرستانی گفت...

جدا روح خمینی را شاد کردی

ناشناس گفت...

به محض ورود به اتاق، فاضل (اسم اصلی او را نمیدانم ولی فردی تقریبا کوتاه قد و مو بور و چشم آبی بود. مرا کاملا میشناخت و در اشرف و دیگر قرارگاه‌ها همدیگر را زیاد دیده بودیم) را دیدم. در گوشه‌ی اتاق میزی قرار داشت که در دو طرف آن دو صندلی گذاشته بودند. فاضل پشت صندلی ایستاده و با داد و بیداد و فحش و ناسزا خطاب به من گفت شما نفوذی رژیم هستید و سپس برگه ای را جلو من گذاشت و گفت شما بازداشت هستید و این برگه را امضاء کنید!
قابل توجه آقای منصف

ناشناس گفت...

درود اقاى جمال عظيمى ، خواندم و بسيار ناراحت شدم ، هنوز بنويسيد
حسينى

زنده باد شاه گفت...

تمام اینها حاصل رفتن محمد رضاشاه کبیر بود او رفت و ببینید به چه بدبختی دچار شدید و ملتی را دچار کردید وای بر شما وای بر شما

بشیر گفت...

واقعا افتضاح افتضاح افتضاح یعنی تا اینقدر بیرحمی و نامردی و بیشرفی

ناشناس گفت...

با درود به جمال عزیز
در این تردید نکن مردم از تو به نیکی یاد خواهند کرد.
اما عنوان این موضوع که رژیم ازآن سؤاستفاده میکند ترفندی بیش نیست.
وتنها فرار ازپاسخگویی است.
روی آوردن به عواطف و احساسات ترفند ی بیش نیست.
جمال فریب این ترفند را نخورید بقدرکافی خوردیم ،بسه دیگه سکوت؟؟؟؟
اشرفی سابق

ناشناس گفت...

خوبه این طرف منتقد منصف است اگر عضو متعصب بود چه می‌کرد؟

مردک بیان واقعیت‌ها چراغ سبز نشان دادن به رژیم است؟

شکنجه و زندان و این همه بی وفایی را طرف نگوید خیانت به مردم است

محمد

ناشناس گفت...

آقای جمال! بنویس عزیز . خاطراتت را بنویس . اینها کە می گویندالآن وقت نوشتن این مطالب نیست ، همانها هستند کە سال ٥٧ وقتی کسی در مورد افکار ارتجاعی خمینی می پرسید می گفتند : الآن وقت این حرفها نیست . آب به آسیاب شاه نریزید!... شما بنویسید . برای روشن شدن حقیقت بنویسید . این تجارب به درد نسل جوان کە تشنەی آزادی است می خورد

لقمان

ناشناس گفت...

جمال جان
بودن سرویس و حمام آنهم درسلول جمعی غیرقابل باوراست.
بوی تعفن و رطوبت کشنده است کدامین وجدان پذیرای آنست؟؟؟؟؟
حمزه کماری از قربانیان پروسه رفع ابهام هفتادوسه به بیماری پوستی مبتلا میشود،
دستهای وی عفونت میکند اما بیش ازیک هفته از دارو ،خبری نبود ،حال وی روبوخامت میگذارد....
حمزه جان بقیه را خود بنویس.

دوستدار

ناشناس گفت...

حرف نزنید رژیم است ؟ رژیم سواستفاده میکند ؟؟؟ هر کاری خواستید بکنید همه ساکت نگاه کنند پس فرق شمابا رژیم چیست ؟ ان هم میگفت جنگ است ؟ این است ان است شما هم که ... کسی که ۱۴ خرداد دجال را آنگونه تعریف و تفسیر کند جز این نیست . انسانها باید حرف بزنند باید تجربه خودشان را بگویند تا دیگران مسیر رفته و تجربه شده را تکرار نکنند شما تنها میخواهید آدمها را ساکت کنید با این اراجیف در ضمن شما ها کسی نیستید جز کادرهای کهنه اندیش همین جریان شما تنها چیزی که ندارید مرز با همین رژیم است شما جاده صاف کن ارتجاع بودید و هستید باید به تاریخ بپیوندید دوران سو استفاده تمام شده بنام مذهب و ....
به خود نگاه کنید که زدید رو دست حزب توده ، ببنید چه کرده اید با نیرو های خود کادر های بیکار که به همه فحش و تهمت میزنید اهلش باشید برید پای پاسخگویی دوران فرار تمام شده ، اطراف خودتان را نگاه کنید تنها یک مشت آدم پوسیده افکار و مفت خور .
اندک اندک حقایق رسوایتان میکند دیر نیست که خیلی ها دوباره قلم بدست بگیرند و عذر خواهی کنند که چه ناحق به نفرات انگ و تهمت زدنند و اصول اولیه دین خود را هم زیر پا گذاشتند . زنده باد حقیقت
خرمگس

فروزنده رحیمی گفت...

هر کس میتواند هر چه میخواهد بنویسد!مشکلی نخواهد بود اما چه کسی باور میکندکه از سال 1372 تا الان یعنی بمدت بیست و دو سال یک سازمان سیاسی بتواند در این فضای هولناک عجیب نیروها را کنترل کند.واقعا اگر ماهیتها این هست چرا الان اینقدر افشاگری میشود.من باور نمی کنم حتی اگر مخالف مجاهدین خلق بودم
درود بر مجاهدین خلق ایران

دریچه زرد گفت...

دوستان و کامنت گذاران گرامی
حدود هفتاد و پنج کامنت که شامل توهینهای شخصی زشت و نامبردن از افراد بدون هیچ دلیل بود قابل انتشار نیست توهینها و تهمتها دوطرفه است. وگاه بسیار بسیار زشت. با عرض معذرت خدمت چنین نویسندگانی
بخش نظرات آبریزگاه عمومی نیست محل نظر دادن و نقد سیاسی با فرهنگ و منطق مناسب است.محلی است که بجای خشم و نفرت کور باید با ارامش و منطق و استدلال نوشت تا مسئله ای حل شود.لطفا برای ایجاد این فضا کمک و کوشش کنید
با سپاس و پوزش
دریچه زرد.

ج. عبدی.لیل گفت...

حالی به پشت پرده بسی فاتنه میرود
تا آنزمان که پرده برافتد چها کنند
جدا ناراحت کننده است دلم گرفته است واقعا

سروش فکوری گفت...

جمال جان درود بر تو که شجاعانه دست به قلم و و افشاگری برداشتی.
آخه اینا دیگه کی هستند؟ مگه اینها سازمانی نیستند که یک روز برای مبارزه با همین زندان و شکنجه بلند شده بودند؟
وای که روز قیامت چه خواهند گفت؟

علی جواندوست گفت...

جمال جان بنویس و بنویس و از کامنتهایی نظیر منتقد منصف و غیره نترس!
جرمت هیچ نیست جز این که اسرار هویدا میکنی!!!

حنیف حیدرنژاد گفت...

جمال جان سلام

مطلبت را خواندم، فعلا گیجم و منگ!

واقعا نمی دانم چی بگم. هنوزم برایم سخته باور کنم. با وجود همه حرف های دیگری که شنیده و مطالب دیگری که خوانده ام و با وجود آنچه خودم تجربه کردم. باور کردن آنچه که نوشته ای سخته. نه به این خاطر که حقیقت ندارد، که چون تو را می شناسم در حقیقتش شکی ندارم، بلکه به دلیل عمق فاجعه ای که مسعود بر سر نسل ما، بر سر مبارزه ی ما بخاطر آزادی بر علیه رژیم آورد، باورم نمیشه که او چگونه ما را شکنجه گران خودمان کرد و اینکه او چگونه یک مبارزه آزادیبخش را تا این حد به قهقرا کشاند.

خوشحالم که دست به قلم بردی و بخش کوچکی از آنچه تحربه کردی را نوشتی. امیدوارم ریز تر شوی و باز هم بنویسی.

خوشحالم که زنده ای و آرمان آزادی برایت ارزش است، نه تنفر و انتقام گیری و خوشحالم که کوتاه نمی آئی.

از دور در آغوشت می گیرم و برایت سلامتی و سرافرازی آرزو می کنم.

قهرمان/ حنیف

ناشناس گفت...

اشرفى سابق
هواداران ودوستداران مجاهدين شورائى هاى كور وكر باز هم اين همه ظلم وستم وديكتاتورى را باور نميكنيد ؟ يا منافع شخصى شما اجازه نميدهد بيدار شويد به خود بيائيد واينده يك ملت زجر كشيده را فداى رفاه وراحتى شخصى خود نكنيد . حداقل از انها بخواهيد به اين همه سؤال بى جواب به جاى فحاشى ودر رفتن از حقيقت باسخ بدهند اين كه خواهش بزركى نيست به هر حال من هم مانند اقاى منصف افشاكرى ميكنم ولى جمال عزيز را سرزنش نميكنم كه كه اب به اسياى حكومت مي ريزى بلكه اقرار ميكنم شهامت او
وسايرينى كه شروع به افشاى اين سكت مرموز را كردند را ندارم

سیما. فرانسه گفت...

حالا هی در خارجه دموکراسی ازادی برابری عدالت اسلام خدا و از این چیزها زر بزنید جدا خاک بر سرتان نامردها شماها ازادی میفهمید انسانیت میشناسید تف بر روی خمینی و خمینی صفتان واقعا خمینی کثافت را زنده کردید

سهیلا مولوی گفت...

آقای وفا
به نظرم این مطلب خیلی آمده پایین
دوباره بزنید در صدر سایتتان که همه بخوانند و بیشتر و بیشتر به ماهیت این فرقه پی ببرند.

Hamid گفت...


با چه شارلاتان بازی ادعای مبارزه برای آزادی و مردم ایران و حقوق بشر را دارند !
دستشان خونی نوید دمکراسی و عدالت میدهند , چه نامردیها , جنایت پس پرده مبارزه با آخوندهای جانی نسبت به پاکترین نیروها و خانوادههای آنها روا نداشتن !
تف به درگاه خدایی و آزادی که شما پیام آور ان هستید !
Hamid

ناشناس گفت...

در نامردی شماها شک نداشتم حالا یقین تمام دارم که خیلی نامردید آخر این اسامی که نوشته ای چطور میتوانند شکنجه کنند .یک جو شرف داری واقعا
ایرانی

حمید گفت...

جناب منتقد منصف آغور شما هم به خیر سال نو و سیزده بدر را به شما منصف تبریک میگم !
یک سؤال خدمت شما گرامی دارم زندان و شکنجه حال از طرف رژیم انقلاب اسلامی و نیرو مغلوب ان که مدعی اسلام انقلابی باشه فرق میکنه ؟
شما با انصاف زندانی. شکنجه شده و جمال را با بیش از ٣٠ سال پروسه مبارزاتی و جنگ با دزدان جان و مال مردم ایران و جانیان آدم خور آخوندی را سر زنش میکنید!
شکنجه گر و زندانبان را معاف ! مگر آقای محترم هر کس و جریانی با رژیم مبارزه کند دمکرات و طرفدار حقوق بشر است ؟
با احترام فراوان حمید

ناشناس گفت...

هاله
سلام مجید عزیز امیدوارم که هر جا هستی به سلامت باشی .دیروز که مطلبت را خواندم کامنتی گذاشتم اما چون نام چند نفر را برده بودم احتمالا اقا وفا انرا منعکس نکرد .
مرا به یاد درد و رنج ها انداختی چیزهائی که هیچ وقت انرا فراموش نمی کنم بارها سعی کردم که فراموششان کنم اما نتوانستم و نمی توانم دوستان نزدیکانم به من میگویند فراموش کن اما نمی توانم انهمه درد و شکنج را فراموش کنم همچنانکه درد ها و شکنج های حاصل از پاسداران جنایتکار را نمی توانم فراموش کنم .
من و ما بدنبال انتقام نیستیم .شخصا دوست دارم که مصببین ان مورد محاکمه قرار بگیرند اسم نمی برم چون دوباره کامنت حذف میشود .اگر خدائی هست باید ثابت شود باید کسانی که به اعتماد چند نسل خیانت کردند محاکمه شوند این حق ماست این حق خلق ماست باید روزی و روزگاری این بی شرف ها در کنار پاسداران جنایتکار و ولی فقیه در پشت میز دادگاه بنشینند .این کمترین حق و حقوق ماست .ما نه کوتاه می ایئم و نه سکوت میکنیم تا رسیدن به دادسرای عدالت

عمو رضا ..... گفت...

جمال گیان به رسم کوردی واری و کرمانشاهی هر به ژ یت !
دوست دارم و میبوسم وجودت را !
آهای رهبری مجاهدین و برادر مسعود و بانو و اهالی شورا ئی کسانی که در این فاجعه دست داشتین در دوزخ اشرف پاسخگو باشد !
عمو رضا .....

ناشناس گفت...

آقای عظیمی
تقریبا عین همین نوشته شما چندین ماه پیش توسط دو سه نفر دیگر حتی گاهی با جزئیات بیشتری منتشر شد.
به نظر بنده شما ها می توانستید با هم یک متن مشترک بنویسید و امضا کنید و از سایرین هم که همین تجربه را از سر گذرانده اند بخواهید که آنرا امضا کنند.
در انصورت از آنجا که بقول شما 700 نفر این تجربه را از سر گذرانده اند شاید می شد حد اقل متنی با امضای چند ده نفر و یا چند صد نفر را منتشر نمود که برد و تاثیر بیشتری داشته باشد.
ضمنا بنده یک انتقاد به شما دارم و آن اینکه در نوشتن چنین تجربیاتی باید نهایت تلاش را بکنید که با بی طرفی کامل فقط به ذکر وقایع بپردازید و از احساساتی شدن و راه دادن به ارزشها و قضاوتهای شحصی در نوشته تان ..مطلقا پرهیز کنید تا نوشته شما سندیت داشته باشد و بتواند بعدها مورد استفاده دیگران قرار گیرد.
مثلا از بکار بردن واژه فرقه بجای سازمان که یک قضاوت فردی است و یا اظهار نظر و قضاوت درباره شخصیت رجوی بهنگام شرح نشست با او و .. باید پرهیز کرد.
البته خودتان هم در ابتدا به این موضوع اشاره کرده اید اما در پاراگراف بعدی خلاف آنرا عمل کرده اید.
البته بیطرفی و تنها ذکر وقایع کار مشکلی است اما با تلاش می توان به آن دست یافت.
فرهاد

ناشناس گفت...

اﮔﺮ ﺣﺘﻲ ﻳﻚ ﺩﺭﺻﺪ اﺯ اﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮاﺕ اﺗﻔﺎﻕ اﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ, ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﻙ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺮﻭﻳﻲ ﺩﺭ اﻳﺮاﻥ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺮﺳﺪ. ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺩﺭ ﺷﺮاﻳﻄ ﻛﻨﻮﻧﻲ اﻳﺮاﻥ ﺭا ﻣﺤﻜﻮﻡ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ, ﺧﻮﺩ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﮔﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ? ﻣﻦ ﻳﻚ ﻫﻤﻜﻼﺳﻲ ﺩاﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﭘﺎﺷﺎ ﺻﻤﺪﻱ ﻣﺎ 14 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﭘﺎﺷﺎ ﺭا ﺑﺮﺩﻧﺪ اﻭﻳﻦ.
ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﺳﺎﻝ 64 ﻳﺎ 65 ﺑﻮﺩ ﺁﺯاﺩ ﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﻋﺮاﻕ, ﻳﻌﻨﻲ اﻳﻨﻜﻪ اﻋﻼﻡ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪﻩ, ﻣﻴﺘﻮﻧﻪ اﺯ ﻫﻤﻴﻦ اﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺑﺮاﺵ اﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻪ? ﻛﺴﻲ ﺧﺒﺮﻱ ﺩاﺭﻩ?

علی افلاکی بجستانی گفت...

از این دم و دستگاه ایدئولوزی والاه همه چی بیرون میاد اون اولش با اون ازدواج و بند و بساط اینم آخرش خدا رحم کنه واقعا و لعنت بر هر چی آخوند و آخوند صفته چه ملت بدبختی هستیم ما به کجا بریم

ناشناس گفت...

هاله
دوست ناشناس که کامنت گذاشته ای راجب پاشا صمدی هم نوشته ای و پیگیر ان بودی.
پاشا در یک عملیات در منطقه دهلران شهید شده است پاشا از ناحیه ران تیر میخورد و رگ اصلی پایش مورد اصابت قرار میگیرد بچه های همراه پاشا تنها کاری که میکنند این بوده که پای پاشا را با یک اق بانوی سفید رنگ می بندند ولی نمی دانستند که شاهرگ اصلی پاشا گلوله خورده است پاشا کاملا حالش خوب بود ولی نمی توانست راه برود بدلیل خونریزی زیاد پاشا در بین راه عقب نشینی شهید میشود .کلا چهار نفر در ان عملیات شهید میشوند که در هنگام عقب نشینی بدلیل مشکلات مربوط به ان شهدا را در نقطه ای میگذارند و مابقی بچه ها عقب نشینی میکنند . پس از عقب نشینی یک گروه برای اوردن شهدا میرود که پس از شش ساعت شهدا را به پشت منتقل میکنند .پاشا حتی یک خراش در بدنش نداشت و فقط یک گلوله به پایش خورده بود و با اق بانو انرا ناشیانه بسته بودند که اگر امدادگر درست و حسابی انجا بود و پای پاشا را درست می بست و مانع خونریزی میشد پاشا نباید شهید میشد .مابقی بچه که شهید شدند اسیب جدی دیده بودند سیامک از ناحیه سر مورد اثابت گلوله قرار گرفته بود و درجا شهید شده بود و دو نفر دیگر نیز اسیب جدی دیده بودند ولی پاشا نه کاملا تر و تمیز بود وقتی چهره اش را دیدم انقدر خون رفته بود که رنگش سفید شده بود .یعنی پاشا نیز قربانی عدم رسیدگی درست شده بود بطوری ک این اق بانو انقدر شل روی پای پاشا بسته شده بود که ما تعجب کردیم که چرا اینگونه پای پاشا را بسته اند البته عمدی نبوده علت نبودن افراد امدادگر ماهر مشکل اصلی بوده و اینکه در هرج و مرج درگیری پاشا درست رسیدگی نشده بود .البته داستهای دیگر که من فقط خواستم شما را در جریان نحوه شهادتش قرار دهم

اسماعیل گفت...

جمال جان سلام
من هم از مطالبی که نوشتی و اینکه شجاعت به خرج دادی و به خیل منتقدانی که با عکس و اسم مشخص بر علیه رهبری خود کامه مجاهدین بر شوریده اند پیوستی خوشحال شدم هر چند که خودم متاسفانه به دلیل مشکلاتی که در وطن دارم که ممکن است به قسمت گزافی برای خانواده ام تمام شود هنوز نمی توانم با نام اصلی خودم بنویسم . جمال جان متاسفانه اگر برداشت بد از نوشته ام نکنی همه ما در همان دستگاه و در خدمت رجوی به سهم خودمان مسئولیت داشته ایم.یادت هست برای دورانی خودت مسئول مهمانسرا یا همان بازداشتگاه های موقت مجاهدین بودی . من آن موقع خودم از سازمان جدا شده بودم و در مهمانسرای جلوی مرکز یازده که الان گویا مسجد شده بودم و تو مسئول انجا بودی . کار ندارم علیرغم اینکه تو به اصطلاح مسئول آنجا بودی ولی برخوردت با ما به اصطلاح بریده ها خوب بود و به قول معروف عاطفی برخورد میکردی و امکانات رفاهی برایمان جور میکردی . من زمانی آنجا بودم که انور آلوشا هم انجا بود . حتما به حافظه ات فشار بیاوری من را یادت می اید . به هر حال برایت آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم که از دردهایی که این سالیان کشیده ای در زندگی جدید کاسته شود هر چند که میدانم فشار سالیانی را که با جسم و جانت در آنجا مایه گذاشتی هیچوقت به راحتی از روی دوشت برداشته نخواهد شد. به هر حال باز هم برایت آرزوی موفقیت میکنم ضمن اینکه یقین دارم که همین بچه هایی که الان در لیبرتی هستند حتما و حتما روزی دهان خواهند گشود و به نظر من کار سازمان در این سالها بدتر از خمرهای سرخ بوده است چون یک سری مزخرفاتی را تحت عنوان انقلاب ایدئولژیک و بندهای انقلاب به زور به خورد بهترین جوانان این مرز و بوم دادند
قربانت اسماعیل

ناشناس گفت...

آقای مرشد که به همه داری درس میدی، بی طرفی یک آدم شکنجه شده، و آدمی که عمرش دزدیده شده و به اعتماد و آرمانش خیانت شده در برابر مستبدان و شکنجه گران یعنی چه؟ مگر ایشان خبرنگار است که بی طرف باشد و مثلا به مسعود رجوی را حتما آقای رجوی خطاب بکند و انگار نه انگار که همان آدم مسئول درجه اول مصائبی است که تحمل کرده است، مثل این است که یکی از به مجاهدین یا کسی از گروههای چب به گوید موقع اسم بردن «از اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر محمد رضا شاه پهلوی» با بی طرفی از او اسم ببر! از این گذشته فرقه تعریف دارد و قضاوت شخصی تاثیر در موضوعیت داشتن یا نداشتن آن در بکار بردن در مورد گروهی ندارد. گروهی که یک رهبر عقیدتی و یک دستگاه عقیدتی تدوین شده این رهبر دارد و بقیه مرید او هستند، چه چیزی جز یک فرقه می تواند باشد؟ پیشنهاد شما هم در مورد نوشتن یک مطلب گروهی و گذاشتن امضا زیر آن دست مثل این است که به زندانیان رژیم که سالهای معینی در زندان مشخصی بوده اند کسی توصیه بکند که قبلا هم کسانی خاطرات خود را از زندانهای رژیم نوشته بودند خوب بود همه خاطره نویسان یک متن را مشترک را با گذاشتن امضا زیر آن تایید می کردند و انتشار می داند. جناب فرهاد نبوغ عجیبی دارد و تنها مقایسه حافظه خودش با حافظه ایرج مصداقی و سعی در ایجاد ابهام و سوال در مورد کار او، از موارد نبوغ او نیست
وبگرد

احمد رضا. ص گفت...

برای من سخت است باور کنم ولی سازمانی که کریم قصیم ومحمد رضا روحانی و ایرج مصداقی و اسماعیل یغمائی وبسا افراد مثل لانها را رسما اعلام میکند مزدورند این اعمال هم ازش بر میاید چون هیچ حساب وکتابی از نظر فاسد شدن ندارد ولی بسار بسیار تکتندهنده است

ناشناس گفت...

بیشرف کسانی که ایرج مصداقی را لاجوردی دوم مینویسند و خودشان لاجوردی اند افتضاح افتضاح و خاک بر سرتان کنند بدبخت ها به چه روزی رسیدید
عباس

مادر.پ.ل گفت...

باید از اینها سئوال بکنیم شما چه مشکل با خمینی دجال داشتین که با اون جنگ کردین و دهها هزار جوان نابود شدند شما که این بودین خوب با خمینی میموندین هونجا ما را در زندانها شکنجه میکردین لازم نبود بیائیم عراق و تو غربت شکنجه بشیم و اقعا شرم و حیا را قورت دادین و در خارج هی در جلساتتون نعره بزنین ازادی و دموکراسی برین خجالت بکشین که نمی کشین

عمو رضا گفت...

جمال عزیز دست مریزاد !
اگر چه تا حدودی در جریان مشکلات جسمی تو هستم و این همه مدت زمین گیرت کرده بود و برای اولین باری که با تو تماس داشتم از بیماری و مشکلات جسمی ات پرسیدم به شوخی به من گفتی بگو کجات سالمه . خوشحالم آگاهانه و بدون هیچ غرض و نیتی و پاکیزگی سالم سیاسی دست به قلم شدی !
متاسفانه شنیدم یک عده از دوستان قدیم با توجه به اینکه خود یکی از قربانیها و شاهد خیلی از فاجعه ها در اشرف بودن به همان منوال نشستهای دیگ , طعمه تف باران وووو ........ در خارج هم سازماندهی شدند برای پاچه گیری و تهمت و تهدید بچه های منتقد !
باز هم به خروش !!!! در ضمن به بچه های داخل آدرس سایت دریچه زرد و پژواک ایران و دوزخیان شهر اشرف را یاد آور شدم !

عمو رضا گل یار زندانی دهه شصت

عمو رضا گل گفت...

جناب اسماعیل گرامی سپاسگذاریم از زحماتتان !
ما یک عده از همرزمان قدیم جمال در داخل و خارج از شما گرامی درخواست میکنیم نو شته و مقاله جمال را در بالا قرار بدهید اگر امکان داره ؟
عمو رضا گل

ناشناس گفت...

ﻫﺎﻟﻪ ﻋﺰﻳﺰ اﺯ ﺗﻮﺿﻴﺤﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺳﭙﺎﺳﮕﺬاﺭﻡ.
اﮔﺮ اﻳﻦ ﻧﺤﻮﻩ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﭘﺎﺷﺎ ﺑﻮﺩﻩ, ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻫﺴﺘﻢ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ اﺵ اﻃﻼﻉ ﻣﻴﺪﻫﻢ, ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﻛﻪ اﺯ ﻣﻦ ﺳﺮاﻍ ﻣﻴﮕﻴﺮﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﻣﻦ ﺟﻮاﺑﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﺪﻫﻢ. اﻟﺒﺘﻪ ﻓﺮﻗﻲ ﻫﻢ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ, اﻳﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺩﻧﺒﺎﻝ اﻳﻦ ﺭاﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ, ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ اﻱ ﺟﺰ ﻣﺮﮒ و اﻳﻨﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﺩاﺳﺘﺎﻧﻬﺎﻱ ﺧﺎﻃﺮاﺕ اﻓﺮاﺩ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ, ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻥ ﻧﺪاﺷﺘﻪ, ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﭘﺎﺷﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻘﻴﻪ ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺭا ﺑﺒﻴﻨﺪ و اﻣﻴﺪﻭاﺭﻡ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ اﻳﻦ اﻋﻤﺎﻝ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ , ﭘﺎﺷﺎ اﻧﺴﺎﻥ ﻟﻂﻴﻒ ﺭﻭﺣﻲ ﺑﻮﺩ.

خدیجه آجیده گفت...

اولا گور پدر خمینی و خامنه ای و هرچی ملاست که نوشته اید من بوی رزیم میدهم شما و جد و آبادتان بوی رژیم میدهید. یکی هم همین نوشته است که زده است روی دست رژیم کثیف اخوندها ویک عده را که زیر سرکوب و کشتار خامنه ای هستند مزدور و شکنجه گر اعلام میکند ای ننگ بر شما بیشرمها همینطور بدون مدرک و سند مینویسید باشد تا گند کارتان در بیاید بدبختها

ناشناس گفت...

هاله
خدیجه خانم اجیده چرا تهمت میزنید خانم عزیز .میگی سند بیاورید اخر خانم عزیز حرفتان خیلی خنده دار است اخر در قرارگاه اشرف که نه کسی رادیو داشته نه تلویزیون نه به اینترنت وصل بوده نه دوربین عکاسی داشته نه موبایل که بتوان با ان عکس گرفت و ظبط کرد.چگونه میشه سند اورد .در چنین شرایطی تنها این انسانها هستند که بزرگترین سند بر حقانیت این کثافت کاریها هستند .کمی از قالب مجاهدین خارج شوید تا ببینید که موضوع فقط جمال نیست این حرفها را تمام جداشدگان که بالغ بر چند هزار نفر هستند میزنند فقط وفقط در جریان سال حمله امریکا به عراق و سقوط ارباب بعضی ها یعنی در سال 2003 بیش از 1000 نفر جدا شدند .به جز چند نفر که توسط مجاهدین خریداری شدند بقیه همین حرف را میزنند خانم .چشمهایتان را باز کنید از خواب بیدار شوید خانم .این ره که میروید به سوی داغستان است .
همچنین باید به عرض شما برسانم که رهبر عقیدتی بسیار با هوش بودند همانموقع یعنی در گرماگرم حمله امریکا به عراق حتی تمام فیلم های نشست های انقلاب را نابود کردند مانند ترانه سر کوچه کمینه و این میزان هوشیاری رهبر را نشان میدهد اما یک جای کار گیر داشت و دارد او همه اسناد را نابود کرد اما سند اصلی که ادم ها هستند را نتوانست نابود کند و همین شاهدان زنده امروز دارند مشاهدات را بیان میکنند .
دیروز در انتخابات شهرداری ها فرانسو اولاند که از دست راستی ها شکست خورد بلافاصله نخست وزیر را برکنار و پیام داد من صدای اعتراض شما مردم را شنیدم
من میگویم ایا رهبر عقیدتی چنین جسارتی دارد که بگوید من صدای اعتراض ها و انتقادها را شنیدم و دست به یک تغئیر در ساختار ارتجاعی این سازمان بزند .شخصا بعید میدانم بدلیل شناختی که از رهبران دارم انها فقط زمانی متوجه کارهایشان میشوند که دیگر کار از کار گذشته است و سازمان پایان یافته است .خانم خدیجه اجیده به رهبرانتان بگوئید زمان تغئیر است باید رهبران استعفا بدهند باید عناصر فاسد در درون سازمان مورد مواخزه قرار بگیرند و از سازمان طرد شوند همچون رهبران واینکه فقط یک راه پیش روی سازمان است و نه دو راه .
یکم قبول مسئولیت تمام اشتباهات 32 سال گذشته
دوم استعفای رهبران و اشخاص تصمیم گیرنده در رهبری
سوم عذر خواهی از تمام کسانی که مورد توهین و فحاشی و ازار و اذیت قرار گرفته اند
چهارم پس از انجام مراحل بالا سازمان میتواند به صف مبارزه با جمهوری اسلامی بر گردد البته توجه داشته باشید که اینبار نه در جلوی صف بلکه در ته ته ته صف مبارزان

ناشناس گفت...

ﺧﺎﻧﻢ ﺁﺟﻴﺪﻩ ﻣﻦ ﻳﻚ ﺳﻮاﻝ ﺑﺮاﻳﻢ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪﻩ :
ﭼﺮا ﻣﻴﭙﺬﻳﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﮊﻳﻢ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ اﺳﻼﻣﻲ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﻫﺴﺖ? ﺑﺮ اﺳﺎﺱ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺁﺯاﺩ ﺷﺪﻧﺪ . ﺣﺎﻻ ﭼﺮا ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭا ﻛﻪ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺭا ﺗﺮﻙ ﻛﺮﺩﻩ اﻧﺪ, ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ? ﺁﻧﺰﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻔﺘﻨﺪ : ﺩﺭ اﻭﻳﻦ ﺷﻼﻕ ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ, ﻣﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ, ﻃﻮﻣﺎﺭ اﻣﻀﺎء ﻛﺮﺩﻳﻢ , ﻫﻤﺪﺭﺩﻱ ﻛﺮﺩﻳﻢ, ﻛﻤﻚ ﻛﺮﺩﻳﻢ. ﺣﺎﻻ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ اﻭﻳﻦ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺷﺪﻩ اﻧﺪ, ﻣﻲ ﺁﻳﻨد و ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ : ﺩﺭ ﻋﺮاﻕ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺷﺪﻳﻢ, ﭼﺮا اﻳﻨﺒﺎﺭ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻴﺴﺖ? ﺁﻳﺎ اﻳﻦ اﻓﺮاﺩ ﻋﻤﻮﻣﺎ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ? ﻳﻌﻨﻲ اﺩﻋﺎﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ اﻭﻳﻦ ﻫﻢ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻮﺩﻩ? ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﻣﻨﻂﻖ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻴﺪ ﭼﻮﻥ ﻣﺰﺩﻭﺭ ﺭﮊﻳﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﭘﺲ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ, ﻣﻴﺘﻮاﻥ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻗﺒﻼ ﻫﻢ ﻣﻴﮕﻔﺘﻨﺪ ﺭﮊﻳﻢ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﻣﻴﻜﺮﺩ, ﭼﻮﻥ ﺁﻧﺰﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ و ﺷﻴﻔﺘﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ? ﺁﻳﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺯﻳﺮ ﻓﺸﺎﺭ ﺭﮊﻳﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ, ﺩﻟﻴﻞ ﻣﻌﻘﻮﻟﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﻧﻤﻴﺰﻧﻨﺪ? ﺗﺎﺭﻳﺦ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ. ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ, اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ ﻗﺒﻞ اﺯ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﻢ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ. ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﭼﻪ ﮔﻮاﺭا ﻫﻢ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا اﻋﺪاﻡ ﻛﺮﺩ. ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺎﻭﻭ ﺗﺴﻪ ﺗﻮﻧﮓ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺭا ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ.
ﺳﺨﻦ ﻛﻮﺗﺎﻩ اﻳﻨﻜﻪ اﮔﺮ اﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮاﺕ ﻏﻴﺮ ﻭاﻗﻌﻲ اﺳﺖ ﭘﺲ ﺧﺎﻃﺮاﺕ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ اﻭﻳﻦ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻄ ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺼﺪاﻗﻲ ﺑﻴﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﻴﺸﻮﺩ, ﻏﻴﺮ ﻭاﻗﻌﻲ اﺳﺖ ( اﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎ ﻋﺬﺭ ﺧﻮاﻫﻲ اﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ و ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺼﺪاﻗﻲ) اﮔﺮ اﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮاﺕ ﻭاﻗﻌﻲ اﺳﺖ ﭘﺲ ﭼﺮا ﺷﻤﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﻴﻜﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻋﺮاﻕ ﺟﺪا " ﺑﺴﺎﻁ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻩ و ﻫﻤﺎﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﻢ ﻳﻜﻲ ﺩﻭ ﺗﺎ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ, ﻳﻌﻨﻲ اﺯﺳﻪ ﻳﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰاﺭ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻋﺮاﻕ ﻫﺰاﺭ ﻧﻔﺮ ﻣﺰﺩﻭﺭ ﺭﮊﻳﻢ ﺑﻮﺩﻩ اﻧﺪ? اﻳﻦ ﺧﻴﻠﻲ ﻏﻴﺮ ﻭاﻗﻌﻲ ﺗﺮ اﺳﺖ.
اﻟﺒﺘﻪ اﮔﺮ ﻗﺼﺪ ﺩاﺭﻳﺪ ﻫﻤﺎﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﻧﺤﻮﻩ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻮاﺏ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺟﻮاﺏ ﺩاﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ اﺳﺖ, ﻣﻦ اﺯ ﭘﺎﺳﺦ ﺷﻤﺎ ﺻﺮﻑ ﻧﻆﺮ ﻣﻴﻜﻨﻢ.
ﺑﺎ ﺳﭙﺎﺱ.

ناشناس گفت...

بنویسید تا خسته شوید. کی میخواند؟کی باور میکند؟ سالها قبل اخوندها همینها را میگفتند.انشالله بچه های لیبرتی میایند خودشان جوابتان را میدهند
ایرانی

نفر آمده از لیبرتی گفت...

آقای ایرانی!
با کمال تاسف من یکی از بچه های لیبرتی هستم که آمده ام و الان در آلمان زندگی میکنم.
میخواهم جواب شما را بدهم...
دهانتان را راجع به بچه های لیبرتی ببندید! و از بچه های لیبرتی انتظار پاسخگویی نداشته باشید بلکه از شیر همیشه بیمار پاسخ بخواهید. چون مطمئن باشید تمام بچه های لیبرتی که من یکی از انها بودم جوابهای دندان شکنی اول برای امثال شما دارند پس لطفا حرف اضافه نزنید.

حمید گفت...

راستش اينقدر صادقانه اين مطالب را نوشته كه در جا در وبلاگ وزارت اطلاعات به اسم صدا درج شده بعدش هم حنيف حيدر نژاد حلوا حلواش كرد. حالا سوال اين است تو كه از سال 73 از رهبري رجوي زده شدي و اعتمادت را بقول خودت در رودررويي با رجوي از دست دادي و فهميدي كه ممه زير سر آن است پس تا سال 83 آنجا چه غلطي ميكردي يعني اينقدر بي غيرت بودي كه شكنجه و قتل نفرات را ديدي ولي همچنان بي غيرت ماندي خوب تو كه همين الان مبارزات و زندانت را به رخ ديگران ميكشي كمي هم انقلابي ميشد و جلوي اين بي عدالتي مي ايستادي و مثل بقيه كشته ميشدي نكند ترا هم كشته اند و روح تو اين چيزها را مينويسد والا تا كنون كه همه تقريبا نه يك بار بلكه چند بار توسط مجاهدين كشته شدند و در دنياي ديگر زنده شده و منم زدند حتما تو هم يكي از آنها هستي .تو كه از همان 73 اين بي اعتمادي را داشتي 14 سال براي چي آنجا ماندي آيا واقعيت اين است ؟ يا اينكه وقتي خطر را بغل گوشت ديدي فرار را بر قرار ترجيح دادي و حالا هم يك سناريو جديد را بعنوان خاطرات يا هرچي به ما غالب ميكني چون وزارت اطلاعات است ديگه سوژه هايش را نگه داشته و براي هر كدام يك نقشه اي دارد . حالا كه اعتماد به بورژوازي ات زياد شده و بقول خودت سختي هم كشيدي بهتر است به اينجا اعتماد كني و بروي زندگي ات را بكني و اينقدر سعي نكني كه صادقانه بازي در بياري ميشه راجح به همه جملات كه پر از تناقض است حرف زد فعلا به همين اكتفا ميكنم بابا ما هم داريم در خارج مطالب شما را ميخوانيم اينقدر صغري كبري بافتن براي چي حالا بعد از اينكه تو هم دستت رو بشه لابد يك نفر ديگر مياد ميگه سال 76 هم رفع ابهام اينجوري بود و سال 80 هم آنجوري بود.

۱۲ فروردین ۱۳۹۳ ه‍.ش.، ساعت ۱۲:۵۰

ناشناس گفت...

صد رحمت به درازگوش. یکی به این آقا حمید اطلاع بده تا وقتی صدام در اریکه قدرت بود دوران طلایی رجوی هم بودو کسی نمی‌توانست اشرف را ترک کند.امااز زمان سقوط او نزدیک به ۱۰۰۰ نفر جدا شدند.چقدر ایشان نازنین است به بورژوازی اعتماد نداره.
ابهامی
۱۲ فروردین ۱۳۹۳ ه‍.ش.، ساعت ۲۲:۳۸

جاوید گفت...



سلام جمال
من گزارش شا را خواندم و همچنین کامنت ها را دیدم احساس عجیبی به من پیدا کردم و مرا واداشت که پاسخی هم به این دوستی که خود را منصف میداند وهم به دیگر منصفانی می خواهند شروع کنند .از نظر من هر فردی حق دارد نظر خودش را بیان کند ولی اجازه نداریم به کسی که می خواهد ظلمی که به او شده افشا کند توصیه اخلاقی کنیم که چه وقت بگو و یا چه زمانی نگو . چرا الان ؟چرا دیروز؟پس کی ؟شما ها که منصف هستید از این راهبران عقیدتی مجاهدین سوال کنید که ای حضرات شما یک تاریخ برای سرنگونی رژیم مشخص کنیدو ابلاغ کنید با کدام استراتژی واز کجا ؟تا ملت بدانند الان زمان افشاگری است .چرا سر خودتان کلاه می گذارید.ای دوستانی که توصیه اخلاقی می کنید شما که در مناسبات مجاهدین بودید و می گویید همه حرفهایت درست است پس چرا شرت می گذاریباور کنید شما خودتان متوجه نیستید چه ظلمی به خودت می کنی.می گویند زمانی که حلاج را سنگسار می کردند به اجبار باید همه اهل محل می امدن و سنگ پرتاب می کردنددر میان ان جمعیت یکی از دوستان حلاج هم از سر اجبار امده بود و او می دانست جایگاه حلاج کجاست و هر جه می گوید واقعیت محض است در ان محل و چون نمی توانست چیزی پرتاب نکند یک شاخه گل به سمت حلاج پرتاب کرد،می گویند در اخرین لحظات مرک گفته بود همه سنگهایی که به سمت من پرتاب شد به اندازه شاخه گلی که فلانی پرتاب کرد دردم نگرفت می پرسن چرا؟می گوید ان جمعیت نمی دانستند از روی نااگاهی سنگ سنگ پرتاب می کردند ولی فلانی می دانست و پا روی حق گذاشت.در ضمن ای جماعتی که شماتت می کنید این یک درد است باید علاج شود باید رهبران عقیدتی مجاهدین پاسخ مناسب به ان بدهند با شارلاتان بازی این مسئله تمام نمی شود در ضمن جمال نه اولین است و نه اخرینش خواهد بود من قول می دههم همان اشرف نشانها هم که پا به بیرون بگذارند و جزو کسانیکه در قضیه ۷۳ بوده باشند دهان باز می کنند و شما و رهبان شما انها را مزدور وزارت اطلاعات خواهید خواند،خیلی جالب است جای ظالم و مظلوم عوض شده بجای اینکه یقه شکنجه گر گرفته شود پاچه شکنجه شده گرفته می شود.باور کنید سازمان مجاهدین خلقی که مسعود ومریم رجوی رهبران ان هستند به مراتب صد بار از رژیم خمینی بدتر هستندیک روزی به این نتیجه خواهید رسید.امیدوارم مثل من ۲۰ سال طول نکشد.
۱۳ فروردین ۱۳۹۳ ه‍.ش.، ساعت ۰:۰۵

ناشناس گفت...

جناب حمید
نحست اینکه آقای عظیمی تنها فردی نیست که درباره زندان و شکنجه در اشرف نوشته است.
پیش از او چندین نفر دیگر نوشته اند و تقریبا همه نوشته ها در جزئیات بهم نزدیک هستند. همانطور که حدس زده اید در آینده مطمئنا در این باره دیگران نیز بیشتر و بیشتر خواهند نوشت بنا بر این باش تا صبح دولتت بدمد.
دوم اینکه جناب یغمایی در هفت حصار بشکل بسیار ظریف و دقیقی توضیح داده است که چگونه فرد در هفت بند اسیر است و با خواندن آن می فهمید که چرا فردی که اعتمادش به رجوی از بین می رود نمی تواند یکشبه با همه چیز خدا حافظی کند و برود.
همچنین بیست و هفت سال شستشوی مغزی در اشرف واقعیتی است که باید بسیار در باره آن تفکر کرد و نوشت. بدون شناختی دقیق از پروسه مغز شویی در اشرف هرگز نمی توان فهمید که چرا فردی مانند آقای عظیمی یا دیگران با اینکه اعتمادشان از دست رفته است سالها پاسیو و در سکوت می مانند. شستشوی مغزی و اثرات آن بر روان افراد یک واقعیت است که با چند شعار غیر علمی و آب دوغ خیاری سرکار مانند بی غیرتی و با غیرتی نمی توان سمبل کاری اش نمود.
متاسفانه کفگیر سازمانی که می بایست یک مقاومت مردمی را رهبری کند در اثر غرور و خود شیفتگی و انتقاد ناپذیری مسعود رجوی امروز دیگر به ته دیگ خورده است و با شعار و دادن و فحش نمی توان آب رفته را به جوی بازگرداند
فرهاد
۱۳ فروردین ۱۳۹۳ ه‍.ش.، ساعت ۰:۱۸

ناشناس گفت...

آقای حمید ! اگر جنابعالی آنجا تشریف داشتید و سالیانی را در آنجا می گذراندید ، اینطور فلسفە بافی نمی کردی . در افتادن با رهبر وقتی در کنار سیدالرییس خدایی می کرد ، زندان ابوغریب و زندانهای انفرادی و پول و سلاح و عملیات جاری و غسل هفتگی و زندانبان و ...در اختیارش بود، چگونه امکان داشت . حرفهایی نز نیدد کە خودتان تویش بمانید . مثل این است کە بگوییم مردم ایران همە بی غیرت هستند کە رژیم خمینی هنوز سر کار است . نه ، عزیز من ! ربطی به غیرت مردم ندارد، رژیم جنایتکار است و هزار عامل باعث شدە کە هنوز سر کار باشد .شمایی کە در روابط درونی سازمان در عراق نبودەاید ، چطور می توانید اینطور حرف بزنید . واقعا شرم نمی کنید؟؟ لقمان
۱۳ فروردین ۱۳۹۳ ه‍.ش.، ساعت ۰:۳۰

نازنین گفت...

تمام اینها را باید بفال نیک گرفتشان. این یعنی تعمیق یک انقلاب یعنی روشدن دستها یعنی اینکه معلوم بشود تا کی چی میکند. البته این نوشته خیلی سنگین بود ولی حتما باید که بخوانیم و جدی بگیریم

ناشناس گفت...

ﺁﻗﺎﻱ ﺣﻤﻴﺪ :
ﻣﻦ ﺑﻲ ﻣﺤﺎﺑﺎ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻫﻮاﺩاﺭاﻥ ﻳﺎ اﻋﻀﺎﻱ ﺭﺩﻩ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺭا ﺻﺤﻴﺢ ﻧﻤﻴﺪاﻧﻢ. ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ اﺯ اﻳﻦ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﻨﻴﻦ ﻧﻮﺟﻮاﻧﻲ ﺑﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ اﻧﺪ. اﺯ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻭاﻗﻌﻲ ﻫﻴﭽﮕﻮﻧﻪ اﻃﻼﻋﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ, ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻣﺪﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﻳﺸﻪ ﺩﺭ ﺗﻔﻜﺮ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺩاﺭﺩ ﺭا ﻳﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﻣﻮاﺯاﺕ ﺁﻥ ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻨﺪ ﺷﺎﻳﺪ ﺗﻔﻜﺮ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻫﻢ ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ.
ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ اﺳﺘﺎﻟﻴﻦ ﻣﺮﺩ, ﺧﻮﺭﺷﭽﻒ ﺳﺨﻨﺮاﻧﻲ ﻏﻠﻴﻆﻲ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ اﻭ ﻛﺮﺩ. ﻳﻜﻲ اﺯ ﺣﺎﻇﺮﻳﻦ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ : ﺁﻧﺰﻣﺎﻥ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺟﻨﺎﻳﺎﺕ اﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺸﺪ, ﺷﻤﺎ ﻛﺠﺎ ﺑﻮﺩﻳﺪ?
ﺧﻮﺭﺷﭽﻒ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﭼﻪ ﻛﺴﻲ اﻳﻦ ﺳﻮاﻝ ﺭا ﭘﺮﺳﻴﺪ?
ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺪاﺩ. ﺧﻮﺭﺷﭽﻒ ﮔﻔﺖ: ﺁﻧﺰﻣﺎﻥ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ اﻻﻥ ﻫﺴﺘﻴﺪ.
ﺑﻪ ﮔﺰاﺭﺵ ﺩاﻧﺸﮕﺎﻩ ﻳﻴﻞ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻛﻨﻴﺪ, ﺑﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺪاﻧﻴﺪ, ﺗﺤﺖ ﺷﺮاﻳﻄ ﺧﺎﺹ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺩﺭﺻﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﺩﻱ و ﺣﺘﻲ اﺣﺴﺎﺳﻲ ﺭا ﻣﻴﺘﻮاﻥ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﮔﺮ ﻛﺮﺩ.

ناشناس گفت...

امیدوارم خود شیر همیشه بیدار یکروز بیاید و همه را توضیح بدهد. بقیه که خفه شده اند و نه رد میکنند و نه قبول. من از وقتی این گزارش را خوانده ام مریض شده ام و در خانه افتاده ام همه چیز را باور میکردم ولی این را نه میکردم.این چی هست واقعا
ر. جوهری

ولی .ج گفت...

باور نکردنی است. آدم شاخ در میاورد چطور یک نیرو که خودش سالها شکنجه شده شکنجه گر میشود؟؟؟؟؟؟

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
دریچه ررد گفت...

ناشناس گرامی!
نظر شما که اینطور شروع میشد
ه خانم ایرانی گرامی
با عرض سلام
میدانم که شما ...
به دلیل ننوشتن نام یا نام مستعار حذف شد

ناشناس گفت...

هاله
جناب اقای حمید باید به عرض شما برسانم ما از شخص شما انتظار پاسخ نداریم و نخواهیم داشت پاسخ را باید کسانی بدهند که خودشان بهتر از من و تو میدانند .
شما خودت را به در و دیوار هم که بزنی فرقی در موضوع نخواهد کرد و بخاطر همین خودت را زیاد اذیت نکن و به خودت زیاد فشار نیار .همه چیز روشن خواهد شد به روشنی افتاب .
خیلی دوست دارم شما را در چنان روزی ببینم .
این داستان و کلا وقایع سپری شده در اشرف یک پاسخگو بیشتر ندارد .
هم کیشان رهبر عقیدتی در جمهوری اسلامی در برابر کسانی که افشاگر زندان و شکنجه وقتل عام در جمهوری اسلامی و زندان ها بودند میگفتند اینها دروغ میگویند ما اصلا زندانی سیاسی نداریم چیزی به نام شکنجه وجود ندارد .همیشه همینطور بوده هیچ شکنجه گری نگفته من شکنجه کرده ام بلکه هر کسی چیزی میگوید به نام اسلام به نام انقلاب ایدئولوزیک به نام استالین و بسا نام های دیگر .
در ضمن اسامی تمامی شکنجه گران را میدانیم ولی برای جلوگیری از سواستفاده جمهوری اسلامی فعلا فعلا از ذکر ان خودداری میکنیم باشد تا زمان ان فرا برسد

ناشناس گفت...

حق‌کشی نسبت به دشمن، حق کشی نسبت به دوست را به دنبال دارد
و
شکنجه دشمن، به شکنجه دوست خواهد کشید.

سال ۶۱ که به اسم عملیات مهندسی،

چند نفر به سختی و تا دم مرگ شکنجه

شدند، مثل روز روش بود که آن رفتار

غیر انسانی و ضد انقلابی به دشمن ختم
نمی‌شود.

پرسان

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
دریچه زرد گفت...

به علت ننوشتن نام نظدو نظر حذف شد

همرزم گفت...

زمانی که حلاج را سنگسار می کردند به اجبار باید همه اهل محل می امدن و سنگ پرتاب می کردنددر میان ان جمعیت یکی از دوستان حلاج هم از سر اجبار امده بود و او می دانست جایگاه حلاج کجاست و هر جه می گوید واقعیت محض است در ان محل و چون نمی توانست چیزی پرتاب نکند یک شاخه گل به سمت حلاج پرتاب کرد،می گویند در اخرین لحظات مرک گفته بود همه سنگهایی که به سمت من پرتاب شد به اندازه شاخه گلی که فلانی پرتاب کرد دردم نگرفت می پرسن چرا؟می گوید ان جمعیت نمی دانستند از روی نااگاهی سنگ سنگ پرتاب می کردند ولی فلانی می دانست و پا روی حق گذاشت.در ضمن ای جماعتی که شماتت می کنید این یک درد است باید علاج شود باید رهبران عقیدتی مجاهدین پاسخ مناسب به ان بدهند

همرزم

خائنعلیشاه واداده مزدوریان گفت...

حالا میشود خوب خوب خوب خوب فهمید چرا نمیخواهند هرگز لیبرتی بسته شود. چون چند نفر حرف میزنند؟شرم کنید شرم

حنیف حیدرنژاد گفت...

اقای نظام آبادی این چه منطقی ست که شما دارید؟ چون رهبر عقیدتی خود را به "حق" می داند اجازه دارد اعضاء خودش را زندان و شکنجه کند تا "نفوذی" های احتمالی رژیم را شناسائی کند؟ خمنی هم خودش را حق می دانست، هیتلر هم خودش را حق می دانست، استالین هم خودش را حق می دانست و... پس لطفا رهبر عقیدتی بگوید اصلا جنگش با خمینی برای چیست که زیر پوشش آن هر چیزی توجیه می شود؟ جز برای کسب قدرت؟ آیا او با شکنجه ی خمینی مخالف بود یا با شکنجه از سوی هرکسی و به هر بهانه ایا با سرکوب آزادی ها از سوی خمینی مخالف بود، یا سرکوب آزادی ها از سوی هرکسی و به هر بهانه ای؟ و ... اگر به دلیل حق بودن خودش و مبارزه اش (؟!)، به خودش اجازه دهد با هر کسی هر کاری بکند، پس لطفا بفرمائید اصلا چرا باید با خمینی و رژیمش جنگید؟ مردم ما یک بار یک خمینی را تجربه کردند و الان 36 سال است دارند تاوانش را می پردازند، چرا باید دوباره یک خمینی جدید فرصت پیدا کند به قدرت برسد؟ از این خود برحق بینی ایدئولوژیک که هر جنایت و سرکوبی را مجاز می داند دست بردارید. در «خیانت به اعتماد» و پیامدهای فردی آن حنیف حیدرنژاد

عمو رضا گفت...


‏آهای رهبری و برادر و بانو و اهالی شورا ئی کسانی که در این فاجعه دست داشتین پاسخگو لطفآ باشید؟؟؟؟؟؟ .
عمو رضا .....

موسی .گ گفت...

میخواستیم به اینجا برسیم ؟؟؟ خوب اون خمینی قرمساق چه عیبی داشت که باهاش جنگ کردی اقلا توی همان مملکتمون میموندیم تا همانجا شکنجه مون بکنن لازم نبود همه چیمون رو از دست بدیم آخرش به اینجا ها برسیم دهنتونو آب بکشین از آزادی حرف نزنین ای لعنت به خمینی م خامنه ای و خمینیها و خامنه ای های مخفی ای لعمنت به این ایدئولوژی کثافت که به اینجا رسید واقعا توی سن پنجاه و سه سالگی و وقتی همه چیزم نابود شده باید بنشینم بزنم توی سر خودم

فروزنده رحیمی گفت...

باشه تا توطئه های این آخوندهای کثافت رو بشه اونوقت روسیاهی برای شماها میمونه برین خجالت بکشین.مجاهدین پاکترین و بهترین و آزادیخواهترین نیروی سیاسی ایرانند به همین علت هم بیشترین حمله به اونها میشه این نوشته هم جز یک توطئه کثیف نیست این را مطمئن باشید

ناشناس گفت...

رهبر سخن نگفت
رهبر سخن بگو
رهبر سخن نگفت
رهبر چو ماه نخشبی در چاه ظلم خویش
پایین فرو فتاده و پنهان بگشت و رفت
رهبر سخن نگفت
با چوب و ترکه و شلاق ها ز پیش
رهبر شکنجه کرد
با مشت آهنین
یاران خویش را راهی زندان بکرد و رفت
رهبر سخن نگفت
وانگه در میان حیرت و بغض گلوی ما
یاران خویش در دل این دشت هشت و رفت
ناصر

ناشناس گفت...

هاله
خانوم فروزنده رحیمی حداقل به اندازه ایوب نظام ابادی صداقت داشته باشید نگوئید دروغ است بگوئید رهبر عقیدتی با این کار میخواسته مزدوران را کشف و پیدا کند .از ایوب نظام ابادی هوادار سازمان مجاهدین یاد بگیرید که به صداقت میگوید رهبر عقیدتی مجبور بوده برای کشف مزدوران از این شیوه ها استفاده کند .ایوب نظام ابادی که از خودتان است خانوم عزیز یک کمی از او یاد بگیرید .
باید رهبر عقیدتی توی گوشش فرو کند که این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست .
پیام اقای قصیم برای رهبر عقیدتی را تکرار میکنم
بیائید با پذیرش مسئولیت تمام اعمالتان و با عذر خواهی از تمام کسانی که مورد شکنجه ازار و اذیت توهین تهمت قرار گرفته اند عذر خواهی کنید و مسئولیت تمام اعمالتان را بپذیرید و بصورت رسمی انرا اعلام کنید
و یا در یک مناظره شفاف توسط رهبر یا نماینده رهبر و یا هر کسی که خودتان میخواهید با منتقدین و جدا شدگان شرکت کنید و انها را نفی کنید و بگوئید همه انها دروغ است
ایا رهبران عقیدتی این جسارت و شهامت را دارند؟
انچه یافت می نشود انم ارزوست !

ناشناس گفت...

جناب یغمایی
بنده فقط خیلی محترمانه خانم ایرانی را مخاطب قرار دادم تا شاید کمی بیندیشد... خوب بود که کامنت منتشر میشد...اگر نکته ناموجه ای هست آنرا حذف کنید

عبدل گفت...

راستش اصل قضیه هنوز روشن نیست. اصل قضیه چی بوده خدا میدونه خشونتو من باور میکنم در همه جا هست اما اینطوری راستش باورم نمیشه ولی مطمئن هستم بالاخره معلوم میشه راسته یا دروغ

ناشناس گفت...

بابا دروغه اگر اینطور بود سنگ رو سنگ بند نمیشد چطور یک رهبر با چهل سال سابقه یکمرتبه اینطور میشود. من هم باور نمی کنم.ع.ص اشرفی سابق

esmail گفت...

عزیز
مشکل بر سر کامنت نبود شما اسمی ننوشته بودید نه اصلی نه مستعار برای این حذف شد نه محتوا لطفا بنویسید ولی با یک نام انتخابی موفق باشید

م. روانشاد گفت...

گامی فراتر از خمینی دجال حرام لقه ضد بشر. ای ننگ و نفرت به این طرز فکر چطور به اینجا رسیدید؟

همرزم گفت...

این آبجی فروزنده بازیاش و دفاعش خیلی آب داره یا بنده خدا تو باغ تازه آمده !

همرزم

بهنام گفت...

سلام بر جمال
جمال جان می دانستم که یک روزی شهادت خواهی داد برای تاریخ و مردم ایران. بگذار هرچه لوش ولجن است که همانا شایسته راهبران عقیدتی شان است نثارت کنند .و اما چند نکته به این جیره خوار ومفت خور، حمید عرض کنم این جدا شده ها در بد ترین شرایط طی ۲۰ سال در عراق ماندن و در اکثر عملیاتهایی که سازمان به اسم انها در خارج کشور هم مشتری جمع میکرد و هم اخاذی می کرد حضور داشته اند پس بنابراین صدها خطر در مرزهای ایران در مقابل پاسداران از بیخ گوشها عبور کرده و اگر شهامت می داشتی به اشرف می امدی تا متوجه شوی یکمن آرد چقدر فتیر داردو اگر هم بودی نفر عملیاتی نبودی همینکه در بالا اشاره کردم مفت خور بودی یا در خارجه از بهترین امکانات اروپا استفاده کردی والان پاچه این نفراتی( که تمام جوانی وبهترین دوران عمر خود را نثار همان رهبری عقیدتی فاسد کردن گرفتی.این جدا شده ها می گفتند ای رهبر عقیدتی رژیم صدام سرنگون شده و ارتش آزادی بخش خلع سلاح شده واین دولت عراق وابسته به رژیم ایران است دیگر جای ما اینجا نیست ولی این سخن ها کی رود در گوش خر: گوش خر بفروش دیگر گوش خر: رهبری به حرف این جدا شده ها گوش نداد حالا بعد از۱۲ سال بفکر خروج افتاده انهم کشورهایی که خودشان محتاج کمک هستند این نشان دهنده بی کفایتی رهبری عقیدتی است نشان دهنده تحلیل های اشتباه است ولاغیر.می دانید چرا تا ان زمان انجا ماندیم درسال۶۲ مسعود رجوی در یک نشستی اعلام کرد از این به بعد همه دربها را می بندیم اجازه نمیدهیم کسی به اروپا برود و نقش اپوزیسیون رابازی کند و اعلام کرد هرکسی که نمی خواهد در مناسبات مجاهدین بماند بفرمایید بمدت ۲ سال در زندان خودمان باشد تا اطلاعاتش بسوزد بعد تحویل ابوغریب می دهیم چون غیر قانونی وارد عراق شده اید به مدت ۸ سال در زندان ابو غریب می مانید و دولت عراق با اسرا شما را مبادله می کند آیا واقعا اگر شما بودید می رفتید خوب ادمها ترجیح میدادند همانجا بمانند تا شاید دری باز شود که خدا پدر بوش را بیامورزد که ما را از قلعه الموت بجات داد امیدوارم بدون تعصب چشمانت را باز کنی و حزب الله بازی در نیاوری

صادق مهرگان گفت...

از آنجایی که تعدادی از مجاهدین در طول آن سالها به دست مزدوران اعزامی کشته شدند می توان نتیجه گرفت که اصل این ماجرا درست ست. شما با مشتی ابله طرف نبودید که مدام در معرض خطر قرار بگیرند و دست روی دست بگذارند. به همین آقا که نفرت از سر تا پای او می بارد مشکوک شدند. چرا که نه؟ در یکی از همین مقاله هایی که در این جا خواندم نویسنده مخالف سازمان مجاهدین می گفت که به شدت می ترسیدیم که نفر کناری به ما تیر اندازی کند. خوب ببینید که رژیم چه شرایطی بوجود آورده بود؟ بماند اینکه این آقا می گوید که یک نفر کتک خورده را دیده و بس و شما آن را به مثابه شکنجه هفت صد نفر گرفته اید. اصلا تمام ایرادهایی که می گیرید در صورت درستی تمام و یا بخشی از آن جز جدایی ناپذیر این راهی ست که رفته اید. داستان حیرت انگیزی ست واقعا. تو گویی که برای تفریح به آنجا رفته بودید. زد و خورد و کشتن و کشته شدن و در محاصره قرار گرفتن دقیقا همین راهی ست که انتخاب کردید. مبارزه به این شکل یعنی همین. از این گذشته به اعتراف همه منجمله ایرج مصداقی در نوشته های گذشته اش برخورد با مجاهدین بریده بسیار انسانی و در تاریخ مبارزات بشری بی سابقه بوده. نمونه آن مسعود دلیلی بود که او را راهی کردند و دیدید که سر انجام از کجا سر در آورد.

ناشناس گفت...

این صادق چه شارلاتانی است خدا می‌داند. خوب است این حضرت آقا دستگیری و شکنجه یک نفر را پذیرفته است.
ظاهراً‌یادش رفته علی را هم شکنجه کرده بودند و خیلی شکنجه کرده بودند، ظاهراً یادش رفته فردی که برای جمال عظیمی گزارش نادرست نوشته بود راهم شکنجه کرده بودند بد هم شکنجه کرده بودند.

این ها همه در همین چند صفحه آمده است. اما صادق که صداقت از سر و رویش می‌بارد گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست. با پستی و رذالت می‌گوید چون افراد برای تفریح به عراق نرفته بودند بایستی زندان و شکنجه و ... راهم تحمل کنند. اگر او صادق است من ناصادقم

ناصادق

ناشناس گفت...

ایوب سلام
شما که همین حرفها را یکبار با اسم ایوب نظام آبادی نوشتی چرا باز دو باره همان را اینبار به اسم صادق مهرگان می نویسی؟
فکر می کنی با دوبار و با دو اسم نوشتن مشکلی از کسی حل می کنی ؟
فرهاد

ناشناس گفت...

سلام جمال مقاله را خواندم وبسیار متاءثر شدم ولی ارزش تو هیچ وقت گم نمی شه همه انسانهای مبارز در تیرس چنین خیانتهایی از طرف جریانت مختلف قرار میگیرند من نوبه خودم تورا تحسین میکنم بخاطر صبرو پایداری و اینکه تعهد و مسعولیت نسبت به نسل های آینده به وظیفه خودت عمل کردی تا آیندگان به سرنوشت ما دچار نشوند البته دور از انتظار نیست که بعضی قلم به مزدان وجیره خواران چیزهایی بگند میدونی اینها در درون مناسبات نفرات را با رده و هدیه اجیر میکنند ودر خارج با پولهای باد آورده سالهاست که اینطوری خودشون نگه داشته اند ولی تا کجا بعضی ها زیرکانه تحت پوش انتقال بچه ها از لیبرتی نغمه مجا هدین را کوک میکنند چون اصل قضیه را نمیتونند مرده مال کنند برایت آرزوی پایداری وموفقیت دارم قربانت .رحیم

دریچه زرد گفت...

آقای رضا گوران گرامی
ممنون از کامنت شما در باره حوادث که شاهد بوده اید اما این قدر مشاهدات و مسئل هولناکی که شما شاهدش بوده اید در قلب یک کامنت نمیگنجد و طبعا از حیطه سندیت خارج است میتوانید مفصلا مشاهداتتان را بطور دقیق و مستند نوشته و مانند اقای عظیمی و دیگران انتشار دهید. با ارزوی موفقیت

اسماعیل دانش گفت...

آیا اینها درست است؟اگر هست لطفا خفه شوید و اینقدر از آزادی و دموکراسی و صلح حرف نزنید بروید سر قبر خمینی و امامتان را زیارت کنید واقعا شرم آور است

مترجم گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
esmail گفت...

دوست گرامی ه
با سلام
من در باره آقای رضا گوران مطلبی ننوشته ام که سندیت نداشته باشد. عین کامنت من این است
ناشناس دریچه زرد گفت...

آقای رضا گوران گرامی
ممنون از کامنت شما در باره حوادث که شاهد بوده اید اما این قدر مشاهدات و مسئل هولناکی که شما شاهدش بوده اید در قلب یک کامنت نمیگنجد و طبعا از حیطه سندیت خارج است میتوانید مفصلا مشاهداتتان را بطور دقیق و مستند نوشته و مانند اقای عظیمی و دیگران انتشار دهید. با ارزوی موفقیت
من حرفهای ایشان را رد نکرده ام فقط نوشته ام در حیطه یک کامنت ساده بیان این همه واقعه فجیع و تکان دهنده از حیطه سندیت خارج است و بهتر است چنین مشاهداتی در حیطه یک نوشته مفصل و مثل نوشته آقای عظیمی با عکس و توضیحات نویسنده درج شود. از حوادثی هم که بر سر آقای گوران آورده اند بسیار متاسفم و هیچکدام را هم منکر نمیشوم فقط بحث من سنگینی بار مشاهدات و عدم ظرفیت یک کامنت برای درج این همه بود باتشکر

ناشناس گفت...

رهبر عقیدتی بطور احمقانه حتما با خودش فکر کرده حالا که همه در من ذوب عقیدتی شدن پس من هر بلائی که بر سرشون بیارم و به نفع انقلاب باشه همه قبول میکنن و هیچکس جیک نمیزنه و با خودش هیچوقت فکر نکرد اگر اینطور بود اون مرتیکه خمینی رو مردم بعد از چند سال در...ن نمیمالیدن و نمینداختنش تو چاه خلا واقعا وقتی این گزارش ادم میخونه حالت استفراغ از هرچی رهبر و انقلابو ایدئولوزیه به آدم دست میده تف بقه اون غیرتتون نامردا خیلی نامردید بخدا و خدا را شکر که ذلیل شدید و حکومت نگرفتید و گرنه هر چیم خمینی به گه نکشیده شما میکشیدید
ولی. ط

ماشالله. گفت...

آهاااااااااااای ی ی ی ی ی یکنفر توضیح میده که چطور اینا در جلساتشون میتوانند از آزادی حرف بزنند و یکمتر نیششان را باز کنند آزادی ای لعنت بر هرچه آزادی که شما مبشرش هستید ای لعنت به دین اگر شما دیندار هستید ای لعنت به انقلاب اگر شما انقلابی هستید ای لعنت به شرف اگر سنبل شرف شما هستید ای لعنت به ناموس اگر شما سنبل ناموسید آنئ خمینی کثافت پاسدارهای خودش را شکنجه نکرد آن خامنه ای بیشرف طرفدارهای خودش را میرسد شما چطور چطور چطور اینطور میکنید

ناشناس گفت...

جناب ماشالله حرف از ازادی زدن برای مردم عادی و غربی هاست. در درون تشکیلات اما همه می دانیم که آنچه که یافت می نشود ازادی است. اصلا در سازمانی که مسعود از زندان بپا کرد کجا و کی آزادی بوده است؟ رهبر از همان زندان به چیزی جز مرکزیت غیر دمکراتیک و بعد هم از بعد از شصت و چهار جز به رهبری فردی خودش اعتقادی نداشته است. تشکیلات سازمان مجاهدین همیشه همینطور اداره شده . بنده با خواندن سندی که نوشته بهرام آرام است تازه دارم به این نتیجه می رسم که علیرغم اپورتونیسم و قتل و کشتارها اما روابط در سازمانی که تقی شهرام و بهرام آرام رهبری می کردند هزار بار از تشکیلات سازمان مجاهدینی که رهبر عقیدتی با شعار صلاحیت صلاحیت براه انداخت دمکراتیکتر بود. در هر حال آن سازمان انحرافاتش قابل انتقاد و و طبعا قابل اصلاح بود اما این سازمان هرگز زیرا اصلا نقد و انتقاد برای رجوی معنی ندارد. فرهاد

مادر.ف.ع گفت...

واقعاشرم بر شما باد شرم بر شما باد که تمام مرزهای بیشرمی و بیشرفی را پشت سرتان گذاشته اید

پدر محسن.هفتاد و چهار ساله گفت...

خیلی بیشرفند اینها بیشرفتر از هر بیشرفی. هی نوشتند ایرج مصداقی لاجوردی است و فلان و بهمان ولی پفیوزهای نامرد انجا خودشان چند تا لاجوردی داشتند تف به این روزگار تف

رحیمی گفت...

با درود فراوان خدمت کاک جمال عظیمی چریکی که جلو خمینی شورید , رزمید و باند شازده را به چالش و پاسخگویی طلبید !
من از یک فردی که گویا خودش جز طرح و فاجعه ٧٣ بود شنیدم که اسم یکی از دست اندرکاران زندان و شکنجه گاه رجوی, بچه ها اسم لاجوردی برای او انتخاب کرده بودن !
متآ سفانه اگر نام ببرم کامنتم انتشار نمیشه امیدوارم کاک جمال خودش به این موضوع اگر صحت داره اشاره کند !

رحیمی

Unknown گفت...

آقای هاله با سلام،

از طریق دوستم و شما از سرنوشت برادرم پاشا صمدی مطلع شدم . سپاسگزارم.

البته سازمان مجاهدین کشته شدن ایشان را به ما اطلأع داده بود ولی نمیتوانستیم انتظار داشته باشیم که نحوه آنرا هم برای ما تشریح کنند. متاسفانه چون پاشا در نوجوانی دستگیر و زندانی شّد و پس از آزادی فورا به عراق رفت ، خاطرات زیادی از خود نگفت.

از شما خواهشمندم اگر خاطره ای‌ از پاشا دارید بنویسید

سپاسگزارم.

ناشناس گفت...

من از آقای رضاگوران می خواهم کە تجربیات و ماجراهایی را کە داشتەدر قالب یک مقالە بنویس و انتشار بدهد . می دانم کە رازهای زیادی در سینەاش است

لقمان

ناشناس گفت...

شما را ارجاع میدهم به بیانیه رسمی حزب دموکرات کردستان عراق که با امضای هوشیارزیواری برای دادگاه لاهه ارسال شده است. حزب قاطعانه هر گونه دخالت و شرکت مجاهدین را در کشتار کردها کاملا رد کرده و آنرا فاقد هر گونه پایه و اساس میداند. همین و بس . ضمنن آقای یغمایی که خودش با مجاهدین بوده است اگر باندازه ارزنی شرف و غیرت برایش باقیمانده میتواند این مورد را تصدیق کند اما از آنجایی که شرفی باقی نمانده میبییم که این حضرت نیز بلندگوی مزدوران خودفروخته آخوندی شده است. ننگ بر مزدوران ایران فروش . سامان اصلانی بریستول

ناشناس گفت...

سلام
اقا تازه این اول کار است گند این رهبر کج فهم هر روز بیشتر بیرون میزند . تمام تاریکیهای دنیا جمع شوند نمیتوانند نور شمعی را بپوشانند ،دور نیست که شرم کنید از این همه تهمت که به اقای مصداقی و امثالهم زدید شرم کنید ، زندانیان بریده و زنده مانده که الت دست شدید شرم کنید اسم زندانی سیاسی با ارزش بود شما شدید الت دست حتی جرات بودن در اشرف را هم نداشتید و لی به راحتی تهمت میزنید ننگ را برای خودتان خریدید امضای شما ننگ شماست
خر مگس